قدرت فرو ریخته!
روزگار سخت امروز جدای از تاولزدگی رنجهای ناشی از سودجوییهای برخی از یک سو و نبود امکانات و مشکلات درمانی از سوی دیگر و نابخردی برخی با رفتارهای غیرعرف و منطق از جنبهای فراتر، گویا واقعیت تلختری از نبود مرجع اجتماعی و قدرت انسجام لازم در این زمینه است.
این قدرت که از آن به عنوان سرمایه اجتماعی یاد میشود، بدست نمیآید مگر به مرور زمان و در پس آموزههای مختلف و آزمون و خطاهای بسیار و ایجاد اعتماد عمومی به خواص که جامعه ایرانی نیز بنا به دلایل مختلف یکی از جوامع بهرهمند از این سرمایهها از دیرباز بوده که حتی در ادبیات و فرهنگ عامه ایرانیان نیز به آن اشاره شده است.
متاسفانه در سالهای اخیر به دلیل رخنه در فرهنگ عمومی و آغشتگی مرز سیاست و بد اخلاقیها و انتقامگیریهای سیاسی و همچنین تغییر سبک زندگی و عدم توجه به داشتههای هویتی، جامعه ایرانی دستخوش تغییرات اساسی رفتاری شده که یکی از اثرات مهم آن عدم باور پذیری و اعتقاد به گفتار و رفتار متولیان و حتی مراجع اجتماعی است.
توجه به جایگاههای خاص و ایجاد حس خوشباوری و تقویت بنیانهای اجتماعی و الگوسازیها در جامعه همواره از سوی متخصصان امور برای نظارت، کنترل و هدایتهای عمومی در راستای اهداف و منافع ملی مورد تایید قرار داشته و تاکید میشود تا این جایگاهها با کمترین صدمات احتمالی روبرو و از ماهیت آنها صیانت شوند.
نگاهی به پایشها و پیمایشهای میدانی در خصوص سرمایههای اجتماعی در سالهای اخیر نشان از تغییر رتبههای مربوط به مراجع اجتماعی بر اساس آنچه در باورهای گذشته وجود داشته است، دارد و در این میان جایگزین شدن برخی از طبقههای نوظهور به دلیل وجود فضاهای رسانهای و شبکههای اجتماعی و پذیرفتهشدن آنها به عنوان عناصر تاثیرگذار بر افکار عمومی که با کمی مرور در این شبکهها و ارزیابی تعداد دنبالکنندگان آنها به خوبی میتوان از توازن قدرت موجود، به ارزیابیهای منطقیتری نسبت به وضعیت جامعه امروز و سرمایههای اجتماعی آن دست یافت.
بدون شک در جوامعی که عدهای در تلاشند تا با اهداف مختلف سیاسی و غیره دست به تخریب چهرهها و یا به تمسخر گرفتن مسوولان ارشد زده و یا با نقدهای غیر اصولی برغم تمامی انتقادهایی که بر رفتار، گفتار و عملکرد بسیاری از متولیان وجود دارد، زمینههای خنثیسازی تصمیمات را فراهم میآورند، این مهم میتواند نقش تعیین کنندهای در کاهش قدرت اثر بخشی در پیشبرد برنامههای اداره کشور و یا مواجه با بحرانها به خصوص در شرایطی که امروز با آن روبرو هستیم داشته باشد.
آنچه اکنون جامعه ایرانی با آن روبرو است صدمه وارده به سرمایههای اجتماعی بویژه اعتماد است که با توجه به کاهش نقش مراجع اجتماعی و بیاعتقادی به این جایگاه در کنار بیاعتمادی به ابتکار و قدرت دست اندرکاران مدیریتی، چالشها بیشتر به چشم میآید.
بازیابی سرمایههای اجتماعی و تمرکز بر احیای مجدد آنها از طبقه و طیفهای مختلف که هرکدام میتوانند دارای جامعه هدف خاصی باشند، موجب خواهد شد امیدهای بیشتری برای جبران خسارتهای وارده بر پیکره اجتماعی در آینده فراهم شود.
از مهمترین نشانه های این بیاعتمادی و بیاعتقادی عدم تمکین افکار عمومی از هشدارهای مراجع اجتماعی و مدیریتی کشور در برنامههای پیشگیرانه برابر کرونا ویروس و ترس حاکم بر جامعه و انجام اقدامات خودسرانه از سوی افراد است که موجب شده تا آنگونه که میبایست اقدامات به خوبی به سرانجام نرسد و هزینههای سلامت عمومی نیز افزایش یابد.
اگرچه بسیاری معتقد به بروز برخی رفتارها و ناکارآمدیها در پدید آمدن این شرایط از یک سو و در مقابل عدهای نیز تشدید بحرانزاییها در افکار عمومی به واسطه تفکر بدخواهانه را دلیل دیگر میدانند اما آنچه در این شرایط حاصل شده است فرو ریختن قدرت سرمایههای اجتماعی در انسجام ملی است که باید با برنامهریزی در مسیر اعتمادسازی این سرمایهها بازآفرینی جدی انجام شود.
کرونا ویروس هرچند مصیبتهای بسیاری را از تهدید سلامت عمومی گرفته تا بهمریختکی اقتصاد و سیاست و امنیت روانی جامعه بوجود آورده اما فرصت خوبی برای بازنگری در بسیاری از رفتارهای گذشتهای است که زمینههای بیاعتمادی عمومی را فراهم آورده است که باید این مسیر با آموزههای لازم و تقویت بنیانهای اجتماعی اصلاح شوند.
اینک با توجه به تجربه دورانهای گذشته در دفاع از کشور که مهمترین عامل آن انسجام اجتماعی و برخورداری از سرمایه اعتماد عمومی و ارزشهای معنوی آن دوران بود میتوانیم بواسطه ایجاد حس مسوولیت گرایانهای که اکنون در حال پیوستگی است از این بحران و تهدیدهای پیش آمده فرصتسازی کنیم و شرایط طلایی برای کشور و جامعه با اعتماد به بنیانها و سرمایههای اجتماعی و ارزشمدارانه جامعه فراهم آوریم.
/یونس رنجکش