فیلترینگ با محیط زیست چه می کند؟
فیلترینگ به این سبک، مجازات دستهجمعی است!
فیلترینگ با محیط زیست چه می کند؟
رایانهها، تبلتها، و گوشیهای همراه مانند دیگر تولیدهای انسانی، با صرف منابع زیستی (مواد کانی و آلی، و انرژی) تولید میشوند و از این رو ساخت و خرید و استهلاک آنها میتواند فشار زیادی بر محیط زیست تحمیل کند. خدمات اینترنت هم با صرف مقدار هنگفتی انرژی فراهم میشود و تولید شبکه و ذخیرهی دادهها، همچنین استفاده از اینترنت و عبور دادهها در مسیر طولانی تا سرورها و برگشت از آنها، و البته روشن ماندن رایانهها و گوشیها، مستلزم صرف انرژی است.
بد نیست بدانیم که فرستادن ۶۵ ایمیل ساده، به اندازهی یک کیلومتر رانندگی با یک خودروی متوسط انرژی مصرف میکند. هنگامی که پیوستهای ایمیل سنگین باشد، مصرف انرژی تا ده برابر و بیشتر از آن بالا میرود؛ فرستادن پنج ایمیل سنگین به اندازهی سوزاندن ۱۲۰ گرم زغال سنگ، دیاکسید کربن وارد فضا میکند(۱). هر عاملی که استفاده از اینترنت را طولانیتر یا بار بیشتری را بر پهنای باند تحمیل کند، صرف انرژی را بیشتر خواهد کرد. روند تولید برنامههای فیلترینگ، و همچنین فعال بودن آنها در شبکهی ملی، انرژی زیادی مصرف میکند. به علاوه، چون فیلترینگ دسترسی به اطلاعات را زمانبَرتر از حد معمول میکند، مصرف انرژی بیشتر میشود.
چند مشکل عمده که فیلترینگ ایجاد میکند و مستقیم یا غیرمستقیم موجب وارد شدن زیان به محیط زیست میشود، اینها هستند:
* کاربست فیلترشکنها؛ تجربه ثابت کرده که مردم برای استفاده از یک تارنما یا پیامرسانِ فیلترشده، به فیلترشکنها روی میآورند. فیلترشکن، با مصرف بالای دادهها (باز شدن صفحههای ناخواسته)، کند کردن سرعت دانلود و آپلود، و با مصرف شارژ باتری(۲) موجب ورود دیاکسید کربن زیادی به فضا میشود. هرکسی که با فیلترشکن کار کرده میداند که وقت صرفشدهاش برای دیدن و مبادلهی اطلاعات چند برابر میشود. صرف وقتِ بیشتر برای دسترسی به اطلاعات، به معنای اشغالِ بیشتر پهنای باند است که هم به اقتصاد شخص زیان میرساند (افزایش هزینهی اینترنت) و هم مصرف انرژی را بالا میبرد.
* اختلال در کل شبکه؛ هر فیلترینگ هرقدر هم که «هوشمندانه» باشد، بر روی تارنماها و پیامرسانهای غیرهدف هم اثر میگذارد. همه میدانند هرگاه که فیلترینگِ سنگین اجرا میشود، شبکهی بانکی، تارنماهای مربوط به مالیات، وزارت بازرگانی، ثبت اسناد، شهرداری، و… نیز به کموبیش دچار اختلال میشود. این اختلالها موجب توقف رایانهها در حالت روشن، ترافیک بیشتر در شبکه و استفادهی زیادتر از پهنای باند، و درنتیجه سبب افزایش مصرف انرژی میشود. پهنای باند را میتوان به یک بزرگراه تشبیه کرد که پوشههای محتوی اطلاعات (فایلها) مانند خودروها در آن در آمدوشد هستند. در این بزرگراه، فیلترینگ مانند یک تصادف یا «ایست بازرسی» نالازم است که در رفت و آمد اختلال ایجاد میکند و مصرف سوخت و استهلاک وسیله را افزایش میدهد. همچنین، اتلاف وقتِ انسانها در پشت رایانه، آسیبی است که به سرمایهی عمر فرد و به سرمایهی اجتماعی وارد میشود.
* کمتوان شدن سرمایهی اجتماعی؛ در شبکههای اجتماعی، هزاران گروه، صفحه، کانال، و مانند اینها هست و هر روز بر آن افزوده میشود که حامل اطلاعات مفید، و سببساز برقراری ارتباطهای اجتماعی مؤثر در پیشرفت جامعه هستند. فیلترینگ یا بستن این شبکهها مانند این است که جلوی کار تلفن را بگیریم. اینها وسیلههای ارتباطی هستند که میتوانند در راههای درست یا نادرست به کار روند، و البته همانگونه که روال جامعههای انسانی است، قطعاً در آنها کارهای مفید یا بیزیان بسی بیشتر از کارهای نامتعارف و زیانمند انجام میشود. فیلترینگ یک شبکه موجب انحلال، پراکنده شدن یا کمتوانی گروههای اجتماعی شکلگرفته در آن (گروههای فعال در حفاظت محیط زیست، حمایت از معلولان، حمایت از کودکان، و…) میشود. نیازی به گفتن نیست که به جای مجازات دسته جمعی (بستن کل یک شبکه) می توان گروههای خلافکاری در شبکهها را از راههای مناسب تعقیب کرد.
* از میان رفتن شأن قانون؛ تجربهی برخورد با دستگاه ویدیو، آنتن ماهواره، و بسیاری چیزهای دیگر نشان داده که اگر ایجاد ممنوعیت قانونی دارای مقبولیت اجتماعی نباشد، راه به جایی نمیبرد. نتیجهی وضع قانون و مقرراتی که با روح جامعه بیگانه است، نابودی تدریجی جایگاه مطلوب قانون و درنتیجه رواج قانونگریزی است. اگر کسی «قانون» ممنوعیت استفاده از فلان پیامرسان را نادیده بگیرد، احتمال زیاد دارد که نسبت به قانونهای دیگر هم بیاعتنا شود.
* تشدید وضعیت «دولت بیاقتدار»(۳)؛ این وضعیت، مرحلهی آخر قانونگریزی است. پژوهشگرانی مانند لستر براون نشان دادهاند که نبود اقتدار حاکمیتی، یکی از بزرگترین عاملهای تخریب محیط زیست است. هنگامی که یک فرد قانونهای دستوپاگیر و نسنجیده (مثلاً در زمینهی ممنوعیت استفاده از یک پیامرسان که دهها میلیون کاربر دارد) را نادیده میگیرد، ناخواسته (و گاه بهعمد) به اقتدار حاکمیت دهنکجی میکند. بچهای هم که در خانواده شاهد اینگونه «دور زدن» قانون است، عادت میکند که پایبند اصولی که حاکمیت وضع میکند، نباشد. در دو سه دههی اخیر، آثار شدید این آفت اجتماعی را در موضوع محیط زیست و منابع طبیعی ایران دیدهایم. موردهای بیشماری از خردهتجاوزهای «مردمی» به جنگل و مرتع و ساحل و کوهستان، دهها مورد سدسازی و راهسازی بی مجوز نهادهایی مانند سازمان محیط زیست، حفر صدها هزار چاه عمیق بی مجوز سازمان آب، تغییر کاربری هزاران قطعه باغ و کشتزار برخلاف قانونهای موجود، و فساد اداری دامنگستر که این خلافها را با دریافت رشوههای گوناگون نادیده میگیرد…، از نشانههای دولت بیاقتدار یا درمانده است.
پینوشت
۱) بنگرید به: https://phys.org/news/2015-11-carbon-footprint-email.html
۲) برای اطلاعات بیشتر میتوانید بنگرید به: https://click.ir/1397/02/17/free-vpn-problems/
۳) من در چند جا به موضوع «دولت درمانده» یا بیاقتدار اشاره کردهام، ازجمله در نوشتاری با عنوان «کوه آسمانیِ بهرآسمان، هدف زمینیان آزمند» در خبرآنلاین ۲۲/۱۲/۱۳۹۲