آخرین خبرهااسلایدرسیاسیملی

از ندای تغییر قالیباف تا میدان داری رئیسی و گزینه ای به نام چمران ؛ خلاء راهبری در اردوگاه محافظه کاران/ سرنخ کلاف سردرگم به چه کسی می رسد

اصولگرایان

گروه سیاسی : در دهه ابتدایی انقلاب هر چند مصادر انتصابی به تمامی در قبضه آنان نبود و حتی می توان گفت که اکثریت نیز در این عرصه با آنان نبود اما در نهادهای انتخابی حریفی قدرتمند و قابل اعتنا بودند، از ابتدای دهه هفتاد اما وضعیت متفاوت شد، آنان برتری مطلق را در نهادهای انتصابی از آن خود کردند و به همان میزان و به شکل تدریجی پایگاه اجتماعی و نهادهای انتخابی را واگذاشتند.

به گزارش خرداد؛ راست های سنتی یا محافظه کاران سیاسی این عدم مقبولیت اجتماعی را برآمده از دو نکته در کارنامه خود ثبت کردند، تغییرات شکلی و ریزش های بزرگ معطوف به آن که از هاشمی آغاز شد و سپس بالا گستراند و تا ناطق و این سال های اخیر به علی لاریجانی ختم شده و دیگری فقدان پویایی گفتمانی و جذابیت سیاسی که بدنه اجتماعی را بتدریج با آنان فاصله انداخت.

محمود احمدی نژاد هر چند خاستگاه و آبشخور سیاسی اش در این جمع بود اما رای او برآمده از گفتمان اصولگرایی نبود و خود نیز بعدتر هرگونه وابستگی به این تفکر سیاسی و وامداری آن را تکذیب کرد.

در انتخابات های مجلس نیز هرگاه فرصت رقابت حداقلی فراهم آمده این طیف سیاسی نتوانسته در برابر رقیب سنتی یعنی چپ های سال های دور و اصلاح طلبان امروزی موفقیتی حاصل کند.

حال پس از ناکامی در چند انتخابات اخیر، بیرونمانی تنی چند از اضلاع اصلی این جریان از مناصب قدرت و نیز انشقاق دیگر اکنون ملموس و تمام قامت لاریجانی و طیف همراه از بدنه اصولگرایانی که خود نیروهای انقلابی این روزها خطاب می کنند، سئوال اینجاست که برای احیای جایگاه و دگردیسی در وضعیت و بهبود شرایط برنامه محافظه کاران برای چشم انداز پیش روی سیاسی و حضور در انتخابات های آتی چیست؟

به خصوص که آنان امیدوار به لغزش اصلاح طلبان در بدنه افکار عمومی بواسطه اشتباهات اخیر نیز شده اند.

سیاست ورزی در این اردوگاه سیاسی همواره شکل سنتی داشته و البته اتمسفر سیاسی ما نیز اقتضا می کند که یک طیف سیاسی برای نقش آفرینی موثر در سپهر عمومی نیازمند یک لیدر و راهبر در نوک هرم خود باشد.

در این میان چند نکته مطرح است، اول طیفی از اصولگرایان به این باور رسیده اند که راه برون رفت از ناکامی های چند باره و افول همیشه رو به تزاید، تغییر آرایش و ترکیب کنش گران کلیدی و اصلی است، مجرای این تفکر را می توان در نامه فردی چون محمد باقر قالیباف جستجو کرد که از نو اصولگرایی سخن گفته است.

دسته دوم را می توان اصولگرایانی قلمداد کرد که باورمند به عدم اقبال عمومی و شکست نیستند و معتقدند که اگر در انتخابات ریاست جمهوری اخیر ناکام مانده اند به حضور رئیس جمهوری مستقر در صحنه انتخابات باز می گردد و آنان رای ابراهیم رئیسی را نه شکست که پیروزی قلمداد می کنند( رجوع شود به اظهرات سخنگوی جامعه روحانیت؛ حجت الاسلام مصباحی مقدم) این طیف اگر هم در نهانگاه خود باورمند به شکست باشد بدان اذعان نخواهد کرد، چرا که با پذیرش آن می بایست به تغییر تن داده و محوریت جامعتیین را دچار تغییر و تحول کرد که این باب میل آنان نیست.

این دسته هم اکنون به عنوان مثال بدشان نمی آید که حجت الاسلام رئیسی را در نوک اردوگاه اصولگرایی نشانده و حول محور او گردهم آیند، نکته ای که بی شک توسط طیف اول چندان پذیرفتنی نیست و به عنوان مثال آنان فقدان کاریزمای لازم و سخنوری و جذابیت های فردی و نیز عدم سوابق اجرایی پر و پیمان را به عنوان نقاط ضعف رئیسی قلممداد و او را گزینه لیدری نمی دانند.

در دیگر سو البته اصولگرایانی هم هستند که میانه این دو تفکر می توان آنان را قلمداد کرد که هم نگاهی به سنت و نقش جامعتین دارند و هم به رویکردهای امروزی تر و چهره های غیر سنتی نظر دارند، افرادی که با تغییر و تحولات اخیر از مدیریت های اجرایی هم فارغ شده و امکان نقش آفرینی بیش تر در عقبه سیاسی را دارند، چهره هایی چون مهدی چمران که از سوی طیفی چون احمدی نژادی ها نیز پذیرفته می شود یا کمی آنسوتر فردی چون حداد عادل و البته افرادی چون ضرغامی هم بدشان نمی آید که با تغییر صوت و لجن در این روزها خودی نشان داده و وجه اجتماعی خود را پررنگ تر کنند.

هر چه هست انتخابات آتی مجلس به سرعت برق و باد فرا می رسد و اردوگاه اصولگرایان نیازمند یک لیدر در نقطه کانونی خود است و این بار حتی اگر اصلاح طلبان رقیب آنان نباشند، اصولگرایان معتدل تری چون لاریجانی و جریان حامی دولت در برابر آنان هستند و شکست دوباره می تواند اندک امیدها برای آینده را نیز در این اردوگاه محو کند.

حال باید دید در بازه زمانی میان مدت پیش رو کفه موازنه به کدامین سمت چربش می یابد، رئیسی در مقام میدان داری قرار می گیرد یا تحول طلبان این اردوگاه دست بالا را می یابند یا چهره ای چون چمران زمامدار این امر خطیر خواهد شد؟

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا