عشق زیرپای جنون
عشق زیرپای جنون
سه بیلبورد بیرون ابینگ، میزوری
سه بيلبورد بيرون ابينگ، ميزوري، مانند بروژ و هفت رواني شخصيت محور است. اما هرگز نميتوان از درهمتنيدگي و داستان بينقص آن ياد نكرد. در واقع مك دونا داستانمحور بودن فيلم را بر شخصيتمحور بودن آن ترجيح نداده و با انتخاب بازيگران مناسب بهترين روايت سينمايي را از داستان پرافت و خيزش ارائه كرده است.
به همه اينها ظرافتهاي كميك داستان را نيز اضافه كنيد. درست است كه شخصيت اصلي فيلم يعني ميلدرد هايس( با بازي فرانسيس مك دورمند) در شمايل يك مادر داغدار و ستمديده در فيلم معرفي ميشود و در ادامه خشونت او باعث تعجب ميگردد اما تماشاگر در لابلاي همه اين دردو رنجها طنر تلخ اجتماعي را نيز شاهد است. در كنار شخصيت ميلدرد حتي اين مقوله را در شخصيت ذاتي دو كاراكتر پليس فيلم؛ بيل ولوبي( بابازي وودي هارلسون در نقش كلانتر پليس) و جيسون ديكسون( بابازي سم راكول) نيز شاهد هستيم. حتي حضور كوتاه پيتر دينكليچ در نقش جيمز هم در راستاي همين كمدي سياه و طنز تلخ است. بويژه در سكانسي كه جيمز ميلدرد را زني كه حرفهاي خوب براي گفتن ندارد و پاسگاههاي پليس را آتش ميزند خطاب ميكند و اورا خانم بيلبوردي صدا ميزند.
سه بيلبورد؛ داستان مادري است كه در غم قتل دختر خود ميسوزد. دختر او را پس از اذيت و آزار به طرز فجيعي كشتهاند و هيچ خبري از عاملان جنايت نيست. او كه كارمند ساده فروشگاه است در ابتدا مانند هر شهروند درستكاري به دنبال راهكار منطقي قانوني براي احقاق حق است.
ميلدرد به درو ديوار ميزند تا بتواند مستنداتي تهيه كند و پليس را ترغيب به دستگيري و يافتن قاتل بنمايد. اما اوضاع مطابق ميل او پيش نميرود. كلانتر محلي منطقه وپليس آنچنان با او همكاري نميكنند و هرچه بيشتر ميگذرد شعله انتقام درون ميلدرد افزون ميگردد. تا جايي كه او كم كم خشونت درونياش را كمابيش به جامعه هم منتقل ميكند.
ميلدرد كه خود و دخترش را قرباني ميداند؛ ابتدا پيامهايش را به روي سه بيلبورد بيرون ابينگ منتقل ميكند و سرآخر حتي دست به ساختن كوكتل مولوتوف ميزند. اگرچه اين كارها براي او نتيجه اي دربر ندارد اما باعث ميشود خشنونت قبلا نداشته اش؛ بروز و ظهور كند و كم كم شكل و شمايلي خطرناك به خود بگيرد.
فرانسيس مك دورمند در قالب مادري دردمند كه كمكم به زني جامعه ستيز تبديل ميشود به زيبايي در نقش ميلدرد فرو رفته و بسيار باور پذير است. وودي هارلسون نيز مثل هميشه خوب است اما اين سم راكول است كه با توجه به پيشينهي بازياش در سينما به عنوان يك شخصيت خبيث و فحاش و و بددهن و غير قابل پيشبيني كه دست برقضا توانايي خوب بودن هم دارد، بازي حيرتانگيزي را ارائه داده است.
عشق و جنون مضامين اصلي و جوهر فيلم مارتين مك دونااست. به اينها بارقههاي اميد و عشق و رنج و خاطرات و دلبستگيهاي زندگي را نيز اضافه كنيد. مك دونا به ظرافت اين انگاره را در داستانش روايت كرده و بازيگرانش با قدرت و در اوج زيبايي شخصيتهاي داستانش را خلق كردهاند. در فيلم بد مطلق وجود ندارد و چينش مسير زندگي هركسي بد يا خوب باعث شده تا دگرگوني هاي وسيعي در رفتار و كردار شخصيتها بوجود بيايد.
شناسنامه فيلم
سه بيلبورد خارج از ابينگ، ميزوري | Three Billboards Outside Ebbing, Missouri
نويسنده، كارگردان و تهيه كننده: مارتين مك دونا
بازيگران: فرانسيس مك دورمند( ميلدرد هايس)؛ وودي هارلسون( كلانتر بيل ولوبي)، سم راكول( جيسون ديكسون)؛ پيتر دينكليچ ( جيمز)
زمان: 115 دقيقه؛ محصول انگستان و آمريكا؛ 2017