یادداشت

احوال این روزهای فرصت طلبان

دکتر حمید امیدی

یادداشت – دکتر حمید امیدی// من دکتر محمد باقر نوبخت و دکتر صادق ریبا کلام را دوست دارم اما حقیقت را از آن دو بیشتر

“من در تمام دوران زندگی ام تاکنون توفیق حتی یک ماه دریافت حقوق و مزایا را از دولت جمهوری اسلامی ایران نداشته ام بنابر این هیچگاه دل نگران تنزل و ارتقاء سازمانی خود نبوده و نخواهم بود

با این نکته اما ارادت خودم را به دکتر محمد باقر نوبخت نه به عنوان معاون رییس جمهور -عرض کردم چون برای من حوزه سازمانی دولت به قول منطق دانان سالبه به انتفاء موضوع است-که به عنوان معلم سال های شصت خود و پارلمانتاریست مصلح ابراز می دارم و بر سر ایشان هیچ معامله ای سوداگرانه چنان که امروز در قالب دفاع از ایشان می بینم ،نخواهم کرد و اندک توانی را که دارم مصروف آن خواهم کرد که ایشان وجه المصالحه هیچ بازی سیاسی قرار نگیرد چرا که امروز و فردای سرزمین ما به مردانی چون او نیازمند است من ایشان را به عنوان نماد انسان بالنده در میان فرهنگ متعالی ایرانی می ستایم چنان که صادق زیبا کلام را به عنوان کسی یک تنه بار سیاست ورزی حرفه ای را در سپهر عمومی سیاسی ایران به دوش می کشد و کور سوی امید را برای اصلاح طلبی و تحقق جامعه مدنی ایران زنده نگه داشته عاشقانه ستایش می کنم، و امیدوارم این دو دست در دست هم فردایی بهتر برای ایران بسازند چنان که از همینک این قدم را بر خواهم داشت ودست دو نخبه سیاسی سرزمین همیشه جاوید ایران را دست در دست هم خواهم گذاشت و نمی گذاریم فرصت طلبان سیاسی و تجارت پیشه گان تازه به دوران رسیده بیش از این بر طبل تفرقه بکوبند و پی در پی از رود خانه گل آلود در جامعه ناقص الولاده مدنی ایران ماهی بگیرند.

اَلّذینَ یَتَرَبّصوُن بِکُمْ فَاِنْ کَانُ فَتْحٌ مِنَ اللّه قٰالُوا اَلَم نَکَنْ مَعَکُمْ وَ اِنْ کَانَ لِلْکٰافِریِنَ نَصیبٌ قٰالوُا اَلَمْ نَسْتَحوِذْ عَلَیْکُمْ وَنَمْنَعَکُمْ مِنَ الْموُمنینَ فَاللّه یَحْکُمْ بَیْنَکُمُ یَومَ الْقِیٰمه ( نساء/۱۴۱)
آن گونه که قران از دست فرصت طلبان می نالدازقوم یهود وجریان نفاق ناله سر نمی دهد.

فرصت طلبان نان را به نرخ روز می خورندو در انتظار پرچم پیروزی هستند که ببینند بر کدام سکوی قدرت بر افراشته شده است .خدا در قرآن از این افراد آن قدر دل غمین است که حکم کردن درباره آنان را از دایره انسان ها خارج می کند وفقط خودرا ذی صلاح وقاضی عملکرد آن ها می بیند گویا خدا حتی ازحکم کردن دراین دنیا هم درباره آنها امتناع دارد ،چراکه شایدآنان بخاطر دروغ گویی های حرفه ای وریا کاری های متبحرانه برای منافعی که درپی آنند خود رامجاهدان واقعی معرفی کنند وحتی خدارا نیز به استهزاء بگیرند از این رو قرآن حکم نهایی درباره آنها را به روز قیامت حواله داده است، چنان که در آیه صدرالذکر به آن اشاره شد.

از نظر روانشناسی اجتماعی اینان دچار بیماری بی اعتمادی به خویشتن خویش اند و از این پرچم به آن پرچم درنوسانند وآویزان به این وآن تا ازاین نمد برای خود کلاهی بدوزند ،چه به مدح وچه به ذم کسان ،فرقی نمی کند چرا که این خاصیت این گونه بیماری است؛ اگر ضرورتی بود به هتاکی صادق زیبا کلام بپردازند واگر اقتضایی، در مدح محمد باقر نوبخت سخن بگویند؛ حقیقت این است که نه به این معتقدند و نه با آن دشمن ،عرض کردم خاصیت این بیماری ست و عوارضی که درپی دارد ومنافعی که عاید شخص می شود،توگویی برای دستمالی قیصریه ای را بسوزانند.

از نظر جامعه شناسی معرفت ،اینان معرفت نظام مند سیاسی هم ندارند .مهم ترین ویژگی شان عقلانیت منفعت گرایانه، بر اساسِ محاسبه ی سود و زیان مادی وشخصی است که نصیب آنان می شود.

خلاصه کلام آن که: آن قدر خوب عمل می کنند که زشتی های خود را زیبا جلوه دهند ،در چشم بر هم زدنی با دست درازی به لباس زیبا _چنان که جبران خلیل جبران به داستان آن در کرانه ی دریای مدیترانه اشاره می کند _ آن را به تن می کنند ولباس زشتی از تن بدر می آوردند وبه همین راحتی خود را مجاهد حقیقی نیز جلوه می دهند.

فکرمیکنم حالاخواننده متوجه می شود که چراباید در روز قیامت درباره ی آنان داوری شودچون از ویژگی های قیامت آشکاری رازهاست.( یوم تبلی السراىر)
به تعبیر مولوی :
این همه شیراندولی شیر علم
حمله شان از باد باشد دم به دم
حمله شان بید است وناپیداست باد
آنکه ناپیداست هر گز گم مباد

می بینید که مولوی ویژگی این نان به نرخ روز خور ها را چه خوب تبیین می کند .نزدیک ترین رابطه مندی این گروه با تمام آفریده های خدا پدیده طبیعی “باد” است.
من در این نوشتار کوتاه قصد دفاع از دکتر صادق زیبا کلام را ندارم .چه آن که گرد هم آیی های چندین هزار نفره در شهر های حتی کوچک ایران جایگاه او را در سپهر عمومی سیاسی ایران به خوبی نمایان می کند.

از نظر آکادمیک هم او بر منبری سخن گفته که تاکنون از آسیا جواهر لعل نهرو رهبر هند پس از مهاتما گاندی بر آن سخن گفته است ،هم چنین بنیان گذاران فکری دنیای جدیدچون بنتهام .

امّا من دلم از این بابت برای ایشان می سوزد و سوال بزرگتری من را دل نگران خود کرده است که چرا انسان های بزرگ در تاریخ همیشه دشمنان زبون داشته اند؛سقراط یونان ،گالیله قرون وسطیٰ،عین القضاه همدانی و.. وبزرگترین آنان حسین بن علی (ع) که بایددرصحرای گرم کربلای تاریخ دشمنی زبون چون عمربن سعد را دربرابرخود ببیندکه به طمع گندم ری آتش بیار معرکه کربلا باشد.امّا می دانیم که اوهرگز ازگندم ری هم نخورد وامروز هم مفتخر است به جمله ی لعن الله علی عمر سعد( در زیارت عاشورا ).

ناراحتی دیگر من در این معرکه برای دکتر محمد باقر نوبخت است .نماد انسانی ایرانی که تنها وتنها برای فردای بهتر ایران اسلامی می اندیشد.
کسی که من توفیق اقامه ی نماز پشت سر ایشان را بارها وبارها در دبیرستان شهید بهشتی در دهه ی شصت پشت سر پدر بزرگوارشان درمسجد صفی را_دردفعات زیادی که آیات عظام رودباری ها ( پدر وپسر )نبودند _داشته ام .
اما دلیل ناراحتی من !

زمانی برای افلاطون خبر آوردند که شخصی از اهالی آتن که شهره به فرصت طلبی است در میادین شهر از او مدام ستایش واز مخالفان او نکوهش نموده است . افلاطون زار زار گریست وهای های گریه سر داد.گفتند: ای دانای یونان از چه روی می گریی، او که جز به ستایش شما وذم دیگران سخنی دیگر نگفته است؟
افلاطون دگر بار گریه سر داد که من با این همه بزرگی چرا مورد ستایش نادانان قرار گرفته ام .

سخن پایانی :
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری وزحمت ما می دادی
ایام عزّت همه ی ایرانیان وبویژه اهالی گیلان مستدام باد

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا