استان هااسلایدرسیاسی

گیلان تیتر بررسی کرد: آیا مشکل اصلاح طلبان گیلان با تغییر نسل حل می شود؟

اصلاح طلبان گیلان

بهنام ربیع زاده 

قبلا بی تجربه بودند . سن شان کم بود . بعضی شان تحصیلات خوبی نداشتند اما یک پای احزاب و جلسات و متینگ ها بودند و گاهی هم سطل به دست پوستر می چسباندند تا اهداف اصلاح طلبانه محقق شود .

اما از ۹۲ تاکنون ، کم کم صدای اعتراض گاه و بیگاه شان از گوشه و کنار دیده و شنیده می شود . حالا خودشان را صاحب تجربه و کارآمد می دانند. حداقل در امور حزبی و …

بعضی شان مدعی اند که اگر در تیم تصمیم گیری اصلاح طلبان ، همطراز یا جایگزین پیرمردها و پیرزنان شوند اوضاع از این بهتر می شود. می گویند ما تخصص همراه با تجربه داریم. اهل معامله نیستیم ! و  شجاعت مان بیشتر است.

می توانیم و حق ماست که تصمیم گیر باشیم . رهبری جنبش اصلاح طلبی نیاز به تغییرات ساختاری دارد تا بیش از این شاهد افول ستاره این طیف سیاسی نباشیم و این امر از راه ” تغییر نسلی ” امکان پذیر است.

اما آیا به راستی اساسا مشکل اصلاح طلبان گیلان تغییر نسلی ست ؟ اگر این تغییر رخ دهد ، آینده بهتری پیش رو قرار می گیرد ؟ و چه تضمینی در اینباره وجود دارد ؟ جوان ترها مگر چه تصمیماتی اتخاذ خواهند نمود که با پیشینیان شان متفاوت است ؟ برای بررسی این موضوع پاسخ به پرسش هایی از این دست را باهم مرور می کنیم .

صوفی: ساختار سیاسی استان نیازمند بازبینی است

علی صوفی اولین استاندار اصلاح طلب گیلان و وزیر تعاون دولت دوم خاتمی می گوید : ” البته که  نظردارم .”

اما چون بنا ندارد درامور سیاسی گیلان – مگر در مواردی که از او بخواهند یا لازم باشد –  مسقیماً ورود کند ، توصیه می کند که این موضوع درون استانی تلقی شده و از فعالان سیاسی استان نظر خواهی شود.

اما او معتقد است که فارغ از جنبه استانی باید به موضوعی دقت شود ؛ ” تفاوت بین فعالان سیاسی انقلاب و فعالان سیاسی بعدازانقلاب ؛  تفاوت نسلی نیست. یک تفاوت ماهوی ویژه نسل انقلاب دربرخورداری تفکر انقلابی، روحیه و سابقه مبارزاتی وخصوصیات شکل گرفته در کوره انقلاب است که خاموش شده و درکل تاریخی است نه سنی. ”

او برای توضیح دیدگاهش مثالی ذکر می کند : ” رشد نهال های جنگل راش صرفاً در سایه و چتر مادر میسر است ولاغیر. وگرنه با قطع درختان راش جنگل هم ازبین خواهد رفت. ”

صوفی البته نیم نگاهی به تغییرات دارد و در ادامه می گوید :  ” این به معنای آن نیست که ساختار سیاسی موجود استان نیازمند بازبینی و تجدید نظر و تجدید ساختار نیست.

شاید نتوان نسخه واحدی برای همه استان ها نوشت. در واقع موضوع اقتضایی است. ”

عبدالرضا ابراهیمی: باید نهادهای مدنی تقویت شوند

” تقویت نهادهای مدنی بجای ایجاد تغییر نسلی” مورد تاکید  دبیر حزب اتحاد ملت گیلان است .

عبدالرضا ابراهیمی معتقد است که ” رفتن به سمت تغییرات بین نسلی یعنی انحراف و ندیدن اصل مشکل و همینطور تضعیف جریان اصلاح طلبی در استان.”

او می گوید : ” با تغییرات شکلی مخالفم. اساسا با این نحوه سوال موافق نیستم چراکه دوگانه پیری – جوانی ، دوگانه منحرفی است.

در بعضی از شغل ها یا حرفه ها بازنشستگی وجود ندارد. مانند استادی دانشگاه یا اهالی هنر و ….و هرقدر که زمان بگذرد آثار مهارت و پختگی در آنها بیشتر می شود . در حوزه سیاسی هم از همینطور است.

عرصه سیاسی محل آموختن است و پایانی ندارد. هیچ تضمینی هم وجود ندارد که تفاوت و جایگزین نسلی لزوما به بهبود بیانجامد. مهم این است که فرایند تصمیم گیری فرایند درستی باشد و از همه ظرفیت ها استفاده شود.

مشکل امروز ما نبود نهادهای مدنی قوی است نه تغییر نسلی. چراکه در جریان اصلاح طلبی،  جوانان هم حضور دارند ، هم تاثیر گذارند و هم تاثیر پذیر.

رفتن به سمت تغییرات بین نسلی یعنی انحراف و ندیدن اصل مشکل و همینطور تضعیف جریان اصلاح طلبی در استان.

ما باید  همه باهم در فرایند تصمیم ها نقش ایفا کنیم منتها با مسیری مشخص و سیستماتیک مانند حضور در احزاب و … . ”

غلامحسین بخشی : به جوانان اعتماد کنیم

غلامحسین بخشی عضو شورای مرکزی کارگزاران گیلان با چند مصرع شعر مترادف شروع می کند :

” ازقدیم گفته اند ؛

گرباده خوری تو با خرد مندان خور …

به عبارت دیگر ؛  بی پیر مرو تو در خرابات ، هرچند قلندر زمانی

یا اینکه ؛ بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ”

از اینگونه نصایح بسیار است . ولی به آن معنی نیست که از توانمندی و عقل جوان جوانان بهره گرفته نشود.

جوان با اندیشه بروز خود قادر است با مسولیت پذیری ، ریسک ، مبادرت به خلاقیت و نوآوری کند ولی برای این که کارها شتابزده و ناقص انجام نشود لازم است با آدم های باتجربه مشورت بکند .

وی افزود: اعتقاد دارم که توان تفکر و مدیریت آدم ها تاحدی می تواند اثرگذار و مفید واقع شود و مدیران با تجربه باید دانش علمی و عملی موفق خود را در اختیار جوان قرار دهند و به عنوان یک حامی آگاه ، مشاوره لازم و مفید را به مدیران جوان ارایه دهند  و سکویی باشند برای ارتقای جوانان .

باید پذیرفت که جوانان ما با اندیشه نو ،  دانش بروز ، قدرت جوانی وتفکر جوان اند و اگر به آنها اعتماد شود و مورد حمایت مشاوره ای قرار بگیرند ، حتما به نفع جامعه خواهد بود .

تجربه گذشتگان و دانش امروزی لازم و ملزوم یکدیگر اند . اگر به دنبال جامعه ای پویا هستیم  می بایست به جوانان مان اعتماد کنیم و مسولیت ها را به آنها واگذار کنیم. ”

سکینه خاتمی :غفلت از تغییر نسلی باعث نابودی اصلاح طلبی می شود

سکینه خاتمی فعال سیاسی این طور به موضوع ورود می کند : ” ابتدا از حساسیت و دقت شما که به درستی به موضوعی حساس و کمتر عنوان شده توجه داشته اید و با طرح آن گامی اساسی برای پرداختن اصولی به آن فراهم ساخته اید متشکرم و امیدوارم سایر فعالان سیاسی جریان اصلاحات اعم از نسل قدیم و نسل جدید با طرح صریح دیدگاه های خود زمینه ایجاد اجماع نظری و  تحول عملی درجهت رفع این مشکل را فراهم سازند. ”

وی در ادامه می گوید: ” در  پاسخ سوال تان مبنی بر ضرورت ایجاد تغییر نسلی در شاکله مدیریت جریان اصلاح طلبی گیلان و بلکه کشور ،  – در یک کلام باید عرض کنم – کاملا موافقم و اصولا آ نرا برای حفظ جریان اصلاحات – چه در حوزه نظری و چه در حوزه عملی –  اجتناب ناپذیر و غفلت از آن را معادل نابودی اصلاح طلبی می دانم.

موافقت با این جابجایی نسلی البته بدیهی و بی نیاز از استدلال است.همچنان که تغییر نسل در سایر عرصه های اجتماعی به صورت ذاتی و طبیعی رخ می دهد. در واقع مخالفین فرضی چنین تغییری باید برای مخالفت خود استدلال داشته باشند.

این بحث نظری البته با مشکل عملی مورد اشاره شما( انسداد نسبی مسیر تغییر نسلی ) مغایرتی ندارد بلکه با این دیدگاه می توان این وضعیت ناخواسته را نوعی انحراف از تغییرات طبیعی و شاید نوعی بیماری دانست.

در مورد این که دلایل این وضعیت چه بوده می توان به تفصیل سخن گفت اما جهت دور نشدن از بحث اصلی بهتر است به بخش دوم سوال تان یعنی چگونگی ایجاد تغییر نسلی در شاکله مدیریت جریان اصلاح طلبی در گیلان(و بلکه کشور) بپردازیم.

به این منظور، سه محور اصلی را پیشنهاد می کنم و فرض اولیه را براین می گذارم که نسل قبلی اصلاح طلبان به هر دلیل (که در هر حال از نظر من غیر موجه می باشد) خود آماده پیشگام شدن در واگذاری عرصه به جوانترها نباشد و لذا مخاطب خود را نسل جوان اصلاح طلبان قرار می دهم:

۱)    جوانان عزیز اصلاح طلب حضور سیاسی خود را به فصول انتخابات محدود ننمایند و فعالیت سیاسی را به عنوان مشغولیتی جدی و غیر منقطع در نظر داشته باشند .

۲)    متاسفانه مواردی به ویژه در سال های اخیر(نظیر ماجرای شورای مشورتی اصلاح طلبان) دیده شده که احزاب سه-چهار نفره در مقاطع تصمیم گیری به استناد جایگاه  قانونی خود توانسته اند راه ورود عناصر موثر اما غیر تشکیلاتی را به رهبری جریان اصلاحات سد نمایند که این موضوع ضرورت حضور منسجم و تشکیلاتی جوانان در عرصه و ورود جوانان به ساختار حزبی (اعم ازحضور در احزاب موجود و یا تشکیل احزاب جدید) را نمایان می سازد.

۳)    به کارگیری ظرفیت رسانه ای و امکانات  فضای مجازی در جهت پرسشگری از سران جریان اصلاحات به ویژه کسانی که به پشتوانه بدنه جوان و پر انرژی این جریان در مسئولیت های مختلف قرار  گرفته اند نظیر نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و حتی روستا.

پیشنهاد و توصیه بعدی من به جوانان اصلاح طلب است که به این وسیله  ضمن تداوم حضور اجتماعی و سیاسی ، قدرت تاثیر گذارخود را نیز به نسل قبلی یادآوری خواهند کرد.

بابک مهدیزاده : آینده جریان اصلاح طلبی را با این نیروهای سیاسی چندان روشن نمی بینم

بابک مهدیزاده روزنامه نگار اصلاح طلب ” تعییر نگاه” را ” به تغییر نسلی” ترجیح می دهد .

او همچنین معتقد است که ” اصلاح طلبان به آخر خط رسیده اند ” و  با وجود نیروهای سیاسی فعلی، آینده جریان اصلاح طلبی را روشن نمی بیند.

مهدیزاده می گوید :” به نظرم مشکل اصلی کنونی جریان اصلاحات لزوم تغییر نسل نیست. لزوم تغییر نگاه است. اصلاح طلبان در شرایط حاضر بنا به دو دلیل به آخر کار خود رسیده اند. اول فقدان هدف ، استراتژی و تاکتیک واحد در سطوح بالای رهبری این جریان و دوم نگاه اصلاح طلبان برای ایجاد اصلاحات از طریق ساختار قدرت به جای تقویت جامعه مدنی . این دو ضعف در هر دو نسل قدیمی و جدید دیده می شود. ”

وی کمی به گذشته برمی گردد و ادامه می دهد : ” وقتی قرار شد در سال ۹۲ به دولت روحانی رای دهیم قرارمان و انتظارمان این نبود که وارد ساختار سیاسی قدرت شویم. سقف خواست اصلاح طلبان نفس کشیدن بود. قرارمان این بود که احزاب و رسانه ها و ان جی اوها و جامعه مدنی را تقویت کنیم نه این که برای ورود به قدرت با همه و حتی خودمان دعوا بگیریم.

از سال ۹۲ به بعد حداقل در گیلان شاهدم که احزاب اصلاح طلب فعالیتی نداشتند جز در آستانه انتخابات. اصلاح طلبی در ایران محدود شده به بازی انتخابات و این خطرناک است. اصلاح طلبان بسیار ضعیف تر از آن هستند که در مقام صاحبان بخشی از قدرت پاسخگوی مردم باشند. اصلاح طلبان همان اشتباه دوران اصلاحات را صد مرتبه بدتر مرتکب شدند. در آن دوره اشتباه مهلک اصلاح طلبان این بود که تمام قوا و نیروهای خود را وارد عرصه قدرت کردند. حتی بزرگ ترین تئوریسین اش که حجاریان بود وارد ساخت قدرت شد. درحالی که جایگاه حجاریان شورای شهر تهران نبود. هرچه نیرو داشتند به مجلس ششم بردند و کلا از سیاست ورزی در جامعه مدنی غافل شدند.”

روزنامه نگار اصلاح طلب می افزاید :” در این دوره این اشتباه را به مراتب بدتر مرتکب شدند. در شرایطی که بسیار ضعیف تر از دوران اصلاحات هستند پشت دولتی جمع شدند که کمترین توجه را به اصلاحات و اهداف آرمانگرایانه اصلاح طلبان داشت. حال اصلاح طلبان باید پاسخگوی عملکرد این دولت هم باشند و نتیجه اش همانی شد که در دانشگاه تهران که قلب پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان است اتفاق افتاد و شعار نه اصلاح طلب نه اصولگرا سر داده شد.

به نظر می رسد این میل ورود به قدرت در هر دو نسل قدیمی و جدید وجود دارد. اینک بزرگ ترین انتقاد نسل ما به نسل قدیمی اصلاح طلبان حداقل در گیلان این است که اکثریت شان به صندلی قدرت چسبیده اند و برای نگه داشتنش به هر کاری تن می دهند اما باید یک سوال مطرح کرد: آیا نسل جوان تر اصلاح طلبان در گیلان چنین رویکردی ندارند؟ اگر جواب مثبت باشد یعنی این که جریان اصلاحات به کل نابود شده است و زایش مناسبی هم نداشته و هیچ فرقی مابین دو نسل قدیمی و جدید برای پیشبرد اهداف اصلاح طلبان و منافع ملی و مردمی نیست اما اگر جواب منفی باشد باید بی شک جابه جایی نسل ها در جریان اصلاحات شکل بگیرد. نسل قدیمی که کارنامه خوبی نداشت و نتوانست جریان اصلاحات را در پیشگاه مردم روسفید بیرون بیاورد اما تفکر اصلاح طلبی زنده است. فقط سوال مهم این است که نسل جوان اصلاح طلب وفادار به آرمان های اصلاح طلبانه است یا بیشتر در فکر تصاحب قدرت و پست های مدیریتی؟ بی تعارف آینده جریان اصلاح طلبی را با این نیروهای سیاسی چندان روشن نمی بینم.

علی انجم روز: با استفاده از جوانان در پست های مدیریتی مشکل حل نمی شود

علی انجم روز روزنامه نگاران و فعالان اصلاح طلب است که مدتی ست کم حرف می زند . او شکاف بین نسلی را انکار ناپذیر دانسته ومی گوید : ” با استفاده از جوانان در پست های مدیریتی این مشکل حل نمی شود ”

انجم روز در ادامه می گوید : ” پیشبرد اصلاحات ارتباطی به نسل و سن ندارد ، به باورمند بودن اشخاص بازمی گردد. بی تردید جوان ها انرژیک هستند اما در عرصه مدیریتی بیش از انرژی داشتن، این تجربه است که به کار می آید.

دقیقا به همین دلیل معتقدم که جوان ها تا وقتی جوانند – در صورتی که حایز شرایط لازم باشند – باید وارد رده های کف مدیریتی شوند .

اما با استفاده از جوانان به عنوان مشاور مخالف ام .جوان باید مدیر شود و  بازنشستگان و معمرین مشاوران مدیران جوان شوند.  این معقول تر است.

اما باز تاکید می کنم ورود اصلاح طلبان باورمند به عرصه مدیریتی در پیشبرد اصلاحات موثر است. به کارگیری مدیران ناهمسو با اصلاح و اعتدال، انتحار سیاسی ست. مدیری می تواند برنامه های دولت را پیش ببرد که بدان باور داشته باشد. جوان بودن ملاک زیربنایی نیست. شکاف بین نسلی غیرقابل انکار است و فقط با پست دادن به جوانان این معضل حل و فصل نخواهد شد. ”

صیادی: در کادر سازی غفلت شده است

مازیار صیادی یکی دیگر از کسانی ست که نظرش را جویا شدیم .دبیر مجمع مهندسین ” کاملا موافق ” حضور جوانترها در فرایند رهبری اصلاح طلبی است: ” ‌اساسا قائل به آن هستم. برای آتیه روشن اصلاح طلبی باید کادر سازی لازم صورت گیرد که متاسفانه در ادوار گذشته از آن غافل شده ایم.حتی در سطوح مختلف حوزه مدیریتی باید کادر سازی صورت گیرد.

با عنایت به این که به خوبی می دانم جریان اصلاح طلبی در گیلان با یک سری معضلات ریشه ای روبرو ست و جمع کردن همه نظرات و دیدگاه ها  بعید به نظر می رسد اما باید روند پروسه اصلاح طلبی با تغییرات بنیادین در شاکله  مدیریتی صورت گیرد. ”

او به استفاده از رهنمود های قدیمی ترها اشاره کرده و می گوید :” اساسا افراد قدیمی – به دلیل شناخت کافی و وافی به زوایای مختلف جریانات سیاسی – می توانند راهبرد خوبی را به جوانان نشان دهند.  ولی این امر، بسیار حساس و کلیدی است و لزوما باید به طور هوشمندانه مدیریت شود.”

کیان پور رهنما: به جای فرهنگ شایسته سالاری، نوچه پروری رواج یافته است

کیان پور رهنما دبیر سازمان جوانان و دانشجویان  مجمع نیروهای خط امام گیلان است . او با تکیه بر نظرات جامعه شناسان ، جوانان  را به دلیل پتانسیل بالا و طبع جوانی شان ؛ خواهان تغییر و پیشرفت دانسته و از نقش تاًثیر گزاری و پیشگامی شان در تحولات اجتماعی سخن به میان می آورد .

کیان پور رهنما می گوید : ” جوانان جامعه پذیری سیاسی بالایی داشته و اثرات شان در بسیاری از رویدادهای اجتماعی از متقدمین خود بیشتر بوده است.”

پور رهنما خواستار بها دادن جدی به جوانان است و عدم توجه به این مسئله را خطری برای آینده این طیف سیاسی برمی شمرد :”جوانگرایی و بها دادن به جوانان شایسته، امری لازم و ضروری ست . مجموعه اصلاح طلبان درکشور (خصوصا در استان گیلان) برای ادامه بقای خویش و حضور مثمرثمر در عرصه های گوناگون – بالاجبار – باید برای تغییر نسل مدیران و سیاستمداران به جوانگرایی تن در دهند و در صورتی که  چنین نشود، اصلاح طلبان مقطوع النسل شده ، جایگاهشان در نزد افکار عمومی متزلزل گردیده ، به سمت اضمحلال و استحاله از درون پیش خواهند رفت.

وی افزود: با نگاهی به کشورهای توسعه یافته و پیشرفته مشاهده خواهیم کرد که جوانان در این کشورها حتی بالاترین سمت های دولتی را به دست گرفته اند. به عنوان مثال سباستین کورتس در سی و یک سالگی توانسته است رییس دولت اتریش شود.

منظور از این سخن ،  قیاس ما با آن کشورها نیست اما حداقل می توانیم در سطوح میانی مدیریتی کشور ، بستری را برای جوانان مهیا کنیم.

او با انتقاد از ” حرکت به سمت  پیرسالاری در عین وجود جمعیتی جوان ”  می افزاید : ” مثال عینی من میانگین کنونی سن کابینه دولت روحانی، استانداران، فرمانداران ،بخشداران و… در کشور است.

با توجه به فضای سیاسی و اجتماعی کشور معلوم نیست که جوانان اصلاح طلب ما کی و کجا باید کارورزی داشته و تجربه اندوزی کنند؟

از  یکسو مناصب و پست های سیاسی و مدیریتی کشور معدود و محدود است و از جهتی دیگر نسل اول انقلاب که خود را صاحب انقلاب دانسته و خود در جوانی زمام امور را در دست داشته ، فرماندار بوده، استاندار بوده و… ، به نسل جوان اعتماد چندانی ندارد (در شعار شاید) و اجازه عرض اندام به جوانان را نمی دهد.

از همه مهمتر هیچ برنامه ریزی راهبردی مدون و مشخصی جهت الزام مدیران در به کارگیری جوانان نداریم و اگر در مواردی مشاهده می شود که چند جوان به کار گرفته می شوند، این قبیل حرکات صرفا نمایشی و جهت فرار از فشارهای افکار عمومی است.

دبیر سازمان جوانان و دانشجویان  مجمع نیروهای خط امام گیلان موانع و مشکلات شکل گیری و فعالیت احزاب را مورد توجه قرار داده و می گوید : ” با وجود انتقادات بسیاری که در این زمینه به بزرگان اصلاح طلبی می شود اگر بخواهیم منصفانه به مسئله بنگریم ، ایراد و اشکال اصلی در شکاف نسلی ؛ اشکالی ساختاری ست که بخش اعظم آن به حاکمیت باز می گردد.

فراهم نکردن بسترهای تحزب و حتی در بسیاری جاها ایجاد موانع ، اجازه شکل گیری احزابی قدرتمند و مستقل را نداده تا این احزاب با آموزش کادرهای خود بتوانند نیروهایی آموزش دیده و کارآزموده را معرفی کنند و در این بخش شاهد شکاف بین دولت و جامعه مدنی هستیم .

این امر سبب شده که احزابی نیم بند ، چند نفره و با تکیه بر اشخاص بوجود آمده و به جای تربیت کادرهای مجرب ، به جای جانشین پروری و آموزش و نهادینه کردن فرهنگ شایسته سالاری، ارادت پروری و نوچه پروری را رواج یافته است.

پوررهنما در بخش دیگری به خطر از دست دادن جایگاه اصلاح طلبان  (خصوصا پس از روی کار آمدن دولت اعتدال) در بدنه اجتماعی پرداخته و می افزاید : ” من – برخلاف نظر برخی بزرگان – بیان مشکلات و معضلات درونی اصلاح طلبان را نه تنها ترویج نا امیدی و یاس نمی دانم بلکه آن را گامی در جهت پالایش و پیشرفت این طیف سیاسی می دانم و معتقدم برای اثبات صداقت خود و برای جلوگیری از ریزش بیش از پیش هواداران و بدنه اجتماعی ، ابتدا باید با خود صادق بوده ، نقد صریح درون گفتمانی و بیان حقیقت ها را به رسمیت شناخته ،نقص ها و خطاها را بازگو کرده و درصدد رفع آنها براییم.

به طور مثال در مورد همین موضوع گسست نسلی، پیر سالاری یا در برابر موضوع بسیار مهم و حیاتی فساد و رانتخواری ،  باید محکم ایستاد ، نقد و افشای فساد را در اولویت قرار داد. حتی باید افشای مفسد و رانتخواری که خود را اصلاح طلب می داند از افشای مفسدی از جریان رقیب مهم تر و مقدم تر بدانیم.

حال هرقدر که هم بیان نقدها و واقعیات تلخ و گزنده باشد باید این راه را ادامه داد، حتی اگر نقدهایمان به ضرر منافع نامشروع فلان فرد سرشناس اصلاح طلب یا فلان جوان که زمانی تمام عیار  اصلاح طلب بوده و اکنون برای ارتقاء خویش عافیت طلبی و محافظه کاری پیشه کرده باشد.

باید برای بازگشت به فضایی چون دوم خرداد و جلب افراد سرخورده از اصلاح طلبی ، در این مسیر محکم و ثابت قدم بوده و به قول سعید حجاریان در پی اصلاح در اصلاحات یا همان” اصلاح پی در پی ” باشیم و برای دست یابی به چنین مقولاتی به دو ابزار نیاز مبرم داریم؛

۱) حزب گرایی جهت آموزش عملی اصول و مبانی مدیریت سیاسی

۲) نیروی جوان جهت پیاده کردن آموزش ها و سیاست های مورد نظر

کارشناس ارشد امور سیاسی در خصوص ضرورت یا عدم ضرورت تغییر نسلی می گوید : ” متاسفانه در میان بزرگان ما به ندرت دیده می شود که در قبال چنین مسائلی بدون مصلحت سنجی اظهار نظر کنند  اما یقینا تغییر نسل و آمدن جوانان نخبه و شایسته سبب می شود که این نسل بدون محافظه کاری و مصلحت سنجی،  با رک گویی و صداقتشان به بیان حقایق پرداخته و بتوانند ادامه مسیر اصلاح طلبی را بیمه کرده و افراد ریزش کرده و مردد را به صف اصلاح طلبی بازگردانند.

رضا فرصتی: اصلاحات شکست خورده است

دیدگاه دبیر تشکیلات گیلان حزب ندا این است که مشکل اساسا چیز دیگری ست و اصلاحات شکست خورده است.

او یادآور می شود که”  یکی از قرارها این بود که مدیرانی به خدمت گرفته شوند که نوع حکمرانی شان با گذشته متفاوت باشد ” و اینگونه نشد.

رضا فرصتی می گوید : ” پس از پیروزی جریان چپ در انتخابات ۷۶ که به اصلاح طلبان مشهور شدند ، وعده داده شد که براساس شعار ها و مانیفست های ارائه شده ، شاهد نوع دیگری از حکمرانی در کشور باشیم.

رفاه اقتصادی ، بسط آزادی های سیاسی – اجتماعی ، تساهل و تامل و ایران برای همه ایرانیان از عمده برنامه های ارائه شده بود اما – فارع از هر مرام و عقیده – بیست سال از شروع حرکت آن جنبش سیاسی – اجتماعی گذشته است و ما اندر خم کوچه ی اول مانده ایم .

یکی از قرارها این بود که مدیرانی به خدمت گرفته شوند که نوع حکمرانی شان با گذشته متفاوت باشد .

پرسشی که بوجود آمده این است که آیا مقرر شد که جنبشی در کشور شکل گیرد ؛ هزینه های فراوان زندان ، تبعید ، هجرت های ناخواسته و … را عده ای متحمل شوند و کسانی – از ما بهتران – در پست ها و مناسب مدیریتی قرار گیرند که حتی کارنامه شان  با پیشینیان یکی ست ؟

بنابراین می توان ادعا کرد که بخشی از جنبش اصلاح طلبی  که در قدرت قرار گرفت تاکنون نتوانسته است حتی میلیمترها در اصلاح رفتاری حکومت تغییری ایجاد نماید .

به طور مثال روزگاری با توقیف فله ای روزنامه ها و زندان رونامه نگاران مواجه بودیم و امروزه با پدیده فیلتر تلگرام و بازداشت ادمین های تلگرامی .

شاید این حرف ها به مذاق عده ای خوش نیاید اما باید اذعان نمود که جنبش اصلاحی که از ۷۶ شروع شد اکنون با شکست مواجه شده است .

تئوریسین های اصلاح طلب معتقد بودند که فشار از پایین منجر به امتیاز گیری در بالا خواهد شد و حاکمیت – نه به اختیار بلکه به اجبار –  به خواسته های به حق مردم تن در خواهد داد اما این اتفاق رخ نداد.

اصلاح طلبان انواع و اقسام تاکتیک ها را امتحان نمودند . از تحصن نمایندگان و استعفای شان ، نوع رفتارشان در ۸۸ و تبعاتش تا خواهش و تمنا از حاکمیت برای تن دادن به اصلاحات . اما در عالم واقعیت هیچکدام از این دست تاکتیک ها و  روش ها سرانجام خوبی نداشته و در رفتار حاکمیت کوچکترین تغییری رخ نداده است .

به نظر می رسد که اصلاح طلبان باید بدون لکنت راهکارهای عملی شان را با مقامات عالی نظام در میان بگذارند و بگویند که برای برون رفت از مشکلات کشور باید دست به چه اصلاحاتی بزنند .

اینکه حاکمیت به اصلاحات تن در دهد یا نه ، دراختیار اصلاح طلبان نیست اما در حال حاضر کار بیشتری از اصلاح طلبان ساخته نیست  و البته لزوما نباید اصلاح طلبان تحت هر شرایطی و با هر نیروی درجه چندم خود در ساختارهای قدرت حضور داشته باشند . ”

فرصتی سپس می گوید : ” اما در پاسخ به اینکه آیا ایجاد تغییر نسلی و به دست گرفتن امور توسط جوانان می تواند مشکلات پیش رو را مرتفع سازد ؟ باید گفت که قطعا حضور افراد جوان ، کار بلد ، با دانش و با انگیزه ، تغییراتی را در نحوه اجرا در پی خواهد داشت اما منوط به آن است که در مسابقه شنا با دستانی کاملا بسته نباشند .

به طور مثال  کاوه مدنی  معاون محیط زیست در شرایطی قرار گرفت که ناگزیر شد عطای کار در داخل کشور را به لقایش ببخشد و خارج شود .

یا شهردار تهران با فشارهای وارده به انواع مرض !! دچار گردید و استعفا داد .

بنابراین با ایجاد تغییر نسلی چه در احزاب و چه در سطوح مدیریت های گوناگون اگر بستر کار فراهم نباشد تاثیری در روند ندارد .”

او در پایان ضمن نگاهی به گذشته افزود : “جای تاسف است که دست احمدی نژادی ها و قالیباف ها و مرتضوی ها و … در این کشور باز بوده اما دست نیروهای مصلح بسته !! ”

محمد قاسمی: تغییر نسل باید به تدریج اتفاق بیفتد

محمد قاسمی عضو دیگر شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام گیلان است .او می گوید که نسل پیشین باید راه را برای نسل های دوم و سوم جریان اصلاح طلبی گیلان باز کند.

قاسمی می گوید : ”  نقدهایی که از طرف نسل دوم و سوم  به بعضی از رفتارها و عملکردهای راس ساختار اصلاح طلبان استان مطرح می شود، نقدهای کاملا بجا و صحیحی است. با این تفاوت که بنده قائل به این نیستم که کل این بزرگان تمام امور را یکجا به دست جوانان بسپارند و این تغییر نسل به یکباره صورت گیرد چرا که معتقدم ؛  تغییر نسل باید در یک مدت معین و آرام آرام اتفاق بیفتد.

چنانچه یکباره انجام شود طیف اصلاح طلب استان از این ناحیه آسیب های جدی خواهد دید که مضرات آن به مراتب بیشتر از فوائدش خواهد بود.

صد البته که طیفی از جوانان نسل دومی به دلایل مختلف از جمله باز نشدن راه پیشرفت و ورود آنها به ساختار مدیریتی اصلاحات استان و سرخوردگی ، حالت تقابل به خود گرفته و به هیچ روی عملکردهای بالا دستی ها را بر نمی تابند و در خفی و جلی ، اذعان می دارند که نسل اولی هایی که در راس ساختار قرار دارند به علت کهولت سن و عدم درک شرایط کنونی باید کنار روند و زمام امور را به جوانان بسپارند تا با ایده های نو به جریان تحرک بخشیده شود.

اما من این نوع برخورد و ادبیات تندی که بعضی وقت ها از طرف عده ای از دوستان جوان در رسانه ها مطرح می شود را هم صحیح نمی دانم. از آن طرف هم به صورت کاملا ملموس قابل مشاهده است که طیفی از بزرگان جریان اصلاحات استان نیز به دلایل مختلف از جمله تبختر و خود بزرگ بینی ،  نه تنها رای و نظر جوانان را در تصمیمات بزرگ دخالت نمی دهند  بلکه به هر طریق ممکن سعی می کنند راه ورود جوانان را در شاکله اصلی ببندند.

این موضوع چیزی نیست که بتوان آن را انکار کرد ، بزرگان جریان اصلاحات استان باید بپذیرند که  نمی توان از جوانان انتظار داشت که فقط در احزاب و میتینگ ها و ستادهای انتخاباتی حضور داشته باشند اما در تصمیم سازی های کلان و بستن لیست های انتخاباتی و … ،  نظرات آنان لحاظ نشود.

جوانان نسل دومی جریان اصلاحات استان که الان پا به دهه سوم و چهارم زندگی گذاشته اند هنوز  از طرف بزرگان – به دلایلی از جمله بی تجربه بودن و جوان بودن و … – به بازی گرفته نمی شوند.

این در حالی است که اکثر قریب به اتفاق این بزرگان از عنفوان جوانی و از دومین دهه زندگی خود در تصمیم سازیهای کلان و رده های مدیریتی حضور داشته اند.

بنابراین باید طیف کوچک از بزرگان اصلاح طلبی استان که دل در گرو اصلاح واقعی ساختار این تشکیلات دارند پا پیش گذاشته و به دغدغه های مطرح شده از طرف جوانان گوش فرا دهند و راه را برای ورود جوانان نسل دوم و سوم باز کنند . ”

 

/گیلان تیتر

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا