نشانه های فهم علمی: نگاهی به مقدمه یک اثر نجومی از قرن هشتم
نشانه های فهم علمی: نگاهی به مقدمه یک اثر نجومی از قرن هشتم
وبلاگ > جعفریان، رسول – گاهی در آثار مختلفی که در حوزه علوم مختلف در تمدن اسلامی نوشته شده می توان رگه های علم و تحقیق را دید. این در حالی است که شمار فراوانی از نویسندگانی که در طب یا نجوم یا … اثری از خود برجای گذاشته اند، کارشان تکرار مکررات، آن هم در معلوماتی به ارث رسیده از میراث قبلی و بدون تأمل است. اما در میان آنها، نویسندگانی یافت می شوند که اگر نه زیاد، اما به شما نشان می دهند که اهل تأمل و تحقیق هستند. در اینجا می خواهم یک نمونه را معرفی کنم، نه از نظر تازه های علمی در اثر او که کار بنده نیست، بلکه از زاویه ادب علمی و پژوهشی و این که ما را در جریان تفاوت ها می گذارد.
زیج المحقق السلطانی، از محمد بن علی خواجه ملقب به شمس المنجم الوابکنوی، شرحی است بر زیج ایلخانی ـ تدوین شده در مکتب مراغه ـ که زمان الجایتو نوشته شده، اما رونمایی آن به عهد پسرش ابوسعید صورت گرفته است. اثری است که بخشی از آن تخصصی، و قسمتی هم مبتنی بر نظریات رایج در باره احکام نجومی است. آگاهیم که در این دوره، نجوم دانشی شکوفاست و آثار بسیار خوبی در آن نوشته می شود که این اثر هم از همان شمار است. از زاویه سطح علمی آن در قیاس با آثار مشابه، باید یک متخصص در نجوم خبر دهد، نه بنده، اما من شیفته مقدمه آن شدم، جایی که وی توضیحاتی می دهد تا ما ارزش کتاب او، امتیازاتش و روش نگارشش را درست بفهمیم، و بتوانیم با آثار دیگر مقایسه اش کنم.
جدای از این، آگاهی های مختصر دیگری هم دارد که از نظر تاریخی ارزشمند است و من از همینجا شروع می کنم. وی در آغاز با القابی بسیار طولانی از حاکم مغولی ایران ابوسعید یاد کرده، و بعد از یک صفحه … نوشته است: «مکمل نوع انواع، مطلع خورشید کمال، و منبع تأیید ذوالجلال، کهف الثقلین و ملاذ الخافقین، ظل الله فی الارض، خاقان الاعظم، اعدل سلاطین العالم علاء الدنیا و الدین سلطان ابوسعید بهادرخان، خلد الله ملکه و علت کلمته باد». سپس از امیر چوپان یاد می کند: «امراء حضرتش منصور خصوصا امیر معظم نوئین اعظم سرور امراء عالم مخدوم جمشید قدر فریدون فر، اسکندر هیبت، انوشیروان معدلت، یوسف صورت، محمد سیرت، یگانه جهان، لشکر کش ایران، خسرو آفاق چوپان بیک ـ دام ظله و زید عدله».
وی پس از شرحی درباره محتوای کتاب، در پایان مقدمه و پیش از بیان فهرست مطالب، می گوید که کتاب در دوره الجایتو تمام شده بود و او دستور داده بود تا «از این تصنیف، نسخه ها بنویسند و به اطراف ممالک فرستند». اما اجرای این کار به دوره ابوسعید موکول شد.
وی در مقدمه شرحی در باره تاریخ رصد ارائه داده، و شرح می دهد که داستان رصد کردن، امری بوده که در دولت ایلخانی مورد توجه بوده، و آنچه از اصول رصد وجود داشته همه به ارث به سلطان ابوسعید رسیده و این کار هم در امتداد آنها بوده است. و ادامه می دهد که «ممهّد شد و بر اصول رصدی که به حکم یرلیغ همایون پدران بزرگوار او ساخته اند، تمام گشت و به طریق ارث بدو منتقل شد». این یعنی اینکه سلاطین ایلخانی اهمیت این کار را درک می کرده اند.
سپس می نویسد که به خاطر همین حمایت نام کتابش را «زیج المحقق السلطانی علی اصول الرصد الایلخانی» نهاده است: «پس به جهت آن تا نام بزرگوار او، و نام پدر نیکوی او بر روی روزگار باقی ماند، چنانکه نام سلاطین پیشین که در جنب این حضرت بس حقیر و مختصر بود، مانده است، این را زیج المحقق السلطانی علی اصول الرصد الایلخانی نام نهاده آمد».
نویسنده در مقدمه می گوید که «در مدت چهل و اند سال مترصد احوال اجرام فلکی می بود و به آلات صحیح به اجتهاد بلیغ، رصد قرانات و کسوفات و خسوفات می کرد، و به اصول ارصاد قدیم و حدیث رجوع می نمود تا به اصول کدام رصد محسوب موافق مرئی می آید، و در این هیچ شک نیست که اگر آلات رصدی خللی یا زللی نباشد، محسوب تقاویم کواکب به اصول ارصادی که به ما نزدیکتر است، با مرئی موافق تر از آن آید که به اصول ارصاد قدیم، زیرا که ضبط کمّیات حرکات اجرام سماوی کردن، کما ینبغی، متعذّر است و ادراک آن چنانک در واقع است محال، بدان سبب که دوایر فلکی، بس عظیم است و آلات رصدی بس صغیر، تا به حدی که اصحاب علم ریاضی از روی مساحت قیاس کرده اند، و گفته اند که یک درجه فلکی، هزار بار هزار چندین زمین است، بلکه زیادت از این، و پیداست که بزرگترین آلات رصدی به نسبت با زمین چه قدر باشد، علی الخصوص که زمین را با فلک مریخ قدر محسوس نیست، لیکن از این مقدمات لازم می آید که کمیات حرکات اجرام علوی را جز بر سبیل تقریب و تخمین در نتوان یافت».
دقت در این عبارت، و اعتراف نویسنده به عجز موجود در محاسبات ریاضی نجومی، با توجه به عظمت کار ارصاد، و تجهیزات اندکی که هست، به نظرم، نکته مهمی است. مهم تر شرح این مطلب و بیان آن در قالب عبارات بالاست. در این مواقع، همیشه شناخت نقطه ضعف، بسیار اهمیت دارد و محاسبه آن نقطه ضعف در نبود یک محاسبه دقیق، و اعتراف به آن، نقطه پیشرفت مهمی است.
وی چنین ادامه می دهد: پس هر آینه، کسوری ضروری اقتضا می کند میان این تقریب و آنچه در واقع بود که آن را راصد در نیافته باشد، و اگرچه آن کسور اندک بود، اما به مرور ایام، بسیار مجتمع شود، و به دقایق و درجات مرتفع گردد». این چیزی است که عامل غلط در آمدن برخی از پیش بینی های نجومی است.
وی به تغییراتی که در اوضاع فلکی رخ داده ـ یا به نادرستی در رصد و آلات رصدی بر می گردد ـ و رصد را در هر دوره تاریخی، قدری متفاوت نشان می دهد اشاره می کند و اینکه اینها گرچه بسیار اندک است، اما به مرور جمع شده و رقمی قابل ملاحظه را برای خود ایجاد می کند، و سبب اشتباه می شود، چیزی که باید با رصد جدید آن را بدست آورد: «و آن یا زاید باشد بر آنچه در واقع بود یا ناقص، از آن پس در هر مدتی واجب باشد رصدی کردن تا از آن اصول به حسب زمان راست گردد، و محسوب تقاویم کواکب موافق مرئی شود». رصد پایه تقاویم است و باید دقیق یا به گفته وی بر حسب واقع باشد، تا تقاویم درست در آید، و موافق مرئی یا آنچه به چشم شاهد آن هستیم باشد. به هر حال، در هر دوره تاریخی، رصدی لازم است و این چیزی است که سبب شده بود تا زیج های مختلفی در ادوار مختلف شکل گیرد.
نویسنده در اینجا به بیان تاریخ برخی از رصدهای مهم می پردازد، رصدهایی که به دلیل نیاز به زمان طولانی و وقت گذاشتن، فقط با سرمایه های ملی و سلطنتی انجامش ممکن بوده، و به هیچ روی کار فردی نبوده است: «و آن در هر دَوری و زمانی بی حکم پادشاهی بزرگ جهاندار دست ندهد». شرط دیگرش داشتن علم و کمال مورد نیاز است: «و به آن نیز میسر نشود، جز به کمال علم و مال وافر و عمر دراز که کمتر زمانی که این مهام در وی تمام شود، سی سال است».
وی ایراد برخی از زیجهای گذشته را همین می داند که زمان لازم برای تکمیل آن وجود نداشته است: «زیج هایی که در این زمان مستعمل و متداول است در میان مردم، محسوب تقاویم آن زیجات، موافق مرئی نمی آید، بدان سبب که آن بزرگان را که آن زیجها ساخته اند، با کمال علم و مال و حکم پادشاه، عمر وفا نکرده است که در اتمام آن مهام، توانند کوشید». طبعا باید آن زیجها کامل ارائه می شده، و چون آنها از زیجهای قدیمی استفاده کرده اند، نتیجه آن شده که کار ناقص عرضه شده و طبعا تقاویم مبتنی بر آنها هم خراب شده است: «لاجرم به حسب ضرورت تمسک به ارصاد قدیم کرده اند و به مرور ایام آن کسور ضروری مرتفع شده است و تفاوتهای فاحش در تقاویم کواکب پیدا آمده، تا به غایتی که در قران علویین که مدار احکام عالم بر وی است، در دو نوبت که قران کردند، چندین تفاوتهای فاحش مشاهده افتاد».
وی در اینجا به برخی از خطاهای محاسبه ای در رخدادهای نجومی اشاره می کند: «مثلا چنانک در شهور سنه اربع و ثمانین و ستمائه هجری [684] این قران در نهم درجه دلو واقع شد، از محسوب تا مرئی به نسبت با زیجی که مشهورترین و معتبرترین زیجهاست درین بلاد و متداول در میان خلق، قریب پانزده روز تفاوت کرد، یعنی به حسب آن زیج اقتضاء می کرد که وقوع این قرآن مذکور در نهم ساعت بود، از روز چهارشنبه بیستم ماه شوال از این تاریخ مذکور، لیکن به حسب رؤیت در شب پنجم ماه ذی القعده واقع شد».
و نمونه دیگر: «باز به حساب همان تاریخ، در شهور سنه خمس و سبعمائه هجری [705] این قران، روز دوشنبه بیست و پنجم ماه جمادی الاول در آخر میزان اقتضاء می کرد، لیکن به حسب رؤیت در روز جمعه سیزدهم جمادی الاخر در دوم درجه عقرب واقع شد، از محسوب تا مرئی، قربت هژده روز تفاوت کرد، و جزو[ی از] قران در برجی دیگر افتاد. بعد از آن در حدود همان تاریخ دو قران دیگر کردند که به حسب زیج مذکور اقتضاء نمی کرد، قران اول در شب چهارشنبه پنجم ماه شوال از تاریخ مذکور در اواخر میزان در حالت رجعت و قران دوم در شب دوشنبه پنجم ماه محرم سنه ست و سبعمائه هجری [706] هم در اواخر میزان در زمان استقامت؛ و اصحاب این علم این قران آخری را معتبر می دارند که در میزان کردند، بدان سبب که آن قران را که در اوایل عقرب اتفاق افتاده است، قران مسترقه می خوانند، و قران مسترقه را معتبر نمی دارند». در ادامه، دلیل این عدم اعتبار را به صورت فنی بیان می کند. روشن است که اهمیت قران علویین، برای احکام نجویم فایده دارد، و همزمان، اهمیت آن سبب شده است تا رصد نجوم، دقیق تر شود!
وی پس از اشاره به نواقصی که در کار زیج ها بوده، به ضرورت کار خود اشاره می کند، و این که او تلاش کرده تا این نقصها را برطرف کند: و این احوال (یعنی اشکالات) همانا بر ضمیر منیر بزرگانی که در این علم بر سر آمده اند، پوشیده نباشد، و این همه را به حسب اصول این زیج که ما راست کرده ایم، به کرات رصد کردیم، محسوب را موافق مرئی یافتیم، و اگر بعد از این تفاوتی کند، مگر به روزها دراز باشد و اصلاح آن را بعد ازین ذکر خواهیم کردن که چگونه باید کردن تا اصول کواکب به حسب آن تاریخ راست گردد».
یکی از دقیق ترین مسائل تقویمی، تعیین روز نوروز بوده که آن هم اشکالاتی داشته است: «باز در تعیین روز نوروز عالم که عظیم ترین و مشهورترین ایام سالست و حساب دفاتر ممالک بر آن مربوط و جمع اموال خزاین به آن مضبوط، به حسب اصطلاحات اصحاب این علم و اختلافات مذاهب ایشان خللی و فسادی ظاهر مشاهده کرد که به موجب قانونی که ایشان نهاده اند در هر چهار سال یا پنج سال آن خلل واقع است و آن قانون نه ملایم اصطلاح اصحاب نجوم است و نه موافق ارباب عقل و نه مطابق اهل شرع». توجه به این سه گروه جالب است. یکی اصحاب دیوان، دیگری اصحاب نجوم و سوم اصحاب شرع، که باید تقویم درست داشته باشند.
رفع این مشکل در تقویم ها که برای همه گروه ها که یاد کرده دردسر آفرین بوده، سبب شده است تا در زمان غازان (م 703) که دوره اصلاح نظام داری است، تقویم تازه ای از سال 700 به نام تاریخ خانی ترتیب دهند: «پس به جهت اثبات طریق حق و افساد وجوه باطل به حکم یرلیغ پادشاه مغفور غازان و اشارت مخادیم عظام ـ طیب الله مضجعهم ـ تاریخی وضع کرده ایم و آن را لقب تاریخ خانی کرده که مستعمل اصحاب دیوان است و از برای تعیین روز نوروز قانونی نهاده که بعد از اصحاب نجوم، ارباب عقل، و اهل شرع را در آن مجال طعن نباشد، چنانک شرح آن بعد از این بیاید».
همه این مقدمات برای این بود تا زمینه شکل گیری رصد ایلخانی در مراغه بیان شود: «پس به حکم این مقدمات که ذکر کرده آمد، واجب شد تمسک به اصول رصدی کردن که به ما نزدیکتر است و آن تفاوت ها در وی کمتر و همان رصد مبارک ایلخانی است به محروسه مراغه که طول اوست از جزایر خالدات فب ح، و عرض او از خط استوا در جهت شمال این لر ک ل، و این رصد بر دست مولانا صدر امام فاضل کامل، ملک الحکماء و المهندسین، علامة الزمان، محی الملة و الدین یحیی بن محمد بن ابی السکر المغربی الاندلسی ـ طاب مثواه ـ تمام شده است».
در اینجا به شرح رصدهای معروف تاریخ دار می پردازد و فاصله زمانی آنها را با تاریخ خانی مشخص می کند (که نمی دانیم دقیقا و همه آنها درست است یا خیر)، تاریخی که به تاریخ غازانی هم شهرت دارد، و سال اول آن از 700 آغاز می شود. به گفته وی چند رصد مهم در تاریخ های زیر انجام شده است:
«اما بعد از نظر اعتبار در اصول ارصاد قدیم که معتمدتر بود، [1] چون رصد ابرخس که از آن زمان تا اوّل تاریخ خانی یک هزار و چهارصد و چهل و سه سال است. [2] دیگر رصد بطلمیوس به اسکندریه که از آن تاریخ تا اوّل تاریخ مذکور، یک هزار و صد و پنجاه و هشت سال است. [3] دیگر رصد مامون خلیفه به بغداد که از آن زمان تا اول تاریخ مذکور چهارصد و هفتاد سه سال است. [4] دیگر رصد سند بن علی و خالد بن عبدالملک المروروذی به دمشق که از آن زمان تا اول تاریخ مذکور چهارصد و هفتاد و یک سال است، و تقویم نیرین ایشان موافق رصد حبیش و یحیی بن منصور و عباس بن سعید الجوهری است. [5] دیگر رصد بتّانی که بعد از آن در رقّه بوده است از حدود شام که از آن زمان تا اول تاریخ مذکور سیصد و شصت و یک سال است، و بر اصول رصد او جماعتی از علما این علم رنجها کشیدهاند و زیجها ساخته، چنانکه کیا کوشیا دو زیج ساخته است؛ یکی زیج جامع و دیگر زیج بالغ، و محمد ایوب طبری زیج مفرد ساخته است، و ابورشید دایشی زیج کامل ساخته است، و حسام سالار زیج شامی ساخته است؛ و نیرین را بر اصول این رصد نهاده است، و علی بن عبدالکریم الباکوئی صاحب زیج معتمد رصد علایتی، بر اصول این رصد، چهار زیج ساخته است؛ اول زیج مغنی، دوم زیج محکم، سوم زیج زامر، چهارم زیج مستوفی. و در زیج معتمد رصدی علایتی طعن کرده است بر این رصد و بر این زیجها، و میگوید که همه خطاست؛ زیرا که هرگز محسوب آنها موافق مرئی نیامده. [6] دیگر رصد حاکمی بوده است به مصر؛ [7] و رصد ابن اعلم به بغداد که از تاریخ این دو رصد تا اول تاریخ مذکور دویست و شصت و سه سال است».
در اینجا، به کاری که تکیه گاه خود او بوده، زیج ایلخانی و اینکه چه اندازه به زیج پیشین تکیه کرده، پرداخته می نویسد: «و صاحب زیج ایلخانی ـ قدس الله روحه العزیز ـ تمسک به این دو رصد کرده است، و اعتماد او بیشتر بر اين بوده است؛ چنانکه در زیج ایلخانی مذکور و مسطور است، با آنکه این رصدها هیچ کدام نشده است، پس از اینجا معلوم میشود که بر اصول رصد ایلخانی نیست؛ بلکه زیج مولانا محی الدین مغربی است که بر اصول این رصد است.
حالا خود او در تألیف این کتاب چه کرده است؟ طبیعی است که بگوید او سعی کرده این اشکالات را بر طرف کند. شرح این بخش، ما را نسبت به نوع نگاه پژوهشی وی خوشبین می کند: «چون این ضعیف آن قرانات مذکور را به اصول جمیع این ارصاد موازنه کرد، به اصول رصد ایلخانی موافقتر یافت». حالا شرح می دهد که از این مرحله چند نکته را رعایت کرده است:
[1] پس از اصول این رصد آنچه به صواب نزدیکتر بود، آن را فراگرفت، و هر چه در آن اندک تفاوتی بود، به حسب اصول که در این چندین سال به موجب ارصاد او را حاصل آمده بود، در اصلاح آن کوشیدن، تا اصول حرکات کواکب به حسب این زمان مضبوط باشد، و به صواب نزدیک آمد، چون وسط ماه و مریخ و خاصه زهره و عروض سفلین، خاصه انحراف عطارد که در تعدیل او اصحاب همه زیجات مقصر بودهاند ـ چنانکه در مقام او بعد از این تقریر کرده شود؛
[2] و اصول حرکات کواکب را بر ادوار شمسی نهاد، و آن را به تاریخ ملکی و خانی مقید گردانید؛ زیرا که سالهای این دو تاریخ شمسی طبیعی است، و تاریخ خانی هنوز در میان اصحاب این علم تمام شهرت نیافته، و تاریخ محدَث، به محاورت [مجاورت] تاریخ ملکشاهی شهرت یابد، و متداول اصحاب این صنعت شود؛ و نیز اصول اوساط و حرکات کواکب در سالهایی که پیش از تاریخ خانی بوده است، بر مستخرج آسان گردد؛
[3] آنگاه سالهای شمسی طبیعی را با کبایس آن بر وجهی مضبوط گرداند که هیچکس از مقدمان و متاخران بر آن وجه ضبط نکرده است، و اگر ضبط کرده است به این ضعیف نرسیده،
[4] و در دیگر تواریخ اعمال غریب و رسالات عجیب در قلم آورد، و تعدیلات کواکب را بر قاعده رصد ایلخانی مقرر داشت، نه بر قانون ارصاد قدیم؛
[5] و در تعدیلات کواکب به جهت تسهیل اعمال هیچ تصرّف نکرد تا اصول اوساط حرکات کواکب برقرار اصل محفوظ ماند.
[6] و نیز طریق تحقیق را نگاه داشته بود، و از تخمین و تقریب اجتناب نموده و استخراج مواضع کواکب را در طول و عرض به طریق رصد به آسان ترین وجهی ایراد کرد تا اگر به مرور ایام به موجب آن کسور ضروری در اوساط حرکات ایشان تفاوتی ظاهر شود، در اصلاح آن تواند کوشیدن،
[7] و در اعمال کسوف و خسوف و رویت هلال اجتهاد بلیغ نمود، و بیان مذاهب اصحاب ارصاد در این ابواب واجب دانست، و آنچه به تجارب بسیار به صواب نزدیک آمده بود، بدان اشارات کرد؛ زیرا که خطای منجم در این ظاهرتر است به حسب ادراک مردم، و نیز نظر کردن در احوال رویت هلال بر اهل اسلام فرض عین و عین فرض است؛ به جهت معرفت اوقات حج و صوم و دیگر عبادات و در تدقیق و تحقیق اعمال موالید و تحاویل به قدر وسع و امکان کوشید؛
[8] علی الخصوص در اصلاح عمل مطارح شعاعات بطلمیوس که اصحاب این صناعت را سهوی عظیم افتاده است در آن عمل؛ همانا خللی که بدان راه یافته است از نقل ناقلان بوده باشد، و تصحیح این عمل بر اهل این صناعت واجب و لازم است؛ زیرا که معظم ترین دلایل کمیت عمر مولود، بدان منوط است، و فروع آن دلایل بر آن مربوط، و به جهت ترتیب اعمال موالید و تحاویل دستوری ساخته؛ چنانکه هیچکس از اصحاب این علم تعرض به آن نرسانیده است،
[9] و تعریف و تقسیم اعمال هر یک را در مقام او متعرّض شده،
[10] و بعضی اعمال را که صعوبتی در آن بود، به مثالها واضح موشّح گردانید، و هریک به قواعد برهانی و موازین امتحانی مؤکد کرد تا خطا و زلل را به وقت اشتغال در آن اعمال مجال نباشد،
[11] و در جمیع امور طریق ایجاز و اختصار را رعایت نمود، بر وجهی که نه ایجاز مخل باشد و نه اطناب ممل؛ چنان که متعلمان را در بحث و استکشاف آن ملالت نباشد و نیز مبتدی را مرشدی بود در اهم مسائل، و منتهی را ممد در اعظم فضایل آن».
نکاتی که بیان کرد، ویژگی اثری است که او نوشته و در اینجا، به دقت شرح داده که کار او چه امتیازاتی دارد و چه روشی را در نگارش آن در پیش گرفته است. بنده این یادداشت را برای همین نوشتم که نشان دهم، چه اندازه فکر علمی در ذهن وی وجود داشته است. وی سپس درباره اینکه باید همه مطالب را روشن و واضح و غیرمغلق بنویسید، می گوید: «و غرض این ضعیف آنکه فایده این کتاب عام باشد؛ چنانکه متعلم در ادراک مسائل او متوقف نشود، و متحیّر نگردد». در اینجا، کار خودش را با شرح دیگری مقایسه می کند که به اسم شرح، متن دشواری نوشته که اساسا قابل فهم نیست: «چنان که یکی از افاضل زمان ما زیج ایلخانی را شرحی نوشته است و آن را کشف الحقایق نام نهاده که حقیقت هیچ مسئله از آنجا منکشف نمیشود و آن شرح به هزار بار از متن دشوارتر است و مواضعی را که محل نظر است، فروگذاشته، و تعرض به آن نرسانیده، گوییا مگر آن بزرگ را عرض اظهار فضل خود بوده است، نه تفهیم خلق»! عاقبت از مخاطب خود خواسته است که اگر اشتباهی دید او را ببخشید: «امید به کرم عمیم و الطاف جسیم بزرگانی که این زیج به شرف مطالعه ایشان مشرف شود، آنکه اگر بر خللی یا زللی اطلاع افتد، آن را به ذیل عفو پوشند، و در اصلاح آن کوشند».
در پایان مقدمه، بنا به احترامی که برای یکی از امرا، سلطان وقت، پدر الجایتو و پسرش ابوسعید قائل بوده، شرحی از حمایت آنها و اینکه از او حمایت شده بیان کرده و علت تألیف کتاب را بیان می کند: «و چون ذکر این تصنیف و بیان این تألیف به تربیت وافر نوئین اعظم مالک رقاب الامم، مستخدم ارباب السیف و القلم، ناشر الاحسان و الکرم، شهریار ایران خسرو آفاق ایسن قتلغ بن زنگی بن سنباء بن طارم بن طغرل بن قلیچ بن سنقور بن کنجل بن طوشیوقا بن التارمان ـ طاب مثواه، و به عنایت ظاهر مخدوم جهانیان، صاحب صاحب قران خدایگان وزراء [12] عالم مولی موالی العرب و العجم، مدبّر ممالک الدنیا، مظهر کلمات الله العلیا، صاحب الزمان و ترجمان الرحمن، صاحب الدیوان الممالک، تاج الدنیا و الدین غیاث الاسلام و المسلمین ـ اعزّ الله انصاره و ضاعف اقتداره ـ در حضرت با عظمت پادشاه عالم عادل مؤید مظفر منصور اولجایتو سلطان محمد ـ طیّب الله مضجعه و نوّر ضریحه ـ که در ملک پروری، نرد اقبال از بساط جمشید برده بود، و در جهانگیری، گوی دولت از میدان اسکندر ربوده، پیش از اتمام این نسخه به محل عرض رسانیده بود و حکم نافذ شده که از این تصنیف نسخهها بنویسید و به اطراف ممالک فرستند؛ لیکن ضوابط این حساب و قواعد این کتاب در ایام دولت با نصرت ایلخان معظم خاقان اعظم اعدل سلاطین العالم علاء الدنیا و الدین سلطان ابوسعید بهادرخان ـ خلدالله ملکه و علت کلمته ـ ممهّد شد، و بر اصول رصدی که به حکم یرلیغ همایون پدران بزرگوار او ساختهاند، تمام گشت، و به طریق ارث بدو منتقل شد؛ پس به جهت آن تا نام بزرگوار او، و نام پدر نیکوی او بر روی روزگار باقی ماند، چنانکه نام سلاطین پیشین که در جنب این حضرت بس حقیر و مختصر بود، مانده است، این را زیج المحقق السلطانی علی اصول الرصد الایلخانی نام نهاده آمد، وضع اساس او بر پنج مقاله لایق افتاد هر مقالتی مشتمل بر ابواب و فصول بدین ترتیب که در این فهرست مسطور است».
در اینجا شروع به بیان فهرست کتاب کرده و مطالب آغاز می شود. باز هم تأکید می کنم، آنچه سبب نگارش این یادداشت شد، این بود تا با طرز فکر علمی نویسنده آشنا شویم. ممکن است در روزگار ما، این مطالب چندان قابل توجه به نظر نیاید، اما به نظرم، این موارد نادرند و نشان می دهند که تفکر علمی می توانسته در میان ما ریشه کند، اما این که چرا، به سرعت گرفتار خمودی شده، افسانه سرا شدیم و تفکر علمی را فروهشتیم، نمی دانم.
نسخه ای که اساس این یادداشت شد، نسخه ای است متعلق به مجلس شورای اسلامی که به شماره 6435 (شامل 214 فریم) در آنجا نگهداری می شود. در انجامه آن تاریخ 848 آمده و آخرین عبارت آن آمده است که خداوند «این کتاب مبارک را در اقطار عالم شایع و مستفیض گرداناد». نسخه ای است بسیار پاکیزه، خوش خط وزیبا، با جداول بسیار فراوان از اطلاعات نجومی. بنده از این که کسی متن را منتشر کرده یا نه، و این که مقاله ای در باره اش نوشته شده یا خیر، خبر ندارم، و صرفا این نوشته را به همان جهت که عرض کردم، نوشتم.
در لابلای کتاب اطلاعات تاریخی و فرهنگی پراکنده ای هم هست که باید استخراج کرد. مثلا درجایی، وقتی بحث طالع بینی را دارد می نویسد: …گفته اند النجوم للملوک، پس بر منجم واجب بود که در طالع مولد پادشاهان بر جمیع دلایل معتبره محیط شود، بدان سبب که حکم ایشان شامل جمیع خلایق است و هرچه از مقتضیات دلایل فلکی دیگران را بالقوه بود، ایشان را بالفعل باشد». در کل اثری است مهم در تاریخ علم نجوم ایرانی.