این افراد یاد گرفته اند که نزدیک ترین راه رسیدن به مقام و منصبی به قول خودشان این است که با «اصل» ماجرا قرابتی داشته باشند. با « اصل اصل» طی ۴ سال می توانی به حزب خودت هم بتازی. به یکی بگوئی چرا یک روزنامه نگار باید مدیرکل امور اجتماعی استانداری و فرماندار آستارا شود. به استاندار البرزنشینی انتقاد وارد کنی که تا دیروز کمر برای گرفتن پست مدیرکلی برایش خم شده ای. به رئیس ستاد انتخاباتی روحانی در گیلان هم معترض شوی، همه را از دم تیغ بگذرانی تا بتوانی ارتقای مقام پیدا کنی!
نشست خبری دکتر نوبخت در استان گیلان دارای چند مهمان ویژه در صف سخنران بود. از استاندار، مجری مراسم، مدیرکل ارشاد و مدیرعامل خانه مطبوعات که بگذریم ظاهرا بقیه نقش آقایان دوربینی را بر عهده داشتند. با این تفاوت که اینبار وظیفه رصد کردن اصحاب رسانه را برعهده داشتند تا در صورت نقد و پرسشی از سخنگوی دولت نقش خودشان را در مجیزه گوئی و تملق از سخنگوی گیلانی دولت و انتقاد از صغیر و کبیر نشان دهند!
البته این که معاون رئیس جمهور تاکید کرد که « این که من به ادارات نامه بنویسم و بچه ها صاحب شغل شوند راهش نیست» ولی حتما این که دوستان و اقوام کنار من بنشینند و صاحب منصبی شوند که حتما راهش است! آن هم کسانی که عمر فعالیت سیاسی آن ها به همین سال ۹۲ برمی گردد و قبل آن از خوش شانسی روزگار و علم بادشناسی و آفتاب گردی در همان ابتدا به حزب اصلی دولت بعد از انتخابات ملحق شده اند. این که در عرض ۴ سال بتوانید این چنین راه رشد سیاسی را ارتقا دهیم که در نشست خبری سخنگوی دولت در صف اول بنشینیم و حاشیه برداری کنیم و در وصف مقام عالی دولت دلربایی! نیز کم مقامی نیست که عده ای به آن نائل امده اند.
این افراد یاد گرفته اند که نزدیک ترین راه رسیدن به مقام و منصبی به قول خودشان این است که با «اصل» ماجرا قرابتی داشته باشند. با « اصل اصل» طی ۴ سال می توانی به حزب خودت هم بتازی. به یکی بگوئی چرا یک روزنامه نگار باید مدیرکل امور اجتماعی استانداری و فرماندار آستارا شود. به استاندار البرزنشینی انتقاد وارد کنی که تا دیروز کمر برای گرفتن پست مدیرکلی برایش خم شده ای. به رئیس ستاد انتخاباتی روحانی در گیلان هم معترض شوی، همه را از دم تیغ بگذرانی تا بتوانی ارتقای مقام پیدا کنی!
در کشوری که تحزب با دوستی و قوم و خویش شکل می گیرد مشخص است که یک نفر می تواند برای بالاکشیدن خود به همه اعضای حزب خود انتقادات علنی وارد کند و جایگاه خود را این چنین بالا ببرد. همه مدیران تا آن جا که به این افراد بها دهند دارای احترام هستند و مجیزها گفته می شود بعد از آن که نیازی ندارند دوباره شاهد آن خواهیم بود که چگونه انتقادات تندی علیه شان مطرح خواهد شد و این همان روایت ندیم پروری است که از عصر پادشاهی تاکنون در اینجا باقی مانده است.
آخر ماجرا همین می شود یکی مثل مهدی تقی زاده در حاشیه جشن حامیان دولت با کوهی از اندیشه،دانش،سواد و فعالیت سیاسی زیر خروارها خاک برود و این افراد ارتقای رتبه بگیرند و برای دیگران غزل اصل و سایه ها بخوانند و در صف اول مسئولین بنشینند و برای دیگران مدیحه سرائی کنند. مهدی ها قبل فوت و بعد فوت چه سرنوشتی محتومی با این افراد در انتظارشان بود؟ جایی پیدا می شد که «سایه های اصل» بتوانند او را به جایی برسانند. یکی بود مثل همه آن هایی که در آن جلسه نشسته بودند و روبه رویشان گروهانی از سران و دوستان و اقوام خودنمایی می کردند که «شما همه فرعی ها ، ما همه اصلی ها»
/گیل خبر