شاهکار مدیریت جدید کتابخانه های عمومی گیلان؛ درخواست برکناری رئیس جدید در تالش بعد از فشارها و بدو بیراه منتقدان و نماینده شهرستان!
به گزارش تدبیرشرق گفته می شود در اقدامی عجیب حکم ریاست کتابخانه عمومی شهرستان تالش سه روز بعد از برگزاری مراسم تودیع و معارفه باطل شده است تا فشارهای لازم برای بازگشت مدیر قبلی به کرسی بنشیند. هرچند در چند ماه اخیر سابقه داشته که احکام بعضی مدیران در استان گیلان خیلی سریع باطل شود که نمونه آن را در بهزیستی یکی از شهرهای شرق گیلان مشاهده کردیم اما این که به دنبال انتقادات نماینده و منتقدان دولت و همچنین برگزاری مراسم تودیع و معارفه در حضور فرماندار چنین اتفاقی بیفتد نمونه ای است که باید آن را شاهکار مدیریت جدید کتابخانه های عمومی گیلان دانست.
تاکید اصلی منتقدان برکناری راشد جهانی برای این است که او از مدافعان حرم است و برکناری او توهینی به این عزیزان محسوب می شود. در چند روز گذشته نیز یکی از سایت های خبری از انتقاد علنی نماینده شهرستان نسبت به مدیرکل یکی از ادارات فرهنگی خبر داد که در آن جا خطاب به وی که در مراسم معارفه حضور داشت ابراز داشته بود: «الهی پایت میشکست و به … نمیآمدی. آمدی یک مدافع حرم را از ریاست شهرستان برداری و یک نوچه حزبی خودت را معرفی کنی» اگر چنین حرفهایی درست باشد باید پرسید چگونه نماینده تازه کار دولت از تهدید یک نماینده این چنین به هراس افتاده که در نهایت مجبور به پس گرفتن حکم خود شده است.
البته در این مساله بیشتر همه انتقاد از این می کنند که چگونه دولت یک مدافع حرم را عزل نموده است. اما در واقع عجیب تر از برکناری راشد جهانی ، نحوه برکناری وحید فرحی دیگه سرا است که مشخص نیست به چه دلیل با شخصیت و آبروی او بازی شده است و در عرض سه روز مجبور به استعفاء شده است. مگر می شود جوانی را با تحصیلات عالیه به شغلی گماشته شود و بعد از او بخواهید به دلیل فشارهای خارجی به طور مثال یک نماینده که انتصابات به او ربطی ندارد استعفای خودش را اعلام کند؟ آیا در این استان مدیران دستور نمایندگان و افراد خارج از دولت تعیین شوند و مدیران دولتی و فرمانداران اختیاری از خود ندارند؟ این بلبشویی متفرقانه است که مدیرکل تازه کار کتابخانه های گیلان با اقدامات محیراالعقولش آن هم در هفته وحدت بر آن دامن زده است. وقتی یک نماینده شهرستان می تواند بعد از کلی بد و بیراه به مدیر دولتی حرف خودش را به کرسی بنشاند حکایت همان ضرب المثل است که«هم چوب را خورد هم پیاز،هم پول داد»