آخرین خبرها

روایت روزنامه‌نگارانه از بازی ایران و استرالیا/ روزی که حالش خریدن داشت!

روایت روزنامه‌نگارانه از بازی ایران و استرالیا/روزی که حالش خریدن داشت!

ورزش > فوتبال ملی – این روایت یک روزنامه نگار ورزشی است از روز بازی ایران و استرالیا.

افشین خماند: چه مي دانست بینوا چه خبر است،در میان جمعی افتاده بود که نمی گذاشتند در برود،شاید این سووال در ذهنش هی تکرار می شد:این آقای هری کیول کیست؟…
گربه ای بی نوا در میدان آزادی کرمان گرفتار شده بود شاید به خاطر فرم چشم هایش،شکل چشمهایش،چشم های که غمگین و متعجب به دنبال راه فرار می گشتند ،آن روز ۸ روز آذر می گذشت در سال ۷۶،بهترین سال عمر ما،از دوم خرداد بازمی گشتیم آخر که دوباره رفتیم تا شادی تا غرور
دانشجو بودم که خداداد پاس داد،کریم زد،دایی پاس داد،خداداد زد و ما برای اولین بار فهمیدیم لحظاتی وجود دارد که می توان باور کرد از این خوشبخت تر نمی توان بود،من عاشق آن جایی از قصه بودم که ویرا سیگارش را از روی زمین برداشت و دوباره به آن پک زد،حالش خریدن داشت،آن پک ها چه طعمی داشت؟ کسی می داند؟

4141

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا