نکتهای دربارۀ شعرهای فارسی شیون فومنی/مریم جعفری آذرمانی
مریم جعفری آذرمانی
شاید یکی از مسائل مهم پژوهشی در غزل معاصر، این باشد که بسیاری از شاعران غزلسرا تاریخ سرایش را زیر شعرشان نمیگذارند و همین امر، بررسی تأثیرگذاریها و تأثیرپذیریها را برای پژوهشگران سخت و در مواردی ناممکن میکند. از سوی دیگر، همانطور که در کتاب «بایستههای پژوهش در شعر معاصر» اشاره داشتهام، تأثیرات و جریانهای غزل معاصر، بیشتر تاریخی شفاهی دارد تا کتبی، بعنی شاعران در جلسات و گردهمآمدنها و ارتباطات میان خودشان، تأثیرهای خود را میدانند و در جایی چندان ثبت نشده است و یکی از دلایلش این است که بسیاری از مجلات ادبی در دهههای اخیر، به ندرت غزل منتشر کردهاند، و چون معمولاً شاعران قبل از چاپ کتابشان، شعرهای تازهشان را در مجله منتشر میکردند، و برای غزل به جز معدودی مجلات و روزنامهها که آنها هم اغلب وابستگیهای گروهی و حزبی داشتهاند جایی برای انتشار به موقع نبوده است، بنابرین باید برای نوشتن سیر تحول غزل و تأثیرات شاعران بر یکدیگر، به اشخاص مراجعه کرد نه فقط به کتابهای چاپ شده که گاهی سالها بعد از سرودن شعرها، اتفاق میافتد. مسئلۀ دیگر این است که بعضی شاعران غزلسرا، به دلایل مختلفی که هم غیر شعری است و هم شعری، برجستهتر میشوند، مثلاً زودتر کتابی را منتشر میکنند یا بیشتر در محافل ادبی حضور دارند و این باعث میشود که شعرشان معروفتر شود و گاهی تأثیراتی از شاعرانی گرفته باشند که در آن محافل چندان حضور ندارند و شعرشان برای مخاطب چندان آشنا نیست.
پیش از برخورد با بعضی تأثیراتی که در این مجال خواهم گفت، بیشتر با شعر گیلگی شیون فومنی مأنوس بودم، اما یکی از دوستان شاعر، زهرا بصارتی، دو کتاب شعر فارسی شیون را معرفی کرد و وقتی خواندم دیدم مشترکات فراوانی بین شعر منزوی و شعر شیون وجود دارد و از آنجا که هر دو از علاقمندان جدی شعر منزوی هستیم و خود من پایاننامه ارشدم به شعر منزوی اختصاص داشت، دیدن این مشترکات ما را بسیار شگفتزده کرد و من یادداشتهایی از این مشترکات را برای خودم تا حدی که حضور ذهن داشتم نوشتم، و در اینجا فقط به چند نمونه اشاره میکنم:
وزید صاعقه از من چه ماند خاکستر
و کندهای که همه چشمسوز و اشکآور…
چه بودم آه درختی به کوه لم داده
برای صبرِ زمستانیام شکوفه، ظفر…
درخت من چه خلیلانه خرقه بر تن کرد
خوشا شگفتی شولای تار و پود شرر… (چند بیت از غزل شیون فومنی)
تمام حادثه یک توده هیمه بود و شرر
و آن چه ماند ز من خاک بود و خاکستر
بدل به دود شد آن هم که بود در ذهنم
از آن تناورِ پرمیوه سبزِ بارآور…
درختهای جوانتر! مرا به یاد آرید
در آن بهار که گل میکنید رنگینتر… (چند بیت از غزل حسین منزوی)
و
تمام عمر به سر بردم آرمیدن را
چو کرم پیله، قفس بافتم پریدن را (شیون فومنی)
چه سرنوشت غمانگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود (حسین منزوی)
و
مرزیست زادگاهم با لهجهای فراموش
با مردمانِ چشمی در سوگ شب سیهپوش
از هیچ عصر کوچه سرخی نمیزند عشق
پژمرده دخترانش، گیلاس زرد در گوش… (شیون فومنی)
داغ که داری امشب ای آسمان خاموش!
داغ کدام خورشید ای مادر سیهپوش!
این سرخی شفق نیست خون شقیقۀ کیست
که میچکد به رویت از گوش و از بناگوش (حسین منزوی)
و
همیشه اسم زنی را بهانه میکردم
تو را قصیده اگر نه، ترانه میکردم
به کوچهباغ ترنم، تو را… تو را… ای عشق!
تو را خطاب به نامی زنانه میکردم (شیون فومنی)
من عاشق خود توام ای عشق و هر زمان
نامی زنانه بر تو نهادم بهانه را (حسین منزوی)
و چندین شباهت دیگر…
مثالهای شعر حسین منزوی در گزیدۀ «از ترمه و تغزّل» بخشِ منتخب شعرهای مجموعۀ «با عشق در حوالی فاجعه» آمده است. در گزیده، ابتدای این بخش قید شده که تاریخ سرایش شعرها از ۶۷ تا ۷۲ بوده (که البته خودِ مجموعۀ «با عشق در حوالی فاجعه» در بهار ۷۱ منتشر شده که با تاریخی که در گزیده برای این مجموعه آمده یک سال متفاوت است) ولی تاریخ سرایش تکتک شعرها زیرشان نیامده است.
مثالهای شعر شیون فومنی از کتاب «از تو برای تو» چاپ ۹۴ نشر ثالث است که در مقدمهاش ذکر شده که چاپ قبلی این کتاب در سال ۸۷ بوده، و به هر حال سالها بعد از درگذشت شاعر منتشر شده است. شیون در دو کتابی که خودش به صورت ناشرمؤلف منتشر کرده بوده تاریخ سرایش شعرها را معمولا قید کرده که از دهۀ چهل و پنجاه و شصت… را شامل میشود، اما در کتاب مورد نظر ما «از تو برای تو» تاریخها قید نشده، ولی چنانکه در مقدمه حامد فومنی فرزند شاعر اشاره دارد شعرهای این مجموعه حدود سال ۷۰ سروده شده: «در سال ۱۳۷۰ وقتی برای تعطیلات میان ترم دانشگاه از زنجان به رشت میآمدم به محض رسیدن به خانه، بیهیچ وقفهای شیون مرا رودرروی چشمان مهربانش مینشاند و با خواندن شعرهای تازه سروده شدۀ این کتاب با شوری وصفناپذیر با باران لحظههای شاعرانهاش سیرابم مینمود و گاه شاهد بیتابیها و بیقراریهای عرقریزان روح شاعر در لحظههای سرایش این شعرها بودهام»
با این توضیحات و آنچه در ادامه خواهد آمد، میتوان تا حدی حدس زد که منزوی از شعر شیون تأثیر گرفته باشد و نه برعکس، به چند دلیل:
یکی این که شیون در پانوشت شعرهایش اگر از سطری یا مضمونی تأثیر گرفته یا تضمین کرده، به نام شاعرِ موردنظرش اشاره کرده و بیت و سطر او را آورده است، اما به نام منزوی اشاره نکرده است و با توجه به اینکه شباهتهای دو شاعر فراوان است، اگر تأثیر از سوی منزوی بود، شیون حتما اشاره میکرد.
دوم این که منزوی، در پانویس بعضی غزلهایش از شاعرانی نام میبرد که از شعرش تأثیر گرفتهاند و اگر شیون از منزوی تأثیرگرفته بود، باز هم با توجه به این که تعداد موارد شباهت زیاد است، حتما منزوی به نام شیون هم باید فراوان اشاره میکرد اما من اشارهای ندیدهام.
سوم این که صورخیال و زبان دو شاعر با هم تفاوتهای بسیاری دارد و شاید بتوان گفت، آشناییزدایی شعر شیون نسبت به شعر منزوی بیشتر است و مثلاً در غزلهای مشابه، غزل هر دو شاعر مستقل از هم نیز قابل بررسی و تأمل است و اینطور نیست که یکی فقط تأثیر از دیگری باشد، بلکه سبک هر دو شاعر مشخص است.
همۀ این دلایل قابل پژوهش و بررسی است، و ممکن است با پژوهشی دقیق و همراه با گردآوردن تاریخی شفاهی ـ از زبان همدورهها و دوستان و همراهانِ هر دو شاعر ـ و بررسی سبک هر دو شاعر، نتایج دیگری هم به دست آید. در این مجال نمیتوان حکمی صادر کرد و این متن هم اصولاً در صدد صادر کردن حکم نیست، و شاید با دلایلی دیگر یا جدیدتر، نتیجه متفاوت باشد، مثلاً تأثیر دو طرفه باشد یا فرضاً یادداشتهایی از هر دو شاعر در جهت تأیید یا رد این مسئله به دست بیاید، اما مطرح کردن این قضیه بیشتر به این دلیل بود که تصمیم داشتم اگر فرصت و توفیقی بود پژوهشی روی غزل و دیگر شعرهای فارسی شیون فومنی انجام دهم ولی این مسئله همیشه بر انجام پژوهش سایه میانداخت، زیرا از آنجا که مخاطب غزل امروز، بیشتر با شعرهای منزوی آشناست تا شیون فومنی، گفتم شاید اشاره به بعضی غزلهای شیون، قضیه را از آنچه حدس زده شد، متفاوت نشان دهد و مخاطب تصور کند اگر غزلی از شیون شبیه منزوی است حتماً شیون است که از روی منزوی تأثیرگرفته، در حالی که ممکن است قضیه برعکس باشد (باز تأکید میکنم که این متن فقط احتمال را بررسی کرده است).
در هر صورت این نوشته را در حد مطرح کردنِ یک شبهه بدانید و نه بیشتر. از سوی دیگر، باید این نکته را هم تأکید کنم که اهمیت شعر این دو شاعرِ همنسل و همسن، با این گونه شبهات دستخوش دگرگونی نخواهد شد زیرا تأثیرات شاعران همیشه در هر دورهای بر یکدیگر وجود داشته است چه در میان خود همنسلان یک دوره و چه میان نسلهای مختلف، و علاوه بر این، ممکن است گاهی این شباهتها، واقعاً از روی تأثیر نباشد و به دلایل اجتماعی و زمانی و بعضی تفکرات و تخیلاتِ مشترک، یک مضمون به ذهن دو یا چند شاعر برسد و البته در نهایت، جنبههایی از سبک شخصی هر شاعری در آثارش آشکار است که او را از دیگر شاعران متمایز میکند.