مهری که از چشم و دل رفت
دلهره ساكنان مسكن مهر از سرپل ذهاب تا شيراز
مهری که از چشم و دل رفت
استانها > فارس – «خبرجنوب» نوشت: «اصلا نیاز نیست زمین لرزه بیاید؛ ترک های روی ساختمان ها را نگاه کنید؛ خود به خود دارند فرو می ریزند»؛ عباس جعفری، ترک های زیر پنجره های برخی آپارتمان ها را نشان میدهد؛ ترک های باریک و بلندی که گاهی تا پنجره طبقات پایین تر گسترش پیدا می کنند. آقای جعفری در کانکسی کوچک سوپرمارکتی راه انداخته و از این راه امرار معاش می کند؛ همین که او را می بینم، همدیگر را میشناسیم.
دو سال پیش که برای تهیه گزارش از مسکن مهر لپویی به این منطقه آمده بودم، او تازه خانه اش را تحویل گرفته بود؛ و بسیار امیدوار به نظر می رسید. می گفت وقتی مردم در این خانهها ساکن شوند، کار و بار خودش و شهرش -لپویی- رونق می گیرد. ولی این روزها او به نظر نگران می رسد: «17 میلیون پول دادم تا خانه را تحویلم دادند، 16 میلیون خرج کردم تا خانه آماده زندگی شد ولی حالا که نگاه میکنم، میبینم دیوارها دارند ترک برمیدارند و نم کشیده اند».
او از من گله می کند که چرا در گزارش دو سال پیش روی این موضوع که برای مسکن مهر لپویی مدرسه و درمانگاه نساخته اند تاکید نکرده ام. می گوید: «هرچه خودت دلت خواست نوشتی؛ ننوشتی که مدرسه و درمانگاه و پارک نداریم».
پس از زمین لرزه در سرپل ذهاب و جان باختن ده ها نفر در مسکن های مهر این شهرستان، بحث های داغی در گرفته از این که مسکن های مهر در برابر زمین لرزه مقاوم نیستند. به آقای جعفری می گویم: «رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور گفته با متری 300 هزار تومان که مردم برای این خانه ها پرداخته اند، نهایت کاربردی که مسکن های مهر دارند این است که به مردم برای خارج شدن از خانه هایشان وقت بدهد». او همین طور که یک استکان چای برای من و عکاس روزنامه می ریزد میگوید: «وقتی ساعت 2 نصف شب زلزله بیاید چطور باید سریع از خانه خارج شویم؛ اصلا بیایند از قبل بگویند می خواهد زلزله بیاید، ما شب را در خانه هایمان نمی خوابیم».
فیلمی از یک آجرخانه اسباب بازی که روی گوشی اش دارد و شبیه مسکن های مهر است را نشان ما می دهد و می گوید: «از وقتی در سر پل ذهاب زلزله آمده همه می ترسند؛ می گویند این ساختمان ها به هیچ چیز بند نیست ولی اینجا اصلا نیازی نیست که زلزله بیاید؛ این ساختمان ها خود به خود دارند فرو می ریزند».
روزهای دل نگرانی
راه می افتیم در میان خیابانهای خاک گرفته ای که از میان ساختمان های قهوه ای رنگ مهر می گذرند. در خیلی از خیابانها، آسفالت را کنده اند بی آنکه آنها را دوباره ترمیم کنند. برخی از چاله های فاضلاب درپوش ندارند. و مردم نگران از اینکه مبادا بچه هایشان در آنها بیفتند. هرچه چشم می اندازم، تغییر چندانی نسبت به آنچه دو سال پیش بود نمی بینم. هنوز اینجا هیچ فضای سبزی ندارد. خاک است و خاک و کودکانی که در میان این خاک و گِل ها خود را سرگرم کردهاند؛ از نیازهای ضروری برای این محله با 6 هزار واحد مسکونی، جز یک مسجد هیچ زیرساخت دیگری وجود ندارد؛ نه درمانگاه و نه مدرسه. رشید آل هوز، یکی از کسانی است که از 4 ماه پیش در این منطقه ساکن شده. البته صاحب خانه نیست؛ اجاره نشین است. میگوید: «مطمئن باشید 7 ماه دیگر که قرار داد تمام شد، اینجا نمی مانم؛ تمدید نمی کنم همان بلایی که به سر مردم در کرمانشاه آمد سر ما هم می آید».از 6 هزار واحد مسکونی که اینجا وجود دارد، مردم در کمتر از 3 هزار واحد زندگی می کنند. دوری از شهر و هزار و یک مشکل این چنین باعث شده بسیاری از شیرازیهایی که خانه ندارند، علاقه زیادی به زندگی در این محله نداشته باشند. محمدرضا گرجی زاده علی پور که از 2 سال پیش در مسکن مهر لپویی ساکن شده، یکی از شهروندان شیرازی است که فکر می کرد خانه های مهر می تواند برای او سرپناه باشد: «در آگهی مسکن مهر نوشته بودند میخواهند این آپارتمان ها را با مشارکت بلژیک بسازند. پس کو؟ این ناودان را ببین که جدا شده و دارد می افتد… این را با مشارکت بلژیک ساخته اند؟ صاحبخانه رفته از این وضع شکایت کرده که آقا، باران بیاید بلوک ما خراب میشود ولی کو گوش شنوا؛ حالا شما فکرش را بکنید زلزله بیاید، همه ساختمان ها می ریزد پایین».برخی از کسانی که پس از زمین لرزه کرمانشاه در دفاع از مسکن مهر برآمده اند، می گویند که ساکنان این خانه ها پیش از ساکن شدن در مسکن مهر در خانه هایی به مراتب ناایمن تر زندگی می کردند. این را به آقای گرجی زاده می گویم و او می گوید: «این چه حرفی است؟ ما اگر اجاره نشین بودیم ولی در خانههای خوب زندگی می کردیم؛ از این گذشته، این دلیل خوبی برای ایمن نساختن ساختمان ها نیست».همین طور که از میان خیابان ها می گذریم به مرد سالخورده ای برمیخوریم که می گوید نداشتن آسانسور، امانش را بریده؛ محمد قدیمی که پیش از این در شهریار، شهر کوچکی در نزدیکی لپویی ساکن بوده اما به نظر می رسد که از زندگی در اینجا رضایت داشته باشد: «از وقتی کرمانشاه زلزله آمده مردم خیلی نگران شده اند؛ خیلی ها می گویند میروند؛ آخر اینجا نه پارک دارد و نه وسیله نقلیه ای که راحت بشود رفت شهر. ولی ما اینجا می مانیم».محمد رضا غلامی که 6 سال است اینجا زندگی می کند- از زمانی که هنوز در این مکان نه آب بود و نه برق- می گوید: «مردم بعد از زلزله اخیر خیلی ترسیده اند… خیلی ترسیده اند…».
تحقق پیش بینی های شوم
وقتی در دولت نهم ایده ساختن مسکن های مهر شکل گرفت، خیلی ها از آن انتقاد کردند؛ نظر جامعه شناسان این بود که دوری این خانه ها از شهر و یکجا کردن مردم از قشرهای مختلف، زمینه ای فراهم می کند تا این مسکن های مهر تبدیل به نقاطی جرم خیز شوند؛ همین الان هم نشانه های این پیش بینی دارد به وقوع می پیوندند که اینجا جای پرداختن به آنها نیست. برخی دیگر، – از جمله وزیر کنونی راه و شهرسازی- معتقد بودند که به جای هزینه کردن نصف کل پول تاریخ ایران در مسکن های مهر، می توان بافت های فرسوده شهری را نوسازی کرد. تنها در شیراز 500 هزار نفر در بافت های فرسوده زندگی می کنند. آن هم در شهری که دو گسل بزرگ از جمله گسل فعال سبزپوشان آن را احاطه کرده اند و این گسل ها شاخه های فرعی خطرناکی چون رودخانه خشک دارند.
دکتر عبدالمجید اسدی، زلزله شناس و استاد دانشگاه آزاد اسلامی میگوید که اگر زلزله بیاید، هیچ بعید نیست بیمارستان های نمازی، سعدی، شیراز و حافظ به کلی فرو بریزند؛ بیمارستان هایی فرسوده که در حاشیه رودخانه خشک قرار دارند. در خانه سازی هم حریم رودخانه حفظ نشده. اصلا ساختمان مدیریت بحران استانداری را دارند درست کنار همین رودخانه گسلی میسازند. دکتر اسدی می گوید که احتمالا مسکن های مهر لپویی هم روی گسل قرار دارند و اگر روی گسل نباشند هم خطر رانش زمین به خاطر قرار گرفتن این منطقه در دامنه کوه وجود دارد: «اینکه زمین لرزه چقدر در لپویی خسارت به بار بیاورد بستگی به رعایت آیین نامه 2800 ساخت و ساز دارد که ساخت و ساز در فاصله کمتر از 3 کیلومتری از گسل را منع می کند. باید دید در ساخت این مسکنها چقدر این آیین نامه را رعایت کردهاند منتها چیزی که هست اینکه ما در ایران گسل های پنهان زیاد داریم».پیش از اینکه مسکنهای مهر را ترک کنیم، یکی از ساکنان به نام محمد عباسی به سراغ ما می آید و میگوید: «کاش همه نگرانی ما زلزله بود؛ این همه سال از ساخت این ساختمان ها میگذرد ولی هنوز آسانسور نصب نکردهاند؛ هرچه به تعاونی 4 میرویم، باز هیچ. اگر بچه 4 ساله من در چاله آسانسور سقوط کرد، چه کسی جواب میدهد؟».
برای آقای عباسی، یا عباس جعفری که در این محله سوپر مارکت باز کرده اند، زلزله بیاید یا نه، این منطقه به هر حال یک سرپناه است؛ سرپناه و خانه. البته خانه ای که امن نیست؛ خانه ای که پوشالی است؛ به همان شکنندگی پوشال.
46