هرچند وقت یکبار اخبار گوناگونی از نگرانی برخی کارشناسان حوزه تغذیه و سلامت مبنی بر عرضه چیپس و پفک در بوفه مدارس کشور و تاثیر بد آن بر سلامت دانش آموزان را می شنویم، اما گویا این بار داستان کمی فرق می کند و برخی مدارس، پا را از مسئله چیپس و پفک خیلی فراتر گذاشته اند!
تدبیرشرق-گروه اجتماعی// چندی پیش بود که برای پوشش خبری یک نمایشگاه دانش آموزی عازم یکی از مدارس سطح شهر شدیم. در حین تصویربرداری از نقاط مختلف نمایشگاه، سوژه ای تاسف بار توجه ام را جلب کرد که گروهی از دانش آموزان در مکانی خلوت در مدرسه در حال کشیدن سیگار بودند. در مرحله اول شاید سیگار کشیدن یک نوجوان که گاهی او را در دام حس کنجکاوی و سرکشی اش می اندازد، چیز جدیدی نباشد بلکه نکته قابل تامل این است که دانش آموز در مسیری قرار گرفته که برای این کار حتی از محیط مدرسه هم دریغ نمی کند و نکته عجیب تر این بود که این محصلان آینده ساز فردای کشور این سیگارها را از دکان سرکوچه تهیه نکرده بودند بلکه بوفه اغذیه فروشی همان مدرسه این ها در اختیارشان می گذاشت!
این دانش آموز حالا به هر دلیلی از دوست ناباب گرفته تا مشکلات زندگی پا را خیلی زود در این باتلاق نهاده و به هر طریق ممکن از دکان سرکوچه گرفته تا جیب آشنایان، محدودیت حاکم برخود رامی شکند، اما مشکل جایی است که خود محیط مدرسه که باید محفلی برای رشد و بالندگیش را فراهم نماید در مسیر ناهنجاری های اجتماعی او را همراهی می کند. حتی اگر مدیر همان مدرسه دودی از سیگار در آن حوالی به مشامش نخورده باشد!
دوست ندارم پس از انتشار این تحلیل خبر پلمپ شدن بوفه مدرسه فوق را بشنوم چون در این قضیه همه مقصریم! از سیستمی که دقت لازم برای ورود افراد به جایگاه معلم ندارد، از مدیری که کوچکترین توجهی به آموزه های اجتماعی دانش آموز ندارد و فقط درس خواندن را بیخ گوشش زمزمه می کند. مقصر معاون پرورشی است که اثر چندانی از وجودش در مدرسه احساس نمی شود. مقصر ناظمی است که با لوله پولیکا به جان دانش آموز می افتد. مقصر معلمی است که دغدغه های معیشتی او را غافلگیر کرده. مقصر پدر و مادری است که در وهله اول تمام امکانات زندگی را برای فرزندش مهیا می کند و گاهی فراموش می کند باید با فرزند نوجوان خود مثل یک دوست بود و اوقاتی را بعنوان یک رفیق پای صحبتش بنشیند و اورا برای چگونگی ورود به جامعه آماده کند و سرانجام مقصر دانش آموزی است که آموزش ندید. یاد نگرفت گاهی باید دست رد به برخی لذایذ بزند. یاد نگرفت عاقلانه در برابر احساسات تصمیم بگیرد. نوجوانی که تاریکی راه منتخب خویش را می بیند اما همچنان در آن مسیر گام می نهد. مقصر دانش آموزی است که تمام نگرانی عوامل مدرسه بلند بودن مو و پایین بودن نمراتش است و کسی به چگونگی پرورش او توجهی نمی کند.
و همه این ها باعث می شود او آرام آرام در آینده به فردی سرخورده بیکار و دچار فقر اجتماعی در جامعه بدل شود و امید آنکه بیاموزیم تا آموزه های اجتماعی و فرهنگی نباشد، درس خواندن تنها، بی فایده خواهد بود!
روزنامه معین