صفحه اول یک روزنامه سیاسی و مقابله با کلیشهانگاری در روزنامهنگاری
نمونهبرداری در مدیریت و مطالعات فرهنگی/ مدیریت رسانه
صفحه اول یک روزنامه سیاسی و مقابله با کلیشهانگاری در روزنامهنگاری
پاسداشت روزنامهنگارانه از مقام استاد «علیاشرف درویشیان» در روزنامه اعتماد
این قصه، روایت «آنتوان روکانتن» است که افسرده و گوشهگیر به این باور رسیده بود که اشیاء بیجان و موقعیتهای مختلف، بر تعریف او از خود و آزادی عقلانی و روحیاش لطمه میزنند و این ناتوانی، او را دچار «تهوع» میکند.
امروز صفحه اول روزنامه «اعتماد» نشان از تحولی نوتر داشت. پیش ذهنیتم این بود که تیتر یک امروز روزنامه اعتماد، حتما درباره مسائل شورای نگهبان است و نماینده زرتشتی ها و… اما غافلگیر شدم.
همیشه دوست می داشتم روزنامه ای داشتم و داشتیم که هر روزش فرهنگی بود. این صفحه یکِ امروز روزنامه اعتماد، نشان از تحولی در تغییر راهبردهای سوژه و چینش صفحه یک روزنامه دارد. تصویر تمام صفحه ای برای پاسداشت بزرگ ادبیات ایران، استاد «علی اشرف درویشیان» چنان درخشید که امروز خود را در میان همه روزنامه ها مجزا و متفاوت کرد.
می توانست مانند دیگر روزنامه ها، تیتر دومی باشد در کنار تیترهای سیاسی و اجتماعی و…. اما گونه ای دیگر شده است. چنین صفحه ای برای نخبگان ادبی، هنری و فرهنگی در روزنامه های کثیرالانتشار سیاسی، نادر است. عموما چنین تصویر و تیتری تنها برای چهرگان یا رخدادهای سیاسی انتخاب می شود.
احساس کردم طعم تازه ای، طنین روزنامه را تغییر داده است. این تغییر بی شک ریشه در تغییر سردبیر دارد و رشته ذهن او از ضرباهنگ سوژه ها و خروج از ساختارهای مرده و بی جان. انچنانکه «ژان پل سارتر» در روایت آن مورخ افسرده و گوشهگیر می گوید…
این همان رمز تحول در ذهنیت افسرده روزنامه نگاری ایران است. آنچه ذهنیت روزنامه نگارهای کلیشه ای ما را شکل داده و موجب «تهوع» شده است: « کلیشه انگاری در روزنامه نگاری »
اما این تنها از ذهنیت نوگرای «سیدعلی میرفتاح» – روزنامه نگار نوگرا و سردبیر هفته نامه ماندگار مهر – بر می آید که تازگی سردبیر روزنامه اعتماد شده و اوست که می تواند صفحه ای بسازد از بزنگاه تیتر «مرگ داشی در پاییز» که متفاوت باشد با همه روزنامه های کلیشه ای و تهوع آور.
روزنامه هایی که کارکردهای مشترک فراگیری دارند: اول: به کار شیشه پاک کردن می آیند. دوم: زیرانداز کفش های مقابل درهای خانه هستند برای واکس زدن. سوم : پیچیدن وسائل خانه هنگام اثاث کشی و از این قسم کارکردهای زندگی عمومی ایرانی…
در هر حال تلخ است اما واقعیت آن است که روزنامه و روزنامه نگاری در ایران، موجودیتی افسرده و بی جان و کلیشه ای است و این نمونه ها، تنها رگه های امیدی هستند، شاید برای آینده ای نامشخص…