زندگی در مرتع زباله/ حکایتی از زندگی ۲۰۰ خانواده در جوار انبوهی از زباله/ عکس
زندگی در مرتع زباله/ حکایتی از زندگی ۲۰۰ خانواده در جوار انبوهی از زباله/ عکس
پیرزن و پسرک چنان به شتاب از روستا دور میشوند که عبداله موتورسوار و مسعود با خودرو پژو هرچه بر پدال میفشارند، در مسیر خاکی و سنگلاخ به گرد پایشان نمیرسند. پاهای پسرک از پشت سر کج و معوج میشود، اما محمد با صورت خندان پیشتاز مادربزرگ است و مادربزرگ با گونی لولهشده زیر بغل و دمپایی پلاستیکی به پا میدوند. میدوند و از روستای آبا و اجدادیشان میانلو دور میشوند، از ساحل دلنواز خلیجفارس دور میشوند و به کومههای زباله نزدیک. پسر هر پلاستکی را با شوق به مادربزرگ نشان میدهد و این جستوجو تا غروب آفتاب ادامه دارد. تا وقتی کیسه مادربزرگ از پلاستیک پر شود. پولی برای کفدستی نان.
آن سوتر پشت چند تپه ماهور، حجم زبالهها بیشتر و بیشتر میشود. انبوه زبالههای متلاشی متعفن و ردیفردیف کیسههای زباله تازهرسیده مملو از بطریهای نوشابه و ظروف پلاستیکی. چند گله بز بر سفره زباله مشغول چریدناند. گله خاطره سبز علف را فراموش کرده، هر بز گوشهای از یک پلاستیک را به دندان گرفته و سخت میجود. ماشینهای شهرداری و شرکت نفت زبالههای تازه میآورند. چوپانها و نگهبان سایت زباله آموخته بوی زباله، روی تل زبالههای آفتابخورده شوخی میکنند.
ساکنان روستای میانلو یا همان قلعهمیانِ قدیم بعد از صنعتیشدن منطقه عسلویه و بندر کنگان زندگی دیگری را تجربه میکنند. زندگی در تنگنای ماندن و رفتن، دامداری با بزهای مریض، مدرسه کانکسی و آینده مهگرفته. فقط و فقط چشمانداز رو به جنوب تغییر نکرده: دریا هنوز مثل سالیان قدیم هر صبح و عصر به ساحل دلنواز میانلو تن میساید.
دامها تلف میشوند
ساکنان میانلو از قدیم در کار دریا و صید و دامداری بودند. کار صیادی که دیرزمانی است کساد شده. ماهیها از کنارههای خلیج آلوده کوچ کردهاند. از وقتی غول بزرگ آهنی شرکت بر روستا سایه انداخت، کار و زندگی دگرگون شد. شرکت نفت دور تاسیساتش حصار کشید. غول آهنی به بزرگی و عظمتش مغرور بود و مردمان روستایی را زیر پا نمیدید. میانلو ماند میان روزمرگی گذشته و هجوم تازه صنعت. در سوی دیگر ده اتوبان کشیده شد. خط دیگری که روستاییان دریادل را محدود میکرد. خشکسالی بلای دیگری بود که سرنوشتشان را به انبوه زبالهها کشاند. امروز ٧ دیماه ٩٦ دو نفر از اهالی با غصه و فریاد پشت در خانه رئیس شورای شهر آمدهاند که بیا باز هم چند تا از بزهایمان دراز به دراز افتادهاند روی زمین و بیحالاند. اسماعیلی بیآن که بزها را ببیند، میداند این بدبختی از کجا میآید. از انبوه زبالههای پشت روستا. اسماعیلی میگوید: «آخرش این است که دامپزشک را از شهر صدا میکنیم. میآید بزها را نگاه میکند و ٤٠هزار تومان میگیرد و میرود. نمیگوید علت چیست که این حیوان مرده. نه خسارتی، نه بیمهای. دامدار باید ضرر بدهد.»
رئیس شورا چند وقت پیش در یکی از قصابیهای کنگان دیده بود که حیوان سربریده را برای فروش برده بودند. گفته بود من میدانم این دامها مریض هستند. اسماعیلی در چارچوب در آهنی حیاط خانه ایستاده و شرح میدهد که دامداری روستای میانلو به چه روز افتاده. «به مرکز بهداشت هم نامه نوشتیم. به اهالی هم گفتهام اگر مشتری آمد هم بهتر است گوشت این حیوانها را نفروشید. نفروشید بگذارید خودتان ضرر کنید، اما دیگر مردم هم مریض نشوند.»
دامداران روستای همجوار فاصله بیشتری با شرکت دارند و مسیر چرای دامهایشان دورتر از سایت زباله است. اما مشکل وجود زباله فقط درد میانلو یا «برکه چوپان» یا «بستانو» یا «شرینو» نیست. وقتی تأسیسات نفت و گاز کنگان پا گرفت، جمعیت بندر بیشتر و بیشتر شد و تأسیسات تازه یکی پس از دیگری برپا شدند. ساکنان جدید هم زبالههای جدید تولید کردند و معادن زباله در جایجای شهرستان کنگان سر برآوردند. نسرین شهدوست، کارشناس ارشد ایمنی، بهداشت و محیطزیست با بررسی انبوه زبالههای اطراف بندر به این نتیجه میرسد که کنگان بعد از صنعت در تولید زباله هم اول است. «حجم زباله تولیدی در شهرکنگان و بنک بالغ بر ۹۲ تن در روز است؛ در شهر بنک روزانه حدود ١٢تن و در کنگان هم روزانه ٨٠ تن زباله تولید میشود. سرانه تولید زباله حدود یک کیلوگرم در هر یک از شهرهای کنگان و بنک، بالاتر از استانداردهایهای جهانی و حتی استاندارد سرانه تولید زباله در کشور است.»
مدیرکل حفاظت از محیطزیست استان بوشهر هم سال پیش در نشست بررسی وضع پسماند کنگان گفته است: «پسماند شهرهای ساحلی دارای حساسیت خاصی است که باید از روشهای نوین برای رفع پسماند در این مناطق استفاده شود.»
دو روز پیش از دیدار با میانلو (٥دی ٩٦)، نجفی، عضو شورای اسلامی عسلویه اعلام کرد آمار سرطان و سقط جنین و نازایی در عسلویه و کنگان بیشتر از دیگر نقاط کشور است.
او که عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیطزیست را در بازدید از عسلویه همراهی میکرد، آرزو کرد «کاش در کنار تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه، ستاد نجات ساکنان عسلویه و کنگان هم تشکیل میشد. لازم است به اندازه سیاستگذاری برای حفظ یوزپلنگ و لاکپشت برای نجات و حفاظت از جان ساکنان مناطق همجوار عسلویه هم برنامهریزی کنیم. پرداخت حق آلایندگی به ساکنان این منطقه ضرورتی اجتنابناپذیر است؛ اگرچه هیچ چیزی جایگزین سلامت انسان نمیشود.»
کنار سایت دپوی زباله نگهبان و چوپانها دهان را با دستمال پوشاندهاند. کنار کانکس نگهبانی چند اسب را به میلهای بستهاند. اسبها سرخم کردهاند و پوستشان زیر نور آفتاب میدرخشد. اسبها اما شکوهی در پسزمینه سیاه و کدر کیسههای زباله ندارند. چوب چوپان دوردست را در کوهپایه زاگرس نشانه میگیرد. «ببین اینجا اصلا علفی میبینی؟ صحرا خشک است، خشکخشک.»
بهگفته اسماعیلی، شهرداری این چند هکتار را به برجی ١٠٠میلیون تومان برای دپوی زباله به شرکت اجاره داده است.
محمد نیازمند توجه است
محمد و مادربزرگ تا وقتی گونی از پلاستیک پر نشود از صحرا برنمیگردند. یکی از همولایتیهایشان خانه محمد را نشان میدهد. مادر محمد چند کلمه بیشتر فارسی نمیداند. در این اندازه که توضیح بدهد دو فرزند دارد. پسر بزرگش، محمد معلول است و نمیتواند برود مدرسه و پدرش کارگر است و در مزرعه غله میکارد. درآمد چندانی ندارد و زندگی با کمکهایی که گاه میرسد، میگذرد. همسایه میگوید بچه را دکتر بردهاند، «گفت ترسیده اینطور شده. مادرش دیگر زیاد پیگیر درمان نیست.»
محمد اسماعیلی، رئیس شورای روستا خانواده محمد را میشناسد. میگوید بارها نامه نوشتهاند به بهزیستی و قولهایی برای تحصیل و درمان محمد گرفتهاند، اما پدر و مادر کودک پیگیر درمان و مدرسه نیستند. «آنها از روستای تنبک آمدند اینجا و جایی برای اسکان نداشتند. خانهای به آنها داده شد و زمینی به پدر محمد واگذار کردیم تا کشاورزی کند. خانواده بیسروصدایی هستند و رفتوآمدی ندارند. برای محمد هم متاسفانه نتوانستند کاری بکنند، با اینکه محمد فقط از نظر جسمی مشکل دارد. پاهایش و صورتش. ذهن خیلی خوبی دارد.»
میانلو چگونه کوچ کند
به جز خانواده محمد چند خانواده دیگر در میانلو نیازمند خانه هستند که به گفته رئیس شورای روستا بخشی از زمین خیابان سیمتری روستا را تفکیک کردند تا به ٢٥ خانواده نیازمند زمین بدهند. «کمیته امداد دو خانه را ساخت و یکی نیمهکاره ماند. اهالی دستشان خالی است و نمیتوانند خانهشان را بسازند.» خانه را هم که بسازند میانلو قرار است از همسایگی شرکت و تأسیسات نفتی دور شود. اما کسی به روستاییان نگفته کجا باید بروند. اسماعیلی میگوید در دوره گذشته شورا قولهایی برای جابهجایی داده شد و چند نفری از اعضای شورا که میتوانستند به شهر رفتند، اما نمیتوان انتظار داشت میانلوییها که زاده روستا هستند، به زندگی شهری رو بیاورند. «با این مبلغها نمیتوانند در شهر راحت زندگی کنند و حاشیهنشین میشوند.»
مسیر روستا آسفالت است و کوچهها خاکی. اسماعیلی میگوید بابت این آسفالت هنوز ٤٠میلیون تومان بدهی دارند. «از طرف اداره مسکن و راه قولهایی داده بودند، اما حالا میگویند بودجه نداریم» و تردد در کوچهها بعد از هر باران سخت میشود. میانلو خانه بهداشت هم ندارد. اهالی از خانه بهداشت روستای تنبک استفاده میکنند که ١٥ کیلومتر فاصله دارد یا باید به کنگان بروند.
روستای تنبک از روستاهای کمجمعیت است که مردمش بعد از احداث تأسیسات گازی مهاجرت کردند. سرنوشتی که میانلو انتظار میکشد.
افتتاح مدرسه کانکسی بعد از ١٢سال
دور محوطه شرکت نفت حصار کشیدند و ساختمان قدیمی مدرسه هم در مرز شرکت و روستا بلاتکلیف ماند. قرار شد مدرسه را جابهجا کنند.«شرکت اجازه ساختوساز نمیداد. بچهها به روستاهای همجوار و شهر میرفتند. بالاخره با نامهنگاری شرکت اجازه ساختوساز داد. ١٢سال شرکت اینجا همسایه ما است. گفتیم یا بیایید همه خانهها را بخرید یا تکلیف را روشن کنید. خریدی نکردند. امسال با مکافات توانستیم کانکس بگیریم و بچهها تا کلاس پنجم به مدرسه بروند. بقیه به روستای همجوار میروند.»
مدرسه کانکسی از سه کانکس تشکیل شده و ١٠٩ دانشآموز دارد. تعدادی از دانشآموزانی که تا سال پیش ترک تحصیل کرده بودند به مدرسه برگشتهاند. آنها توان مالی رفتن به مدرسهای خارج از روستا را نداشتند. دانشآموزان راهنمایی روستا هم امسال با سرویسی که برایشان تدارک دیدهاند، به مدرسه روستای دیگر و شهر میروند.
خبر راهاندازی مدرسه کانکسی مالک اشتر میانلو در سایتهای خبری شهرستان منتشر شد. در مراسم زنگ آغاز مهر فرماندار، امامجمعه، معاونان فرماندار، بخشدار و رئیس آموزشوپرورش کنگان حاضر بودند.
رضا زیارتی، خبرنگار و عکاس کنگانی در خبری که از این مراسم نوشته، آورده است: «این روستا بهخاطر موقعیت زیبای جغرافیایی از اهمیت بالایی در زمینه گردشگری برخوردار است و در گذشته یکی از مهمترین مناطق گردشگری مردم جنوب استان بوده است. ساحل بکر، معماری ساده و سنتی از جنس سنگ و گل در ساخت منازل، نخلستانها و آبوهوای پاک از مهمترین ویژگیهای این روستا به شمار میآمد. این روستا که میتوانست به یکی از جاذبههای گردشگری طبیعی در جنوب استان تبدیل شود، متاسفانه چند سالی است مورد کملطفی است یا بهتر است بگوییم بهطورکلی به فراموشی سپرده شده. باز هم همجواری با صنعت خسارات زیادی را به این بافت و شکل سنتی این روستا وارد کرده. همانطور که نمیتوان نقش صنعت و پالایشگاه را در نابودی کامل تنگ اختر، روستای اختر، روستای تنبک و نخل غانم نادیده گرفت. شاید تا نابودی کامل این روستا هنوز چند صباحی فرصت لازم است، شاید هم این میهمان ناخوانده عامل کوچ اجباری مردم نجیب و با حجب و حیای مردم منطقه شود. صحنهای که قبلا هم تکرار شده و تکرار مجدد آن دور از انتظار نیست.»
فرماندار شهرستان کنگان با ابراز نارضایتی از وضع دانشآموزان و معلمان دبستان گفت: «مدرسهای که بعد از ١٢سال افتتاح شد، حق بدیهی مردم منطقه است. با توجه به جمعیت این روستا و این همه سرمایهگذاری در اینجا، متفرق و پراکندهشدن دانشآموزان جهت کسب تحصیل در مناطق مختلف اتفاق زیبایی نیست. گرچه باید وضع این روستا تعیین تکلیف میشد. به هر صورت تا هر روزی که مردم در این روستا هستند، حق زندگی دارند و حق اینکه از همه امکانات بهرهمند بشوند.»
سال ٩٦ به پایان خود نزدیک است و ٢٠٠ خانوار میانلویی هنوز برای ماندن و رفتن بلاتکلیف هستند. هوای پاک و صید فراوان و نخلستانهای پربار و دامهای فربه خاطرات دوری هستند. تنها آنچه در میانلو دستنخورده مانده ساحل عزیز دریاست که در قاب پنجرهها چشم را مینوازد. در پشتسر اما محمد و مادربزرگ با گونی لولهشده زیر بغل هر صبح با شتاب از روستا دور میشوند.
۴۷۴۷