آيا اين همه وسيله براي عبرت گرفتن کافي نيست؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: از ويژگيهاي راه پيمائي روز قدس در تهران اين بود که جاي آيتالله هاشمي رفسنجاني در آن خالي بود. آقاي هاشمي رفسنجاني هر سال بدون استثنا در راه پيمائي روز قدس شرکت ميکرد چون به ضرورت تلاش براي آزادسازي قدس از اشغال رژيم صهيونيستي اعتقاد راسخ داشت. او با انتشار کتاب «فلسطين کارنامه سياه استعمار» در دهه 40 پيوند محکمي با مسأله فلسطين برقرار کرد و در تمام سالهاي دهههاي 60 و 70 و قسمتي از دهه 80 سخنران اصلي روز قدس در قالب خطبههاي جمعه تهران بود. از ميانه دهه 80 ستاد نماز جمعه تهران مأمور شد افراد ديگري را براي سخنراني روز قدس در نظر بگيرد و از آن زمان مردم از خطبههاي پرصلابت و برمحتواي آيتالله هاشمي رفسنجاني درباره فلسطين محروم شدند ولي اين عالم مجاهد تا آخر عمر هر سال در راه پيمائي روز قدس شرکت ميکرد هر چند عدهاي قليل مأموريت داشتند در همان راه پيمائي عليه او شعار بدهند و عقده بگشايند.
امسال، در روز قدس در راه پيمائي تهران، جاي آيتالله هاشمي رفسنجاني خالي بود ولي شعارهاي انحرافي آن عده قليل همچنان وجود داشت. اين افراد، که هم خودشان و هم آمرانشان مشخص است که چه کساني هستند، امسال عليه رئيسجمهور روحاني شعار دادند و شعارهاي آنها بقدري انحرافي بود که حتي افرادی از جناح خودشان نيز عليه آنها موضع گرفتند و اين حرکت زشت را محکوم کردند.
شعارهائي از قبيل «مرگ بر منافق»، «مرگ بر آخوند آمريکائي» و «بني صدر – روحاني، پيوندتان مبارک» را بايد به اين معني دانست که رئيسجمهور مستقر ما که توسط رهبري تنفيذ شده، يکماه قبل 24 ميليون نفر از مردم همين کشور به او رأي دادهاند و يکماه و چند روز ديگر باز هم توسط رهبري تنفيذ ميشود، هم منافق است، هم آمريکائي است و هم با بنيصدر پيوند دارد!
به خاطر اين شعارها بايد به آمراني که توانستهاند چنين نوچههائي را تربيت کنند دست مريزاد گفت. اين دست مريزاد در درجه اول به اين خاطر است که اين حضرات برخلاف توصيههاي اکيد رهبري مبني بر پرهيز از دو قطبي کردن جامعه، بشدت در جهت مخالف اين توصيه حرکت ميکنند و در درجه دوم به اين خاطر که با اين قبيل حرکتهاي انحرافي کاري خواهند کرد که آقاي روحاني از سطح يک رئيسجمهور به يک شخصيت محبوب ملي ارتقاء يابد، همان کاري که با آيتالله هاشمي رفسنجاني کردند و نتيجه آن را در انتخاباتها ديدند. ديدند که وقتي آقاي هاشمي رفسنجاني يک تنه در مقابل تمام جناحها و بوق و کرناها اسم کسي را براي رئيسجمهور شدن يا نماينده خبرگان شدن آورد مردم به او رأي دادند و حتي در همين انتخابات 29 ارديبهشت هم با اينکه آقاي هاشمي رفسنجاني از دنيا رفته بود مردم به وصيت او عمل کردند و به «روحاني» رأي دادند.
شعار دهندگان که مأمورند و حرجی بر آنها نیست. آيا اين همه وسيله عبرت آموزي براي آمران کافي نيست تا عبرت بگيرند؟!