آخرین خبرها

سیل رساله‌های تبلیغی علیه قزلباشان در قرن دهم هجری

سیل رساله‌های تبلیغی علیه قزلباشان در قرن دهم هجری

وبلاگ > جعفریان، رسول – منازعات سیاسی دولت عثمانی ـ صفوی، و استفاده از مسائل مذهبی در تبلیغات علیه یکدیگر، سبب پدید آمدن دهها رساله تبلیغاتی شد که در آنها هیچ گونه رعایت اعتدال نشده است. در اینجا، یکی از این رساله ها را که علمای عثمانی علیه قزلباشان صفوی نوشتند، مرور می کنیم، رساله هایی که به گفته سلطان سلیم، مورد استناد او برای تحمیل جنگ به دولت تازه تأسیس صفوی شد.

مقدمه

تشکیل دولت صفوی در ایران، و زمانی که این دولت، وارث بخش عمده میراث ترکمانان و تیموریان و برخی از دولت‌های محلی شد، زنگ خطری برای دولت عثمانی بود؛ خطری که مرزهای شرقی دولت عثمانی را که هنوز در عمق غرب آناتولی بود، تحت تأثیر قرار می‌داد. این منازعات، هم با ممالیک و هم ترکمانان، پیش از آن هم در کار بود؛ اما در آن زمان، دولت عثمانی و در غیاب دولت صفوی، توجه چندانی به شرق خود نداشت، بلکه بیشتر توجهش به سمت اروپا و استمرار فتوحات در آن نواحی متمرکز بود.
در آغاز قرن دهم، سیاست دولت عثمانی، یک چرخش اساسی پیدا کرد. اساس این سیاست بر این بود تا دولت ممالیک را که این زمان نماینده رسمی اسلام و خلافت اسلامی بود، منحل کرده و خود به عنوان خلیفه، جانشین آن شود. طبعاً منطقه شامات و مصر و عربستان که در اختیار آنان بود، مهم‌ترین نقاط در دنیای اسلام به حساب می‌آمد و باید تصرف می‌شد که شد.
در کنار آن، تشکیل دولت صفوی در ایران هم با اینکه نسبت به آن مناطق، اهمیت کمتری داشت، اما یک تفاوت اساسی با ممالیک داشت، و آن این بود که صفوی‌ها یا همان قزلباشان، از نظر مذهبی، بر مذهب تشیع بودند. دولت عثمانی سنی، نیازمند آن بود تا مشروعیت دینی و مذهبی خود را استوار کند. از نظر دینی مشکلی وجود نداشت و دولت عثمانی که وظیفه اصلی خود را جهاد اسلامی با کفار دانسته و با فتح قسطنطنیه و ادامه نبردها آن را نشان داده بود، این مشروعیت را برای خود در دل مسلمانان سنی ایجاد کرده بود. اما اکنون، باید وظیفه دفاع از مذهب را هم بر عهده می‌گرفت. سوژه قزلباشان، سوژه مهمی بود که جنگ با آنها، همزمان می‌توانست، زمینه را برای تسلط بر بخش شرقی جهان اسلام فراهم کند. دولت عثمانی که اکنون قدرت زیادی به دست آورده بود، باید دولت تنبل ممالیک را به بهانه‌های واهی که یکی از آنها همکاری با شاه اسماعیل بود (بنگرید به مقاله بنده با عنوان «مناسبات سیاسی شاه اسماعیل صفوی با دولت ممالیک، چاپ در مقالات تاریخی، دفتر یازدهم) از پای در می‌آورد و سپس به سراغ دولت قزلباشان می‌آمد. سال ۹۲۰ چالدران رخ داد که البته دولت صفوی ماند، و سال ۹۲۲ ـ ۹۲۳ ممالیک سرنگون شدند. ایجاد فضای تبلیغاتی مناسب برای توجیه این جنگها، کاری بود که علمای عثمانی باید بر عهده می‌گرفتند و همان طور که در گزارش دیگری نوشتم، برداشتن شرط قریشی بودن، یکی از مهم‌ترین مسائلی بود که آنها مطرح کرده و خلافت را تقدیم یک سلطان غیرقریشی کردند.
تلاش دولت صفوی برای گسترش تشیع، سبب شده بود تا عالمان زیادی از آذربایجان به سمت عثمانی‌ها بگریزند. اینها، اخباری از قزلباشان را به آنجا منتقل کرده و در تحریک دربار عثمانی، بسیار موثر بودند.
پیش از آنکه سلیم در سال ۹۱۸ به قدرت برسد، فضای تندی علیه حیدر، پسرش شاه اسماعیل و قزلباشان در آناتولی و سرزمین‌های شمالی آن تا سواحل دریای سیاه ـ جایی که تا چندی قبل در تصرف ترکمانان بود، و حالا محل رقابت ممالیک و عثمانی‌ها و ایرانی‌ها شده بود ـ ایجاد شده بود.
زمانی که سلیم به قدرت رسید، به سرعت تصمیم به تصرف این ناحیه گرفت و چون دیگر خبری از دولت ترکمانی نبود، مهم‌ترین نیرو، متعلق به قزلباشان بود. برای ایجاد فضای مناسب علیه این دولت، علما دست به کار شده و شروع به نگارش رساله‌های تبلیغی ـ مذهبی علیه قزلباشان کردند، تا زمینه مشروعیت نبردهای سلطان سلیم و سلیمان را علیه قزلباشان صفوی فراهم کنند: سلطان سلیم در وقت حمله به ایران به شیخشاه، شاه شروان نوشت: بر عادت معهود این خاندان خلافت آسمان، به فتواى ائمه و علماى زمان، اوّلا عزیمت غزاى ملاحده قزلباش که از جهاد کفّار اقدم و اهم است و رفع فساد ایشان… تقدیر فرمودیم». (انقلاب الاسلام بین الخواص و العوام، ص ۲۱۹)
حرکتی که دست کم تا حوالی سال ۹۶۲ زمان صلح آماسیه میان طهماسب و سلیمان عثمانی ادامه یافت و طی آن دهها رساله، به صورت‌های کوتاه یا در پاسخ استفتاء نوشته شد. هدف اصلی، نشان دادن قزلباشان به عنوان کفار بود که سرزمین اسلامی را در اختیار گرفته‌اند و مردم را به زور از اسلام بیرون می‌برند. یکی از نخستین رساله‌هایی که بنده در این زمینه منتشر کردم، رساله «الاحکام الدینیه فی تکفیر قزلباش» از حسین بن عبدالله شیروانی بود؛ نمونه‌ای کامل از این دست رساله‌های تبلیغی علیه قزلباشان که نقش علمای مهاجر و فراری از این ناحیه به سمت عثمانی در آن کاملا آشکار است.
در دوره‌ای که سلیمان عثمانی، نبردهای طولانی با ایران داشت، و دست کم در چهار مرحله، جنگ‌های سختی را بر ایران تحمیل کرد، همواره علمای عثمانی، شامل شیخ الاسلامان و گروه‌های دیگر، به نوشتن رساله‌های تبلیغی علیه قزلباشان صفوی ادامه می‌دادند. بخشی از این رساله‌ها، در کتابخانه‌های مختلف ترکیه به صورت خطی بر جای مانده و شماری از آنها منتشر شده است. این بنده خدا، گزارشی از ادبیات مربوطه را در بخش اول کتاب صفویه در عرصه فرهنگ و سیاست آورد و بعدها و تاکنون، گزارش شماری از این رساله‌های تازه‌یافت را در مقالات کوتاه و بلند آورده است.
شمار دیگری از این رساله‌های تبلیغی، در شرق ایران، در جریان جنگ‌های صفویان و ازبکان نوشته شد که آنها هم شامل شمار قابل‌توجهی استفتاء و رساله است. این جریان، بعد از قرن دهم هم ادامه داشت، و هربار که نبردهایی میان صفویان و ازبکان از یک سوی، یا صفویان ـ عثمانیان از سوی دیگر در می‌گرفت، رساله‌های تازه‌ای با ادبیات جدیدتر نوشته می‌شد. آن دوره‌ها را از لحاظ تاریخی، می‌توان به دوره چهل ساله بعد از انقلاب اسلامی تشبیه کرد که مرکز ثقل شکل‌گیری ادبیات تبلیغی علیه شیعه، عربستان سعودی بوده و در باقی کشورها هم با پول سعودی‌ها یا دیگران، شبیه همان جریان قرن دهم، جریان داشته است.

محتوای تبلیغی این رساله‌ها
۱٫ میراث پیشین: منازعات شیعه و سنی از قرن اول هجری و پس از آن تا دوره‌هایی که بحث‌های فکری ـ کلامی گسترده‌ای در دنیای اسلام ایجاد شد، و همواره تحت تأثیر مسائل سیاسی از اختلاف علوی ـ اموی و بعدها علوی ـ عباسی بود، میراث عظیمی را در این حوزه از جدالها ایجاد کرد. بخش قابل توجهی از این میراث، در دانش ملل و نحل اسلامی شکل می‌گرفت، که نگارش در آن زمینه علم، با توجه به حساسیت‌های مذهبی هر نویسنده، همواره تحت تأثیر بود که نویسنده، مدافع مذهب رسمی سنی است یا تعلق خاطری به تشیع دارد. نتیجه این مسأله این بود که از میان آنچه از قبل مانده بود، یا آنچه از باورهای یک فرقه به گوش اینها می‌خورد، کدام یک را به عنوان باورهای رسمی هر فرقه باید گزینش می‌کردند. تجربه دانش ملل و نحل، به ویژه در جامعه‌ای که درگیر با این منازعه است، نشان می‌دهد که تا چه اندازه، میل‌های سیاسی و مذهبی، می‌تواند در نگارش این آثار موثر باشد. برای مثال، گزارش مذهب اسماعیلیه، توسط غزالی و دیگر همفکران او، و زمانی که دولت سلجوقی و عباسی سخت درگیر مبارزه با الموت یا فاطمیان بودند، نمونه ای از ملل و نحل نگاری سو دار است که می تواند علمی و شفاف بودن این قبیل آثار را مخدوش کند.
البته ما باید میان میراث ملل و نحل، با میراث ردیه نویسی تفاوت بگذاریم، اما به هر حال، حتی در بخش اول نیز، وقتی گرایش نویسنده به عنوان یک متدین به یک مذهب، قوی باشد، در عمل تفاوت چندانی با ردیه نویسی نخواهد داشت. در اینجا فرقی نمی کند که نویسنده تابع کدام مذهب باشد، هرچه باشد، حس مذهبی خود را در گزارش باورهای یک فرقه نشان می دهد. البته در این زمینه، باید منصف بود، و بخشی از این انصاف این است که میان آثار مختلف تفاوت بگذاریم. آثاری مانند فرق الشیعه یا ملل و نحل شهرستانی، از این حیث نسبتا ممتاز هستند، اما غالب این آثار، بدترین نوع گزینش را از میان افکار فرقه مخالف دارند.
از قرن ششم به بعد، اندکی منازعات شیعه و سنی فروکش کرد و به ویژه پس از مغول، جدالهای مذهبی در شکل های مختلف آن در شرق از بین رفت. در غرب نیز، ایوبیان با حذف فاطمیان، و فشار بر شیعیان نواحی مختلف بر فاصله گرفتن از شهرها، به تدریج آنها را به فراموشی سپردند. هرچه بود، با وجود چندین فتوا در آثار سُبکی و دیگران علیه شیعیان، نزاع جدی فکری در شامات میان شیعه و سنی دیده نمی‌شود. این وضعیت که طی دو و حتی سه قرن بود، با منازعه عثمانی ـ صفوی دوباره زنده شد.
۲٫ میراث روز: رساله های تبلیغی علمای عثمانی علیه قزلباشان صفوی، با استفاده اندک از متون گذشته ملل و نحل، چون کمتر آنها خبر داشتند، سعی کردند از منابع خبری روز و آنچه از مهاجران و فراریان از دست قزلباشان، درباره آنها شنیده بودند، استفاده کنند. بدون شک، از گذشته دور هم مسائلی در اختیارشان بوده، اما با تشکیل دولت صفوی بر محور شاه اسماعیل، مسائل تازه ای درباره آنها مطرح شد.
ایجاد ارتباط میان افکار جدید و قدیم در باره شیعه، بدین ترتیب می‌توانست باشد که باورهای غالیان قدیم، به قزلباشان نسبت داده شود. به عبارتی آنچه در باره غالیان قدیم و باورهایشان گفته می شد، حالا به راحتی می توانست به قزلباشان که شیعیانی با فرهنگ مرسوم شیعی هم نبودند، نسبت داده شود. جالب است که در تمامی ادوار تاریخ، در آثار نقد شیعه، در گزینش‌هایی که از میان باورهای منسوب به آنان صورت می‌گرفت، همیشه افکار غالیان یا باورهای منتسب به آنها، صورت بحث نقدی را درست می‌کرد. در این دوره نیز چنین شد، و به طور طبیعی، چیزی به نام امامیه معتدل و باورهای آن نقد نمی شد.
علاوه بر این، ساختار رساله های تبلیغی، به طور کلی نزدیک به هم است، بیشتر از این جهت که هدف از نگارش آنها تحریک احساسات عمومی مردم علیه گروهی خاص است. در اینجا، الزاما باید از موادی استفاده شود که بتواند این نقش را عهده دار شود. یک جامعه دینی، از نظر اسلام سنی، حساسیت های خاص خود را دارد. شما می توانید مخالفان را با هر آن چیزی که در باورهای این جمع به عنوان اسلام درست پذیرفته شده، درگیر نشان داده و آنان را بی اعتبار کنید. این مسأله از توحید تا عمومی ترین باورهای دینی و مذهبی آنان را در برخواهد گرفت. البته در میان اینها، برخی از نکات حساسیت بیشتری دارد، و طبعا روی آنها تأکید بیشتری صورت خواهد گرفت. حساسیت های ویژه به طرح مسائلی مثل اینکه قزلباشان، نسبت به عائشه، جسارت می کنند، یا به صحابه دشنام می دهند، یا نسبت به ائمه مذاهب اربعه، تندی می کنند، از برجسته ترین این موارد است.

گزارش رساله احوال طایفه قزلباش
رساله «احوال طائفه قزلباش» یک نمونه رساله تبلیغی از همین دوره است، رساله شگفت که شاید بتوان گفت، حتی یک جمله درست در آن نیست، بلکه تمام آن حرف‌های شگفتی است که می توان تصور کرد آن زمان، در دوایر مخالف قزلباشان، بر سر زبانها بوده است. نویسنده می گوید منبع اخبارش مطمئن بوده و برخی از موارد را طی یک سالی که با آنها بوده، گردآوری کرده است. این هم می تواند شگرد تازه ای باشد، و چنان که معمول این قبیل رسائل تبلیغی است، از آن برای تأثیرگذاری استفاده می شود. مهم هدف رساله است که در پایان بر آن تصریح شده و آن تشویق مردم به جهاد علیه قزلباشان با حربه تکفیر است. طبیعی است که می بایست چنان تصویر سیاهی از قزلباش بدست بدهد که چنین احساسی در میان مخاطبان فراهم آید. اولین آیه که در خطبه رساله آمده، دعای حضرت نوح است که خداوندا! حتی یک کافر روی زمین باقی نگذار. آنگاه به طائفه ای اشاره می کند که شریعت نبوی را نابود کرده و نامش طایفه قزلباش است.
این رساله در سه فصل تنظیم شده، اول اعتقادات، دوم روش عملی آنها، و سوم طعنشان درباره قرآن و انبیاء و صحابه و مجتهدین و مسأله جهاد که همان بحث از انگیزه مولف برای دعوت مردم به جهاد علیه قزلباشان است.
در باب اعتقادات قزلباشان، اولین نکته این است که آنها خدا معبود را همین شاه اسماعیل می دانند که تمام هدفش نابود کردن اسلام بوده و بر آن بود تا کعبه را از مکه به اردبیل منتقل کند: «یحوّلوا القبله إلی أردبیل». [تاریخ گواهی می دهد که وقتی در سال ۱۳۶۶ به حجاج ایرانی در مکه حمله شده و نزدیک به چهارصد نفر آنان کشته شدند، در تبلیغات سعودی گفته شد که اینان قصد داشتند کعبه را به قم منتقل کنند].
نویسنده رساله ادامه می دهد که آنها بر آن هستند تا تمام عالم را تصرف کرده و آثار حق را از میان ببرند، و این همه زمان شاه اسماعیل پسر حیدر بود. قزلباشان، دو دسته اند: نخست گروهی که اسماعیل را خدای احد واحد، و محیی و ممیت و رازق دانسته و گویند اوست که هستی را از کتم عدم به عرصه وجود آورده است. وقتی از آنان پرسیده شود، بچه ای که ولادتش از مادرش مشخص است، چطور می تواند خدا باشد، می گویند که او از دیرزمان وجود داشته، اما ظاهر نبوده و در این وقت ظاهر شده است. اگر باز سوال کنی، با شما مکابره کرده و جنگ خواهند کرد، چنان که عده ای را که همین سوال را پرسیدند، کشتند. گروهی از اینان، خدای واقعی را علی بن ابی طالب دانسته، و از طریق تناسخ معتقدند که او در شاه اسماعیل حلول کرده است.
گروه دیگر کسانی هستند که به وجود خدای بزرگ و خدایان کوچک قائلند. عوام مردم ایشان که مرتد و مشرک هستند، از خدایان کوچک استفاضه می کنند، و شاه اسماعیل از خدای کبیر. در این کار، درست مثل بت پرستها هستند و به خدا شرک می ورزند.
فصل دوم درباره رفتارهای قزلباشان است. نویسنده می گوید این طایفه، نماز نخوانده و دیگر عبادات را هم به جای نمی آورند، و در هر زمان که شاه را ببینند، برابر او سجده کرده، به عبودیت و ربوبیت او باور دارند. آنها می گویند عبادت برای نزدیک شدن به پروردگار است، ما که مستغرق در جمال و جلال اوییم، نیازی به خواندن نماز نداریم. وقتی هم که نماز بخوانند، بر خلاف شرع محمدی نماز می خوانند و می گویند لازم نیست ما آثار سفهای عصر اول را پیروی کنیم. وی از گفته های این طائفه فاسق و فاجر به خدا پناه می برد.
نویسنده در بندی دیگر می گوید این طایفه، زنا را حلال می دانند، و توجیه شان این است که مردم بنده، و زنان کنیز شاه هستند، و او هم کنیزان را برای بندگان خود حلال کرده است. حتی جماعتی از آنها با یک زن، و همزمان هستند، و می گویند پروردگار ما این امور را حلال شمرده و ما از او اطاعت می کنیم.
از دیگر مسائل مربوط به اینها، این است که علمای متشرع را می کشند، و همین رفتار است که سبب فرار و ترک خان و مان آنها شده و این به خاطر ترس از این غالیان ضد اسلام است.
نویسنده می گوید قزلباشان، شرب خمر و خوردن برخی از معجون های زایل کننده عقل را هم باور دارند و حلال می شمرند. خلاصه این که اینها از مرزهای اسلام بیرون و در صدد نابود کردن آن هستند.
فصل سوم عملا دو بخش است. نخست در این باره که این طایفه در حق قرآن، انبیاء، خلفا و مجتهدین طعن می زنند، و دیگری درباره لزوم جهاد با قزلباشان. در بخش اول می گوید، آنها قرآن را کلام خدا ندانسته، برخی از آن را اساطیر الاولین می دانند، چنان که مشرکان عرب، همه را اساطیر الاولین می دانستند، مثلا سوره والضحی را از قرآن ندانسته و می گویند این از الحاقات به قرآن است. به همین دلیل است که قرآن را در تنور می اندازند، و آتش می زنند و در میان … می ریزند، و زیر پا می گذارند و روی آن می نشینند!
درباره انبیاء هم، آنها را مشتی دروغگو می دانند که مطالبی به خدا نسبت داده اند، در حالی که آنها این مطالب را از خودشان می گویند. هدفشان از این حرفها این است که یک خدا هست، آن هم همین خدای ما، یعنی شاه اسماعیل است.
درباره صحابه هم طعن فراوان دارند، همین طور درباره فرزندان صحابه، مطالبی می گویند که ادب اقتضای گفتن آنها را ندارد.
درباره مجتهدین، یعنی ائمه مذاهب اربعه هم لعن کرده و شعار می دهند: «لعنت بر چهار مذهب»، و مطالب دیگر که نتوان گفت.
وی که مطالبی تا این حد غیرواقعی و کذب بیان می کند، یک مرتبه به خود آمده که درباره منبع این اطلاعات هم توضیحی بدهد تا مخاطب مزخرفات او را باور کند. به همین دلیل، در اینجا می گوید آنچه در این اوراق درباره احوال و اقوال باطل آنان آوردم، چیزهایی است که خودم به چشم دیده ام، چون یک سال با آنها مخالطت داشتم. برخی را هم از افراد موثق شنیده ام، به طوری که ذره ای شائبه دروغ در آن نیست.
و اما جهاد با اینها، به گفته وی، هر گروهی که چنین باورهایی داشته باشند، جهاد با آنها مسلم است و باید به وجوب آن باور داشت. مقصود از جهاد، جهاد کفایی با این گروه کافر است که بخشی از بلاد اسلام را تصرف کرده، فرزندانشان را می کشند و زنانشان را اسیر می کنند. بنابرین، بر تمامی مردمی که الاقرب فالاقرب به قوم مورد حمله نزدیک هستند و می توانند با دشمنان جهاد کنند، باید با اینها جهاد کنند. زمانی که دشمن شهری را تصرف کند، بر هر کسی از مرد و زن و پیر و جوان … لازم است امر به جهاد را اطاعت کند.
اشاره تاریخی خاص او، آذربایجان است، که مردم آنجا نتوانسته اند دشمن را دفع کنند، و بنابرین بر همه مسلمانان جهاد واجب شده است: «هَجَمَ الکفَره علی آذربیجان». وی می گوید جهاد دلایل زیادی در قرآن و حدیث دارد و ثواب آن هم بسیار زیاد است، به خصوص در بلاد آذربایجان «خاصّه فی بلاد آذربیجان صار أکثر اهلها کفّارا باستیلاء الکفره، و تدیّنوا بدینهم، و ترکوا دین نبیّنا محمّد «ص») بنابر این هر کسی که توان دفع کفار را دارد، باید برود، و الا جواب خدا را در قیامت نخواهد داشت، اگر از او بپرسد، چرا با مسلمانان برای جهاد با کفار، همراهی نکرده است.
نویسنده دعا می کند که خداوند، سختی را از شهری که کفار بر آن غلبه کرده اند، از آنان بردارد.
در واقع، دولت عثمانی از آن سوی عالم، به هوس گرفتن شرق اسلامی، هم سنی کشی در حدد دویست و پنجاه هزار نفری در مصر و شامات کرد، و هم ایرانی کشی به اسم جنگ با قزلباشان، فعالیتی که تنها و تنها به اسم مذهب و خلافت، انگیزه سیاسی و توسعه طلبی از سوی یک دولت متجاوز را داشت.
در پایان از اینکه مختصرا به بیان بخشی از احوال طایفه مشهور به قزلباش پرداخته، اشاره کرده و می گوید که بیش از این در تحریک مسلمانان بر جهاد، لازم نبوده و همین مقدار کافی است.

رسول جعفریان

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا