رویارویی نظامی روسیه و غرب؟ هرگز!
تدبیرشرق/احمد زید آبادی : این روزها در برخی رسانه های داخلی و خارجی، از آغاز جنگ سرد بین روسیه و آمریکا و حتی احتمال آغاز جنگ جهانی سوم بین آنها سخن می رود.
به نظرم این گونه اظهار نظرها، نوعی اغراق در قدرت روسیه و سوء برداشت از رفتار واقعی آن در صحنۀ بین المللی است. در حقیقت، با فروپاشی اتحاد شوروی که تقریباً نیمی از جهان را در کنترل یا در کنار خود داشت، “جنگ سرد” به عنوان نظریه ای برای توصیف روابط دو بلوک اصلی قدرت در جهانی دو قطبی پایان یافت و از آن پس به تیرگی هر از گاهِ روابط روسیه و غرب نمی توان نام “جنگ سرد” گذاشت.
روسیه اکنون گرچه قدرتی اتمی با جنگ افزارهای پیشرفته و دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل است؛ اما این همه، آن را در مقام ابرقدرت جهانی نمی نشاند. روسیه کشوری وابسته به صادرات نفت و گاز و دارای اقتصادی در حجم اقتصاد اسپانیاست. با این میزان قدرت اقتصادی طبعاً نه می توان تأثیر بین المللی پایداری داشت و نه درگیر رقابتی نفس گیر با دیگر قدرت ها برای گسترش حوزۀ نفوذ در سطح جهانی شد.
در واقع، روسیه به ترغیب ایران و با استفاده از سیاست نرمش باراک اوباما در خاورمیانه، فرصت مداخله در سوریه را پیدا کرد و همین موضوع سبب شد که در بارۀ توان بین المللی روسیه و عزم آن برای اعادۀ نفوذ جهانی اش، اغراق شود.
انگیزۀ روسیه از حضور در سوریه در حقیقت به دست آوردن ابزاری برای اعمال فشار یا چانه زنی با غرب بر سر ماجرای اوکراین بود. اوکراین نقطه ای است که روسیه آن را به نحوی حیات خلوت خود می داند؛ اما دنیای غرب به عنوان بخشی از تلاش خود برای کنترل کامل روسیه، در پی نفوذ به آن است.
از همین رو، غربی ها و متحدان منطقه ای آنها حضور روسیه در سوریه را هیچگاه به عنوان خطری که توازن قوا در خاورمیانه را به زیان آنها به هم خواهد زد؛ تلقی نکردند و در غیاب حضور مؤثر خود در سوریه، آن را حتی وسیله ای برای مهار میان مدت ایران در آن کشور به شمار آوردند.
روسیه نیز به سوریه به عنوان محور منافع خود در جهان نمی نگرد و طبعاً برای حفظ آن، وارد هیچ نوع رویارویی نظامی با آمریکا نمی شود.
در صورت حملۀ آمریکا به سوریه، در وخیم ترین حالت شاید روسها برای حفظ وجهۀ خود؛ چند موشک آنها را در هوا منفجر کنند؛ اما مقابلۀ حتی محدود نظامی با غرب، اصولاً قابل تصور نیست.
روسیۀ تحت رهبری ولایمیر پوتین، می خواهد در سطح بین المللی به شمار آید، مورد احترام قرار گیرد؛ اقتصاد خود را توسعه دهد و زندگی مرفه و پیشرفته ای برای روسها فراهم کند. این اهداف یکسره غیر ایدئولوژیک، طبعاً با هر نوع ورود به جنگ های پرهزینه منافات دارد.
در حقیقت، معضل غربی ها و متحدان منطقه ای آنها در سوریه، نوع نفوذ ایران است و اگر روسیه آماده و یا قادر به پایان دادنِ این نفوذ باشد؛ آنها مشکلی با هم نخواهند داشت. به گمانم توجه به این واقعیات در توهم زدایی از وضعیت توازن قوای جهانی بی تأثیر نخواهد بود.