آخرین خبرها

۶۵ دانشجو چطور در هویزه شهید شدند؟/ارتش به دانشجویان خیانت نکرد

۶۵ دانشجو چطور در هویزه شهید شدند؟/ارتش به دانشجویان خیانت نکرد

روایت یک خلبان از آبروریزی پدافند روسی،ممانعت‎های کمیته‎ها در مسیر ارتش، نامه ولایتی و ….

امید کرمانی‌ها: برخی در نقد ارتش هنگام آغاز حمله نظامی عراق به ایران در 31 شهریور سال 59 می‎پرسند که ارتش آن زمان کجا بود و چرا نتوانست در روزهای ابتدایی دشمن بعثی را از کرده خود پشیمان کند؟ مگر تا قبل از پیروزی انقلاب، همین ارتش ژاندارم منطقه نبود؟

«اتخاذ پاره ای تصمیمات نادرست دولت موقت همچون کاهش دوره سربازی به یک سال و صدور مجوز انتقالی برای پرسنل نظامی»، «بی توجهی دولت بنی صدر به هشدارهای ارتش درباره تحرکات نظامی رژیم بعث عراق» و «به وجود آمدن نگاه منفی نسبت به ارتش بعد از کودتای نقاب» سه عامل عمده ای است که ارتشی‎ها در پاسخ به چنین سوالاتی عنوان می‎کنند.

سرتیپ دوم خلبان اسماعیل موسوی معتقد است: با وجود وضعیت یادشده نیروی هوایی چنان وارد عمل شد که در همان هفته اول پشت کرخه صدام تقاضای آتش بس کرد، حال آنکه او وعده داده بود یک هفته بعد در تهران با خبرنگاران مصاحبه می کند.

معاون سابق عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی به عملیات های همراه با پیروزی حمله به اچ3 در فروردین 60، شکست حصر آبادان در مهر 60، عملیات طریق القدس و آزادی بستان در آذر60، عملیات فتح المبین و بیرون راندن نیروهای عراقی از بخش بزرگی از خاک خوزستان در فروردین 61 و عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر در خرداد 61 اشاره کرد و گفت: این عملیات ها مشترکا با همکاری ارتش و سپاه انجام شد و شهید صیادشیرازی در ایجاد انسجام بین این دو نیروی نظامی ایران نقش کلیدی داشت.

از دیگر اقدامات مهم ارتش در ابتدای جنگ تحمیلی، اجرای عملیات مروارید نیروی دریایی در 7 آذر 1359 و انهدام سکوی البکر بود که عراق تا پایان جنگ نتوانست از خلیج فارس نفت صادر کند و نیروی دریایی اش هم کامل زمین‌گیر شد و دیگر قد علم نکرد.

مشروح گفت‌وگوی خبرآنلاین با او را در آذرماه 96، سه دهه پس از دو عملیات مروارید و طریق القدس در همین ماه بخوانید: 

اغلب از ارتش سئوال می شود که زمان جنگ کجا بود؛ شما به عنوان کسی که زمان تهاجم ارتش بعث عراق به ایران در نیروی هوایی ارتش بودید چه پاسخی به این سئوال دارید؟

من زمان پیروزی انقلاب مشهد بودم، از روز 23 بهمن 57 بر اثر بلاتکلیفی پادگان ها، در بعضی نقاط کشور مثل قوچان فرمانده نمی دانست باید چه کار کند. چون ارتش اعلام بی طرفی کرده بود. در تهران از نیروی هوایی می خواستند اقدامی انجام دهد و وقتی ما با هواپیما از روی پادگان رد می شدیم، آنها می فهمیدند نیروی هوایی با انقلاب است و آنها نیز به ملت می پیوستند.
در 20 ماه بعد از انقلاب، کشور با مسائلی مواجه بود. گروهک ها مثل کومله و دموکرات در غرب و شمال غرب همچون قارچ می روییدند و ارتش مجبور بود با آنها درگیر شود. سپاه تازه پا گرفته بود بنابراین ارتش بدنه اصلی مقابله با درگیری و مسائل را تشکیل می داد. نیروی هوایی نیز به تبع مأموریتی که داشت کم و بیش درگیر مسائل اینچنینی می شد.

تا اینکه در 31 شهریور سال 59 عراق به طور رسمی به خاک ایران حمله کرد. البته دشمن آماده بود اما در ایران آشفتگی های طبیعی بعد از هر انقلابی وجود داشت. صدام تصور می کرد در بهترین موقعیت است و یک هفته بعد در تهران با خبرنگاران مصاحبه می کند. بلافاصله همان روز 31 شهریور 59 یگان های اف4 نیروی هوایی در همدان و بوشهر اولین پاسخ را دادند. حال آنکه برای یک پرواز معمولی از زمان ابلاغ فرمانده، تعیین خلبان و در جریان قرار دادن او حداقل دو سه ساعت مقدمه لازم است، چه رسد به پرواز جنگی که باید مهمات جنگی روی هواپیما سوار شود و این مسئله حساسیت و استرس خود را دارد. ضمن آنکه مقامات از قبل آگاهی نداده بودند، به این معنا که وقتی اتفاقی افتاد و دشمن مانوری کرد، ما نیز مثل شطرنج در مقابل او کاری انجام دهیم.
متأسفانه در آن 20 ماه بعد از پیروزی انقلاب چنین دستوری برای ارتش صادر نشد. حتی بنی صدر زمانی که رئیس جمهور شد هیچ اقدامی نکرد؛ به این معنا که وقتی دید عراق لشکرش را به مرز آورد، به ارتش نگفت که فلان لشکر را به مرز ببرد و مانور نظامی کند چون ارتش بعد از کودتای نقاب سرخود نمی توانست کاری انجام دهد، حتی یک گروهان نمی توانست جا به جا کند. همه اش می گفتند ارتشی ها می خواهند کودتا کنند. در این وضعیت دشمن به ما حمله کرد.

سال 61 قرار بود نشست غیرمتعدها در بغداد انجام شود که اگر انجام می شد از نظر سیاسی و بین المللی یک ضربه حیثیتی برای ما بود؛ بنابراین باید خنثی و تعطیل می شد. وزارت خارجه هر کاری به لحاظ رایزنی بین المللی کرد، نتوانست برگزاری آن اجلاس را در بغداد تعطیل کند. آقای ولایتی نوشت که این کار فقط راه حل نظامی دارد و تنها نیرویی که می توانست آن را به انجام برساند نیروی هوایی بود.

مقامات هم پیش آگاهی نداده بودند اما ظرف کمتر از 3 ساعت دو فلایت بزرگ 6 فروندی از پایگاه سوم شکاری و از پایگاه ششم شکاری بوشهر به شعیبیه و به پایگاه کوت عراق حمله کردند تا فقط تلنگری بزنند که ارتش در ایران حضور دارد. صبح اول مهر نیز نیروی هوایی با تمام قوا برای دفاع از کشور وارد عمل شد و ناوگان ترابری هم به جابه جایی نیرو، مهمات و سوخت رسانی و گشت شناسایی روی دریا پرداخت. بعد از یک هفته با عملیات‎های برون مرزی و تلاشی که نیروی هوایی با بمباران پایگاه ها، سیستم های آفندی، پدافندی عراق و انهدام منابع نفتی کرد، صدام پیشنهاد آتش بس داد. همان صبح روز اول مهر 59 موصل و بعد از ظهر نیز پالایشگاه نفت کرکوک را زدیم. پالایشگاه های دیگر عراق هم هدف قرار گرفتند. مرکز صدور نفت این کشور به ترکیه را در کردستان عراق روز دوم مهر بمباران کردیم که صدور نفتش به ترکیه و اروپا تقریبا متوقف شد.

تمام مراکز تلمبه خانه های پمپاژ نفت و پالایشگاه های عراق جزء اهداف ما بود. در بخش دیگر مأموریت نیروی هوایی، انهدام نیروهایی بود که مثل سیل داشتند وارد خاک ایران می شدند، آن روزها نه سپاه و نه نیروی زمینی ارتش موقعیتی نداشتند که بتوانند جلوی 4 لشکر را بگیرند. فقط نیروی هوایی باید آنها را بمباران می کرد. هر جا تجمعی از نیروها یا ادوات نظامی دشمن می دیدیم، بلافاصله مختصاتش را ثبت و به پایگاه گزارش می کردیم. دشت خوزستان، جزء اهداف ما بود. مثلا وقتی در منطقه ای مثلا 40 تانک دیده شد مختصات را می دادند و خلبان می رفت بمباران می کرد. بعد کم کم هوانیروز و نیروی زمینی و لشکر 21 حمزه، لشکر 77 خراسان، لشکر 16 قزوین توانستند بیایند و خودشان را برسانند.

همان طور که گفتم جابه جایی یک لشکر کار آسانی نبود که به محض صدور فرمان کار انتقال نیرو انجام شود. یک لشکر وقتی می خواست از خراسان به خوزستان برود، بدون مزاحمت نبود. کمیته ها و عناصر مختلفی جلوی لشکر را می گرفتند، متوقف می کردند و می پرسیدند «کجا داری می روی؟» تا توجیه شوند که جنگ شده و باید از کشور دفاع کرد، زمان می برد. نهایتا حضرت امام به رسانه های گروهی اعلام کردند «جلوی ارتش را نگیرید، بگذارید بروند به کارشان برسند». بنابراین طول کشید تا لشکرهای نیروی زمینی ارتش خودشان را به خوزستان رساندند و کم کم نیروهای مردمی جمع شدند. بزرگترین هنر و افتخار ارتش این بود که در همان ابتدای جنگ، روند حرکت ارتش عراق را خنثی کرد. یعنی عراقی ها از وضعیت آفندی به دفاعی و پدافندی رفتند و زمین گیر شدند.
همین بهترین موقعیت را برای نیروهای ایرانی ایجاد کرد که بتوانند برای حمله برنامه ریزی کنند چون تا زمانی که دشمن در حال حمله است باید دفاع کرد؛ نمی توان در زمان حمله دشمن، حمله کرد. ضد حمله فقط برای فوتبال است. وقتی دشمن با 4 لشکر حمله نظامی انجام داد، برای ضد حمله یک عقبه خیلی قوی با 8 لشکر نیاز است تا بتوان لشکر دشمن را عقب زد، ما چنین موقعیتی را نداشتیم فقط باید برای زمین گیر و متوقف کردن ارتش عراق اقدام می کردیم. بعد از توقف دشمن، «ثامن الائمه» اولین عملیات بود. البته چند عملیات پراکنده همان اول انجام شد که متأسفانه بعضی دوستان استنباط می کنند این حمله ها را ارتش کرد و موفق نشد، خیر این طور نیست. یک اتفاق بزرگی رخ داد و آن اینکه یک منطقه خوزستان با 4 لشکر مورد تهاجم قرار گرفته بود. اولین سوال این بود که ارتش چه کار می کند؟ حرفی برای گفتن دارد یا خیر؟ ارتشی که مدت خدمت سربازانش یک سال شده بود. به پرسنلش گفته بودند به هر شهری می خواهند می توانند انتقالی بگیرند. مثلا راننده تانک ارتش زرهی خوزستان در توچخانه تبریز چه کار می توانست انجام دهد. یعنی یک به هم ریختگی اتفاق افتاد. از طرفی کودتای نقاب، اتفاق افتاد و در لشکر 92 زرهی که باید حافظ خوزستان باشد فرمانده لشکر، فرمانده تیپ و معاون عملیاتی‌اش را به علت مظنون بودن به کودتا، دستگیر کردند.

یعنی بعد از کودتای نوژه ارتش دچار بحران مدیریت شد و نیروها ساماندهی نشده بودند؟

کودتای نقاب. نوژه خدا رحمتش کند، یکی از شهدای ارتش بود و پایگاهی را به نام او کردند. این کودتا از اولش معلوم بود که محکوم به شکست است. ضمن آنکه در خود نیروی هوایی ارتش کشف و خنثی شد. طراحی کودتا به این صورت بود که عراقی ها حمله ای به ایران انجام دهند، در جواب هواپیماهایی از پایگاه همدان بلند شوند ولی به جای رفتن به سمت عراق بروند به تهران و بمباران کنند. این طراحی در حساب دو دوتا چهارتا هم هر طور حساب کنیم محکوم به شکست است.
حضرت امام فرمود «بالاخره اینها مگر نمی خواستند بنشینند، وقتی می نشستند تکه تکه‎شان می کردند». عناصر آمریکایی، عراقی و بختیار چنین طراحی را انجام دادند تا صرفا به نیروی هوایی ارتش ضربه بزنند. چون نیروهای هوایی اولین یگانی است که در هر تهاجمی باید حضور داشته باشد، کما اینکه وقتی جنگ شد، اول نیروی هوایی اقدام کرد. بعد از نیروهای هوایی کلاه سبزها در نیروی زمینی هستند؛ پس آنها نیز باید خنثی می شدند و در نتیجه یکسری‌شان را گرفتند. لشکر 92 زرهی ارتش اولین یگانی است که در تهاجم عراق به ایران باید جلوی دشمن متجاوز می ایستاد، پس در توطئه آنها باید خنثی می شد.

وقتی سئوال می شود ارتش موقع تهاجم عراق به ایران کجا بود؟ همه اینها را باید درنظر گرفت. اما با این وضعیت ارتش وارد صحنه شد و علی الحساب اقداماتی کرد. لشکر 21 حمزه در خوزستان و اهواز و اطراف دزفول مستقر شد. حمله تدارک، برنامه قبلی و حساب کتاب می خواهد. یگانی در هویزه امکان تَک داشت و این کار را انجام داد و موفقیتی هم به دست آورد. دانشجویان پیرو خط امام موقعی که خط شکسته شد، بدون هماهنگی 20 کیلومتر جلو رفتند، حال آنکه در فرهنگ نظامی وقتی می خواهیم از نقطه ای به نقطه ای دیگر برویم، باید از قبل به فکر رساندن تدارکات و پشتیبانی اعم از آذوقه، مهمات، سوخت و نیرو بود و طراحی های آن را انجام داد، یعنی نمی توان همین طور جلو رفت. مثلا باید فقط سه کیلومتر جلوتر رفت تا پشتیبانی برسد. خط مقاومت وقتی در سه کیلومتری است، نمی توان به شش کیلومتری رفت؛ چون در شش کیلومتری امکان رساندن بنزین، آذوقه و نیرو میسّر نیست.
دانشجویان پیرو خط امام وقتی خط را شکافتند 20 کیلومتر جلو رفتند، در آن طرف هویزه با ضدحمله عراقی ها مواجه شدند. عراقی ها این دانشجویان را دور زدند و با تانک آنها را له کردند، بعد به پشتیبانی تیپی که درگیر شده بود، رفتند. در این اوضاع یگان لشکر 16 قزوین فقط توانست به جای قدیم خودش برگردد، یعنی خالی نکرد و همان مقدار که جلو رفته بود به عقب برگشت. اما الان بعضا مطرح می شود که ارتش در آنجا خیانت کرد و دانشجویان پیرو خط امام شهید شدند! در حالی که اصل ماجرا از این قرار بود که عرض کردم خدمتتان. امروز هم در هویزه یادمانی برای دانشجویان شهید پیرو خط امام وجود دارد.

بزرگترین افتخار ارتش این بود که در همان ابتدای جنگ جلوی پیشروی دشمن را گرفت حال آنکه صدام آمد تا یک هفته بعد در تهران مصاحبه کند اما چه شد که در هفته اول پشت کرخه اعلام آتش بس کرد و ایران نپذیرفت؟چون عراق در محاسباتش نیروی هوایی را اصلا ندیده بود.

چرا می گویند ارتش در هویزه خیانت کرد؟

معتقدند ارتش از دانشجویان پیرو خط امام پشتیبانی نکرد. کرخه‎کور نزدیک هویزه است، طراحی آن عملیات این طور بود که نیروهای ایرانی اعم از ارتش و دانشجویان پیرو خط امام از یک طرف کرخه‎کور آمدند، دشمن را دور زدند و تلفات هم گرفتند. بعد قرار بود حملات احاطه ای انجام دهند و یک نقطه مشخص را بگیرند. اما قرار به پیشروی و رفتن به جلو نداشتند. وقتی یگان در عملیات موفق شد، دانشجویان پیرو خط امام از آن منطقه جلوتر رفتند و بعد درخواست پشتیبانی دادند. یگان نمی توانست آنها را پشتیبانی کند چون خودش در آن منطقه درگیر بود.

آقای خامنه ای، فلاحی، فکوری و بنی صدر هم آنجا بودند. منتها نیرو نمی توانست به دانشجویان پشتیبانی دهد. بزرگترین درگیری جنگ تانک ها در همین عملیات 17 دی سال 59 در هویزه انجام شد. تمام تانک هایی که در اختیار آن تیپ بود، از بین رفت. عملیات های سال 59 این طوری بود. چون ما هنوز دشمن را در حالت حمله می دیدیم. ماشین جنگی عراق در شهرهایی مثل سوسنگرد درگیر می شد و نمی توانست آزاد حرکت کند. اما در دشت اهواز مشغول پیش‌روی بود. در خوزستان، بعد از خرمشهر داشت به طرف اهواز می آمد و باید متوقف می شد.

چه زمانی عراق از فاز حمله به دفاع رفت؟

تمام تلاش ما این بود که این چرخ ماشین زرهی دشمن را در دشت خوستان متوقف کنیم. این کار با بمباران نیروی هوایی اتفاق افتاد و هواپیماهای اف4 پایگاه های همدان و بوشهر از ارتفاع 40 هزار پا آنها را بمباران کردند. ضمن آنکه هواپیماهای اف4 سیستم جنگ الکترونیک دارند و می توانستند رادارهای پدافند یک منطقه را کور کنند تا نتوانند با موشک بزند. در این وضعیت فقط تهدیدی که برای نیروی هوایی بود، سان 2 بود که می توانست بالای 40 هزارپا را بزند.

سان 2 برای چه کشوری است؟

برای روسیه است. سیستم های پدافندی عراق همه روسی بود.

برخی معتقدند ارتش خیانت کرد چون در هویزه از دانشجویان پیرو خط امام پشتیبانی نکرد. طراحی آن عملیات این طور بود که نیروهای ایرانی اعم از ارتش و دانشجویان پیرو خط امام از یک طرف کرخه کور آمدند، دشمن را دور زدند و تلفات هم گرفتند. بعد قرار بود حملات احاطه ای انجام دهند و یک نقطه مشخص را بگیرند اما قرار به پیشروی و رفتن به جلو نداشتند. دانشجویان پیرو خط امام بدون هماهنگی از آن منطقه جلوتر رفتند و بعد درخواست پشتیبانی دادند. یگان نمی توانست آنها را پشتیبانی کند چون خودش در آن منطقه درگیر بود.

شوروی سیستم پدافندی سان 2 را قبل جنگ به عراق داده بود؟

بله، قبل از جنگ داشتند. وقتی جنگ شروع شد و ما حمله کردیم، اینها تقریبا ناکارآمد از آب درآمد، روس ها بلافاصله آمدند که این آبروریزی را جبران کنند که کردند. روز سوم جنگ، سان 3 بالای کرکوک روی هواپیمای ما منفجر شد و هوایپمای ما با بیش از 80-90 سوراخ آمد در تبریز نشست. این اولین مورد عمل کردن موشک بود.

یعنی در زمان شروع جنگ روس ها به عراق سان 3 را دادند؟

عراقی ها سان 3 داشتند اما یا نمی توانستند از آن استفاده کنند یا آنکه ناکارآمد بود. خود روس‎ها برای آنکه آبروریزی از بین برود وارد کار شدند.

وقتی پیشروی ماشین جنگی عراق متوقف شد، ارتش چه عملیات هایی را در فاز حمله انجام داد؟

در همان ماه های ابتدایی نیروی دریایی ارتش با اجرای عملیات مروارید در آذرماه سال 59 نیروی دریایی عراق را تا پایان جنگ زمین‌گیر کرد. بعد از عزل بنی صدر، سرلشکر فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش توانست با طراحی و اجرای عملیات ثامن الائمه حصر آبادان را در پنجم مهرماه سال 60 بشکند.

بعد از عملیات آقایان فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا روز هفتم مهر با هواپیما عازم تهران شدند تا گزارش وضعیت عملیات را به امام (ره) بدهند. اما متأسفانه هواپیما دچار سانحه شد، در کهریزک به زمین خورد، نصف شد و آنها به شهادت رسیدند. اما دو خلبان آن هواپیما چون کمربند بسته بودند، زنده ماندند و الان نیز هستند. بعد از این اتفاق، آقای ظهیرنژاد فرمانده کل ارتش و آقای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش شدند. صیاد شیرازی با دید و تجربیاتی که داشت، توانست بین ارتش و سپاه انسجام به وجود آورد و با سپاه کار کند، بر همین اساس امکاناتی را که سپاه نیاز داشت در اختیارش گذاشت. بعد از عملیات حصر آبادان، عملیات طریق القدس در آذرماه سال 60 انجام و بستان آزاد شد. سپس عملیات فتح المبین در فروردین سال 61 به اجرا درآمد که منجر به بیرون راندن نیروهای عراقی از بخش بزرگی از خاک خوزستان شد. پشت سر آن با اجرای عملیات بیت المقدس خرمشهر آزاد شد اما بعد مقداری انشقاق بوجود آمد و عملیات هایی مثل محرم و رمضان موفق نبودند.

همانطور که گفتم بزرگترین افتخار ارتش این بود که در همان ابتدای جنگ جلوی پیشروی دشمن را گرفت حال آنکه صدام آمد تا یک هفته بعد در تهران مصاحبه کند. اما چه شد که در هفته اول پشت کرخه اعلام آتش بس کرد و ایران نپذیرفت؟، چون نگاه کرد دید در محاسباتش نیروی هوایی را اصلا ندیده بود. نیروی هوایی تمام سرمایه اش را در سه ماه اول جنگ به کار گرفت و حدود یک سوم کل توان نیروی هوایی از بین رفت اما توانست پیشروی ماشین جنگی دشمن بعثی را متوقف کند.

عراقی ها سیستم پدافندی روسی داشتند. سان 3 را یا نمی توانستند از استفاده کنند یا آنکه ناکارآمد بود. خود روسها برای آنکه این آبروریزی از بین برود وارد کار شدند.

کل نیروی هوایی ارتش آن زمان چند هواپیما داشت؟

حدود 400 فروند هواپیمای شکاری داشتیم. در همین دو سه ماه اول جنگ بیش از 90 فروند هواپیما از دست دادیم. از دست دادن هر هواپیما یعنی نقصی غیرقابل جبران چون هر ادوات نظامی را می توان جایگزین کرد غیر از هواپیما. هیچ کشوری هواپیما و خلبان به کشور دیگر نمی دهد. برای همین نیروی هوایی به صورت مقطعی و فقط در برهه ای وارد کار می شود. در واقع هر جایی گره ای به وجود می آمد نیروی هوایی می رفت و آن گره را باز می کرد.

شما در عملیات حمله به اچ3 بودید؟

بله، جزء پشتیبانی کنندگان بودم و پوشش هوایی منطقه را داشتم. 8 فروند رفتند اما هواپیماهایی از پایگاه های تبریز، اصفهان و همدان منطقه را پوشش می دادند. هواپیماهای شنود نیز مشغول بودند. در کل یک طراحی بسیار بزرگی انجام شد.

اولین پیشنهاد دهنده چه کسی بود؟

اولین بار از طریق یک عنصری به فرمانده تیپ پیرانشهر کردستان خبر رسید که تعداد زیادی هواپیمای عراقی در منطقه الولید تحرک دارند. این جناب سرهنگ خبر را به پایگاه تبریز و همدان فرستاد و از آنجا خبر به شهید فکوری رئیس ستاد نیروی هوایی انتقال یافت. وقتی خبر بررسی و تأیید شد، شهید فکوری تیم طراح عملیات را خواست و آنها روش اجرای عملیات را طراحی کردند. سه مرتبه تمرین کردند. مرتبه اول 12 فروند روی دریاچه ارومیه سوختگیری کردند. در این تمرین متوجه شدند تا زمانی که کار سوخت گیری فروند دوازدهم به پایان برسد، سوخت فروند اول تمام می شود. بنابراین یک دور تسلسل باطل اتفاق می افتد. در نتیجه تعداد هواپیماها را به 8 فروند کاهش دادند تا با یک بار سوختگیری در هوا، هواپیماها آماده رزم باشند. مرتبه دوم هواپیمای 747 مسافری که قرار بود در مرحله دوم سوخت رسانی هوایی را انجام دهد خبر داد که هوا خراب است. مرتبه سوم یک آقایی به دو خبرنگار گفته بود «خبر ندارید یک کار بزرگی قرار است انجام شود» یا دو خلبان از بوشهر به همدان آمده بودند. این خودش نشان می داد می خواهد اتفاقی بیفتد.

در نهایت آقای فکوری، آقای برات پور را خواست و گفت «خودت عملیات را انجام بده». برات پور دستور نداد که یک مرتبه 8 فروند هواپیما زیر لود بروند، بلکه طوری عمل کرد که تیم نگهداری نیز متوجه زمان آغاز عملیات نشد. مثلا وقتی دو فروند هواپیما از پایگاهی برای انجام مأموریت رفتند و برگشتند گفت «مهمات روی هواپیما پر کنید و بگذارید آماده باشد». همین طور در پایگاه های دیگر نیز به همین ترتیب عمل کرد. صبح زود یک روز از فروردین ماه سال 60، 16 خلبان آمدند دستورالعمل را گرفتند و به سمت هدف پرواز کردند. در واقع 8 فروند هواپیما رفت و یکی دو ساعت شد نیامد. به تدریج سر و صدا شد که نکند اینها جایی رفتند و نیامدند، منتها آقای برات پور تدبیر کرد و از قبل به دستور او تلفن ها قطع شد تا هیچ کس به بیرون تماس نداشته باشد. عملیات اچ3، عملیات کمی نبود. صدام هواپیماهای سنگین و استراتژیک‌اش را به دورترین نقطه در مرز اردن و سوریه یعنی منطقه الولید برد تا از تیررس ایران دور باشد. تأمین سوخت، فاصله و دور زدن پدافند دشمن سه مسئله اصلی در این عملیات بود. اگر هواپیماها می خواستند از نزدیک ترین پایگاه مستقیم به طرف منطقه الولید بروند باید از بغداد رد می شدند که پدافند داشت و حتما تلفات بالایی می دادند. اگر می خواستیم از بوشهر بروند چون دشت بود و عربستان و کویت نیز رادار داشتند، قطعا ردیابی می کردند و گرای هواپیماهای ما را در اختیار عراق می گذاشتند. هواپیماهای ما نیز چون بمب داشتند سنگین بودند و نمی توانستند از خودشان دفاع کنند.

براساس طراحی 8 فروند هواپیمای حاضر در این عملیات در روی دریایچه ارومیه سوختگیری کردند، از مرز ترکیه وارد شدند. از داخل دره کوه های شمال عراق به طرف مرز سوریه رفتند، دو هواپیمای 747 مسافری که قبلا به سوریه رفته بودند با ترفندی از دمشق بلند شدند بعد اعلام کردند به دلایل اضطراری در حال بازگشت به دمشق هستند، در برگشت سوخت رسانی به 8 فروند هواپیمای شکاری را انجام دادند، 8 فروند هواپیما بعد رفتند هدف ها را زدند و برگشتند. دوباره هواپیماهای 747 به دمشق اعلام کردند که اشکال ما برطرف شد و بر می گردیم، در همین مسیر دوباره هواپیماهای شکاری ما سوخت گرفتند -یعنی دوباره سوخت گیری هوایی انجام شد-و با کمترین تلفات به ایران برگشتند. البته یک هواپیما آسیب دید که در سوریه نشست و بعد رفتند تعمیرش کردند و برگردادند. در آن عملیات 50 هوایپماهای استراتژیک دشمن از بین رفت. صدام فرمانده پدافند و فرمانده پایگاهش را اعدام کرد. یعنی در آن برهه ها نیروی هوایی گره گشا بود.

بزرگترین هنر و افتخار ارتش این بود که در همان ابتدای جنگ روند حرکت ارتش عراق را خنثی کرد. یعنی عراقی ها از وضعیت آفندی به دفاعی و پدافندی رفتند و زمین گیر شدند. همین بهترین موقعیت را برای نیروهای ایرانی ایجاد کرد که بتوانند برای حمله برنامه ریزی کنند چون تا زمانی که دشمن در حال حمله است باید دفاع کرد؛ نمی توان در زمان حمله دشمن، حمله کرد. 

گره گشایی دیگری که نیروی هوایی در جنگ انجام داد و زبانزد است اقدام شهید دوران بود.

شهید دوران عملیات را تیر سال 61 انجام داد. در آن سال قرار بود نشست غیرمتعدها در بغداد انجام شود که اگر انجام می شد از نظر سیاسی و بین المللی یک ضربه حیثیتی برای ما بود. بنابراین باید خنثی و تعطیل می شد. وزارت خارجه هر کاری به لحاظ رایزنی بین المللی کرد، نتوانست برگزاری آن اجلاس در بغداد را تعطیل کند.

آقای ولایتی نوشت که این کار فقط راه حل نظامی دارد و تنها نیرویی که می توانست آن را به انجام برساند نیروی هوایی بود. در نتیجه 4 فروند هواپیما طراحی شد که دو فروندش را به کار گرفتند. دو هواپیما به سمت بغداد رفتند تا فقط نشان دهند فضای بغداد ناامن است. آنها پالایشگاه الدوره را بمباران کردند و هواپیمای شهید دوران مورد اصابت قرار گرفت. او هواپیما را به هتلی زد و شهید شد. کابین عقبش بیرون پرید. هواپیمای دیگر که آقای اسکندری خلبانش بود هم آمد و در ایران نشست. همین عملیات باعث شد کنفرانس غیرمتعهدها از بغداد به دهلی نو جابه جا شود. 

27214

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا