آخرین خبرها

فرسنامه ی صفوی: تجربه ای از تولید علم طبیعی دینی

فرسنامه ی صفوی: تجربه ای از تولید علم طبیعی دینی

وبلاگ > جعفریان، رسول – در نیمه دوم دوره صفوی، و در حالی که عصر جدید در اروپا آغاز شده و بینش ها به سمت و سوی دانش نو و افق های پیشرفت علمی بود، در ایران، تلاش می شد تا تحت تأثیر نگرش اخباری گری، علوم طبیعی نوینی جایگزین شود. یکی از این تجربه ها در حوزه دانشی است که از شعب علم حیوان شناسی بوده، و تحت عنوان فرسنامه شناخته می شود.

مقدمه

علم حیوان شناسی در شکل وسیع، و فرس نامه ها به طور خاص، یکی از رشته های علمی مورد علاقه و نیاز زندگی آدمیان از آغاز بوده و میراث کهنی از قدیم الایام دارد. اساس این دانش، نوعی دانشی تجربی است که به خاطر نیاز شدید به آن، و انتقال تجربیات، از دیر باز، به صورت مکتوب هم در آمده است. کتابهای الحیوان جاحظ و حیاة الحیوان دمیری، و دهها بلکه صدها اثر دیگر در این زمینه، از میراث یونانی و اسلامی است که در قالب نسخه های خطی و چاپی فراوان در دسترس قرار دارد. چندین نمونه از آثار در این حوزه که غالبا به عنوان «فرسنامه» شناخته می شود، در گنجینه بهارستان (علوم و فنون، فرسنامه) به کوشش عبدالحسین مهدوی (تهران، مجلس، 1387) منتشر شده است: فرسنامه ای از محمد بن محمد، از قرن هشتم، فرسنامه حسامی، سروده صبایی، اوائل قرن دهم، بیطار نامه، از دوره عباس دوم، رایض نامه، فرسنامه از شاه قلی میرآخور (در دستگاه شاه سلطان حسین)، فرسنامه از اسدالله خان خوانساری (دربار ناصری). چاپ عکسی از نسخه ای از فرسنامه (ترجمه فارسی کتاب کامل الصناعتین) به علاوه فرسنامه منسوب به ارسطو هم در سری آثار تاریخ پزشکی طب اسلامی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران منتشر شده است. فرسنامه ای هم از زین العابدین حسینی هاشمی (م بعد از 926) هم به کوشش احسان مقدس بر اساس نسخه پاریس منتشر شده است. دو فرسنامه منثور و منظوم هم به کوشش علی سلطانی در سال 1366 منتشر شده است. از آخرین کارها در این زمینه، فرسنامه قیم نهاوندی است که به کوشش آقایان آذرتاش آذرنوش و نادر مطلبی کاشانی (تهران، نشر نی، 1395) منتشر شده است.
ویژگی همه این آثار، این است که با نگاه دامپزشکانه و آداب نگهداری و شناخت انواع نژادها و جز اینها درباره اسب بحث می کند. به واقع، این دانش، یکی از کهن ترین دانش های بشری است که میراثی از همه ملل در آن وجود دارد و طبعا از یونان هم. آثار این منابع را در نوع نگارش آنها می توان یافت.
اما اکنون از رساله ای سخن می گوییم که آن هم فرسنامه است، اما تلاش می کند، به این مسأله از زاویه دینی و حدیثی بنگرد. توجه بنده به این رساله، از همین زاویه است، به این معنا که ما در اواخر دوره صفوی، جریانی به عنوان دینی کردن علوم داریم. این روش در زمینه نجوم، بسیار آشکار و معمول است و گزارش آن را در جای دیگری نوشته ام. اما این که در حوزه «فرس نامه» چنین ادبیاتی بکار رود، به نظرم، رساله حاضر، شاهدی بسیار عالی است. نکته این است که ما در دوره اخیر صفوی که تحولات علمی در غرب آغاز شد، نگرش تازه ای را که ریشه تاریخی هم در فرهنگ و دانش ما داشت، رواج دادیم و آن این که معارف علمی خود را همچنان که در دین و اخلاق هست، از روایات استخراج کنیم. در حوزه اسب، روایت فراوان بود و نویسنده تلاش می کند با دسته بندی خاص خود از این مباحث، و در عین حال، تلفیق اخلاق و آداب تا مسائل دیگر در حوزه اسب، نوعی نگرش دینی از این موضوع بدست بدهد. در چنین فضایی که نوعی علم تجربی بر اساس نگرش دین عرضه شود، علاوه بر این که تقدس مانع از نقد و مقابله است، امکان تأسیس فکر علمی وجود نخواهد داشت، این در حالی است که گذشتگان از علما، در این حوزه فقط به جنبه های اخلاق و فقه توجه داشتند و چنان که اشاره شد، دهها رساله در باره اسب نوشته شد که برگرفته از روش های تجربی در میان اقوام مختلف بود. در اینجا مروری اجمالی بر این رساله خواهیم داشت.

رساله درباره اسب و دیگر چهارپایان سواری
رساله محاسن الحصان، رساله ای است به فارسی در باره آداب و حقوق حیوان داری، نخست در باره اسب و سپس درباره استر و شتر و باقی چهارپایانی که در سواری از آنها استفاده می شود. نویسنده آن محمد حسین بن محمد صالح حسینی است که رساله را در سال 1117 در روستای کرسگان فلاورجان نوشته است. او در آغاز رساله می گوید که توسط جعفر قلی بیکای امیر آخورباشی فرمانی از شاه دریافت کرده، یا به گفته خودش «عزّ صدور یافته» که «این بنده قلیل البضاعه، و فرومایه عدیم الاستطاعه، رساله ای تألیف نماید که مشتمل باشد بر ذکر احادیث بر مدح اسب و رنگهای حمیده و ذمیمه و اقسام و آداب خریدن و نگاه داشتن آن». البته وی بحث را به «اسب» محدود نکرده است، زیرا «چون باقی دواب از شتر و استر و الاغ، در برخی احکام با اسب شریک بودند، بقیه احکام آنها را نیز در این مختصر مذکور ساخته» است. گویا ابتدا نام رساله را «محاسن الدواب» گذاشته اما بعدا «الدواب» را خط زده و در کنار آن «الحصان» گذاشته و به این ترتیب نام رساله محاسن الحصان شده است.
اما تقسیم بندی ابواب کتاب، بدین شرح است، مقدمه: هفت باب، و یک خاتمه. مقدمه «در بیان اسبان پیش از زمان حضرت ابراهیم و اسماعیل، از جمله وحوش بودند، و اول کسی که تسخیر آنها نموده، ایشان بوده اند». باب اول در بیان فضلیت نگاهداشتن مطلق چهارپایان، و فضیلت نگاه داشتن هر یک از اسب و استر و الاغ و شتر بخصوص. باب دویم: در بیان اقسام هر یک از چهارپایان و رنگها و علامت های آنها، باب سیم: در بیان اسامی چهارپایان رسول خدا (ص) و اوصاف آنها، باب چهارم در بیان آداب خریدن چهارپایان و ادعیه مأثوره در این باب، باب پنجم، در باین آداب نگاه داشتن و رعایت حقوق آنها، باب ششم در بیان آداب سواری، باب هفتم در بیان آداب زین و لجام. خاتمه، در باب گرو دوانیدن.
گزارش مقدمه این است: چه زمانی اسب اهلی شد؟ پاسخ از یک روایت در کتاب کافی مرحوم کلینی آمده است. در این روایت آمده است که «اسبان در بلاد عرب از جمله وحشیان صحرا بودند». وقتی ابراهیم و اسماعیل آمدند، بر کوه جیاد بالا رفته، ندای الاهل الاهل سر دارند، آنگاه «نماند اسبی مگر آمد به پیش آن بزرگوار، و پیشانی خود بدست ایشان داد». برداشت مولف از این روایت آن است که همه اسبها، در تسخیر ابراهیم درآمدند، اما ایشان «به قدر احتیاج چند اسبی را گرفته بودند و نگاه می داشتند» و باقی در اختیار دیگران بود. در اینجا نوعی رابطه میان جیاد به عنوان یک کوه، داستان منقول در بالا و حتی کار برد کلمه جواد برای اسبان خوب برقرار شده است.
باب اوّل در باره فضیلت نگاه داشتن مطلق چهارپایان است. در اینجا، فضیلت نگاه داشتن از دید روایات بحث می شود. امام صادق فرموده اند که چهارپایان را نگاه دارید که زینت شما هستند. روایات دیگری هم در اینجا آمده که روی فواید چهارپایان تأکید شده و این که روزی آن را خداوند می رساند، در حالی که فایده آن را بشر می برد. زاویه دید در اینجا، به سمت و سوی، جنبه های اخلاقی ـ دینی اسب داری است، این که در روایتی آمده است که شخصی سیزده سکه طلا برای خرید یک الاغ داده بود. حضرت به او فرمودند بهتر نبود یابویی می خریدی؟ گفت: مخارج الاغ کمتر است. حضرت فرمودند: آن کسی که خرج الاغ را می رساند، خرج یابو را هم می رساند. پس از آن، این روایت آمده است که «هر که اسبی نگاه دارد و انتظار خروج ما اهل بیت بکشد، و دشمن ما را بخشم آورد، به نگاه داشتن آن اسب، حق تعالی روزیش را برساند…». روایات بعدی در باره نگه داشتن استر یا الاغ است. در روایتی استر با اسب و الاغ مقایسه شده و این که وضع میانه ای دارد. در روایتی دیگر از نگهداری الاغ ستایش شده و این که امام باقر فرمودند: بهترین چهارپایان نزد من، الاغ است». پیامبر هم سوار شدن بر الاغ را ترجیح می داد، چون نشانه تواضع بود. (فریم 13). مولف چندین روایت درباره نگهداری الاغ آورده و سپس نوشته است: «مؤلف گوید که مخفی نماناد که این احادیث دلالت می کند بر مدح زیاد برای نگاه داشتن الاغ و سواری آن» (فریم 14). در اینجا، مقایسه ای میان این روایات و روایاتی که بر نگ هداری اسب تأکید می کند صورت گرفته، و ترجیحا برای اظهار تواضع، سوار شدن بر الاغ بهتر دانسته شده است. در باره نگه داری شتر هم دو روایت نقل شده، ازجمله این حدیث رسول (ص)، که «شتر باعث عزت اهلش است». (فریم 15). بحث این است که این فرمایشات حتی اگر انتسابش درست باشد، فرض بر این گذاشته شده که جملات عادی نیست، بلکه به عنوان یک کلام دینی ابزار شده است. در باره نگه داری شتر، هم روایاتی در مدح آن هست، و هم در مذمت آن. در روایتی رسول (ص) آمده است که بهترین مال را «زراعت»، سپس نگه داری «گوسفند» و بعد از آن گاو، سپس درخت خرما تشکیل می دهد. حضرت منافع هر یک را بیان کردند. بعد از درخت خرما، از نگه داری شتر پرسیدند که حضرت روی سختی های آن، و نیز مخارج صبح و شام آن سخن گفتند. در ادامه باز روایاتی که از جنبه اقتصادی بر نگه داری گوسفند یا شتر تأکید می کند، ارائه شده و از جمله با تأیید این که گوسفند در هر حال مفید است، آمده است که «شتر همسایه شیطان است»، حتی آن وقت که رو می کند، پشت کرده است. (فریم 16). یعنی وقتی شتر، برای صاحبش نفع دارد هم در واقع ضرر دارد. وی در تفسیر روایاتی که در مذمت شتر داری آمده، یکی را «کم منفعت» بودن و دیگری را نگهداری شتر از روی «تکبر» دانسته و اینها را عامل مذمت نگه داری شتر عنوان کرده است. البته شترداری «برای حمل و نقل اجناس ثقیله» و نیز «طی منازل صعبه که غیر شتر تاب رفتن آن را نداشته باشد، مانند راه مکه معظمه» طبعا نگهداری آن خوب است. (فریم 17).
باب دوم در بیان هر یک از چهارپایان و رنگها و علامت های آنهاست. در همان ابتدا، سه نوع اسب را معرفی می کند، اسب عربی که پدر و مادرش عربی هستند، هجین که یکی از پدر یا مادر، عربی است و بِرزَون که هیچ کدام عربی نیستند. در اینجا برای بحث از رنگ اسب ها، تنها استناد او به چند روایت است که اشارتی به یکرنگ بودن یا وجود سفیدی در دست و پای اسب دارد. یا آنکه سفیدی در پیشانی دارد. همچنین از اسب سرخ موی که به آن کَهَر یا کمیت گفته می شود، یاد شده و روایتی در فضیلت آن آورده شده است. در باره این نوع اسب، روایتی آمده است که «خانه ای که چنین اسبی در آن خانه باشد، فقر و پریشانی داخل آن خانه نمی شود، و مادام که آن اسب در ملک آن شخص داخل است، ظلم در آن خانه داخل نمی شود». (فریم 20). روایتی هم در ادامه آمده که امام علی(ع) چهار اسب از یمن برای حضرت آورد، حضرت اسب نشان دار سفید را برای خود برداشت، دو کسب کهر دار را برای حسن و حسین و اسب سیاه یکرنگ را دستور دادند که بفروشد و نگاه ندارد. مولف می گوید: مراد از نشان های سفید در این حدیث، ظاهرا نشان هایی است که در دست و پا هستند. اسب خوب از نظر عرب این است که روی دو پا و یک دست بایستد و این هم همان الصافات الجیاد است که مورد ستایش قرار گرفته است. (فریم 22).بر اساس روایاتی، یک دست بودن رنگ اسب، مطلوب نیست و بهتر است مثلا نشان های سفید در دست و پا داشته باشد. یک بار که حضرت استری خواستند، به بیطار فرمودند: «بگیر برای من استر سیاهی که زیر شکم ومیان پای هایش و دهانش سفید باشد». (فریم 23). بحث در باره یکرنگ بودن یا دو رنگ بودن با نشان های سفید باز هم ادامه می یابد.
باب سوم ـ که به اشتباه در این نسخه ششم آمده ـ در باره اسامی اسبان پیامبر (ص) و اسامی آنهاست. از قدیم در کتابهای سیره، اسامی اشیاء متعلق به حضرت را فهرست می کردند که از آن جمله اسامی، اسب ها و دیگر سواری هایی است که حضرت داشتند. در اینجا، فهرست اسامی این اسبان و وجه نامگذاری آنها آمده است. (فریم 25) طبعا گاهی در ویژگی ها و برتری های این اسبان هم سخن به میان آمده است. (تا فریم 29) پس از آن از استرها سخن گفته شده است. (فریم 32) و سپس از الاغها (فریم 33) و بعد شترها سخن به میان آمده است.
باب چهارم در بیان آداب خریدن چهارپایان است که در اینجا نیز برخی از آداب و ادعیه مربوطه آمده است.
باب پنجم در بیان آداب نگاه داشتن و رعایت حقوق آنهاست. این مباحث، از نظر حقوق حیوانات و پیشینه آن در فقه و اخلاق دینی، جالب است. (فریم 36 به بعد). رسیدگی به علف، رساندن آب به حیوان، با ذکر روایات متعددی به عنوان آداب اولیه در نگه داری این حیوانات مورد بررسی و تأکید قرار گرفته است. عدم استفاده از تازیانه و داغ نکردن حیوان، از دیگر آداب نگه داری آنهاست. (فریم 39). روایاتی هم در موافقت با داغ زدن حیوان هست که مؤلف در باره تعارض آنها بحث کرده و این که موارد نهی، حمل بر کراهت شود. از دیگر حقوق، این است که وقتی سوار به مقصد رسید، از اسب خود پیاده شود نه این سواره، توقف کند (فریم، 41). مورد دیگر این است که چند نفر متعاقبا می توانند سوار یک سواری شوند، و حدیثی در باره جنگ بدر، که چند نفر از جمله رسول خدا(ص) امام علی (ع) و مرثد بن ابی مرثد سوار می شوند، دلیل بر جواز گرفته شده است. دشنام ندادن به حیوان، نزدن حیوان رم کرده تا سر حد امکان از دیگر موارد این حقوق است. اینجا هم روایات متعارض هست که مولف در باره آنها بحث کرده است.
باب ششم در باره آداب سواری است و نخستین آن خواندن ادعیه ای است که در این باره رسیده است. (فریم 45 به بعد). از جمله آداب این که «در حالت سواری، نخوت و تکبر بر خود نبندد». و این که «نگذارد پیادگان با او همراه باشند». در راه زودتر خبر دهد تا مردم از سواری او اذیت نشوند. «مولف گوید: این حدیث و حدیث سابق دلالت دارد بر آن که پیاده را به جلو انداختن، چنان چه در این اعصار شایع است، خوب نباشد». البته اگر «عرف و عادت شایع شده باشد، جایز است». (فریم 50). یکی از مسائل دیگر این است که وسط جاده متعلق به حیوان است یا پیادگان، روایت است که «سواره احق است به میان جاده راه رفتن از پیاده». همان طور که افراد پا برهنه، احق هستند به میان راه رفتن، از «کسی که کفش پوشیده است». (فریم 51). یکی دیگر از آداب سواری، این است که «در حالت سواری خوانندگی نکند»، بلکه مشغول به ذکر حق تعالی باشد. توجیه این است که وقتی حیوانات که «عُجم» هستند دایما ذکر می گویند «چرا انسان که قابل تحصیل عولم و معارف و محل افاضات انواع کمالات باشد، غافل از ذکر پروردگار باشد»؟ (فریم51).
باب هفتم در باره آداب زین و لجام است و نخستین سخن این که «مشهور میان علما آن است که جایز است که زین و لجام از طلا و نقره باشد، و بعضی جایز نمی دانند» (فریم 52). دیگر این که «بالش میان زین و اُرتوک که بر روی اسب می اندازند، و قطیفه که بر روی شتر می اندازند، و سوار می شوند، مکروهست که از حریر باشد». دیگر این که «مکروه است که سرخ نباشد». یعنی نباید سرخ باشد و در این باره حدیث داریم. روایت مخالف هم دارد که حمل بر جواز یا استفاده از وقت ضرورت شده است. چهارم آن که «پوست سباع را هر گاه آن را ذبح کرده باشند، می توان روی چهارپا انداخت و سوار شد. سوار شدن بر چهارپایی که بر او سنگ بسته اند، خوب نیست. دلیل این امر به نظر مولف این است که «سواره گوش به صدای زنگ دهد» و آن نیز نوعی از ساز است، و همه انواع ساز حرام است». البته اگر گوش نمی دهد، ایرادی ندارد (فریم 54). نکته دیگر این که «مکروه است زنان را که بر زین سوار شوند». سوار شدن زنان بر زین، از «جمله علامات بدی که در آخر الزمان ظاهر می شود» است. البته به نظر مولف این کراهت است و الا در مسافرت، چاره ای جز سوار شدن زنان بر زین نیست.
خاتمه در «در بیان احکام گرو دوانیدن» و مسابقه دادن و تاخت رفتن با اسب، استر، الاغ، شتر و فیل است. معمولا این موارد گاهی «منظور ورزش جهاد» است و گاهی برای «لهو و لعب» و بازی. در این موارد، گاهی مالی برای مسابقه می گذارند گاهی نمی گذارند. این مباحث در کتاب السبق و الرمایه، در فقه بحث شده و اینجا هم بر آن مرور شده است. در مسابقه مشروع، ملاحظاتی هم بر اساس روایات هست که در اینجا گزارش شده است. مثلا این که «دو چهارپایی که به گرو با هم می تازند، از یک جنس باشند» و مواردی از این دست (فریم 60). برخی همان شرایط مسابقات عادی است، مثل این که «در وقت دوانیدن، برابر یکدیگر ایستاده باشند، نه آن که یکی پیش تر ایستاده باشد».
آخرین سطور کتاب، یا به اصطلاح انجامه، این است که این رساله مختصره که نگاشته خامه عجز و قصور بود، مأمول از ناظرین آن که این شکسته ناتون را بنابر مضمون مشهور «المأمور معذور» معارف دانسته و هرگاه به دیده ی صواب، بر خطایی مطلع شوند شاهدان را به زیور اصلاح محلّی نمایند».
تاریخ ختم رساله شب جمعه، دوم شعبان سال 1117 در قریه کرسگان [از توابع دهستان ابریشم، در شهرستان فلاورجان]. نسخه هم به خط مولف آن یعنی محمد حسین بن محمد صالح حسینی است.

رسول جعفریان

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا