سام سکوتی بداغ /تحزب فدای تقرب؛ تعریضی بر تصمیمات شورایی و گعده ای در جریان اصلاح طلبی
یادداشت – سام سکوتی بداغ : گفتمان سیاسی را می توان به شیوه ای از گفتگو ها و نحوه ی تعامل میان گروه خاصی از سیاست ورزان ترجمه کرد که در دراز مدت در صورت پایایی و روایی در جامعه تبدیل به گفتمان رایج می شود و از سطح نخبگان به توده ها وارد می شود که در آن صورت می توان ادعای گفتمان سازی و تاثیر گذاری آن گفتمان بر مجموعه کنش ها و واکنش های سیاسی را داشت.
اصلاح طلبی از آن دسته از گفتمان هایی است که در فکر عده ای در حلقه های خاص پیش از دوم خرداد بارور شد (البته اصلاح گری سابقه ای بس طولانی تر دارد) که دور هم جمع می شدند و تولید فکر می کردند که در روزهای منتهی به دوم خرداد ۷۶ بیش از آنکه در اندیشه ی عده ای محدود از اصلاح طلبان و در گعده های خصوصی بحث شود، همچون بسته ای سیاسی وارد جامعه شد و وقتی در روزهای منتهی به انتخابات ۷۶ در منش و کنش رئیس دولت اصلاحات متجلی شد، طرفداران بیشتری یافت و حماسه ی دوم خرداد را رقم زد.
تا اینجای کار ظرفیت بالایی که این جریان سیاسی دارد و می تواند داشته باشد کاملا روشن شده و در هر انتخاباتی هم که این جریان صدای واحدی داشته است، خروجی صندوق ها همانی بوده که کنشگران این جریان انتظار داشتند منهای خرداد ٧۶ که ناظران و دست اندرکاران جریان سیاسی از هر در طرف را متعجب کرد.
اتفاقات پیش از انتخابات مجلس ششم و تندرویی برخی از دوستان هم جریانی، صدمات جبران ناپذیری به جریان تحول خواه کشور زد و تسلسل اشتباهات جمعی کوچک به مثابه ی سوراخ کردن جای خود در کشتی، تمام مسافران را به قعر دریا برد و هنوز هم بعد از چهار سال تلاش بی وقفه پس از آن هشت سال بی مهری، در برخی نقاط همچنان سرمان زیر آب است!
جریان اصلاح طلبی در مجموعه ی شعارهای خود مردم سالاری را برجسته کرده است و این امر محقق نمی شود مگر با پویایی بیشتر احزاب سیاسی و تشکل های صنفی. مقدمه ی تشکیل یک حزب فراگیر و قدرتمند، بها دادن به کار تشکیلاتی است که متاسفانه در درون همین جریان چندان به آن توجه نمی شود و تصمیمات همچنان شورایی است و احزاب در صورت حضور در درون آن حلقه ی اصلی حق اظهار نظر دارند و اگر به نظر شورای شکل گرفته گردن ننهند همانند برخی از احزاب در همین انتخابات اخیر شورای شهر کنار گذاشته می شوند و یا افرادی با سوابق بسیار درخشان از حضور در لیست محروم می شوند.
در کنار تصمیمات دردسر ساز شورای سیاست گذاری که محل نقد بسیار داشت و همچنان دامنه ی نقد آن گسترده است که نزدیکی و تقرب به افراد بیش از تعلق و سوابق تشکیلاتی و جریانی برای حضور در لیست کارگر افتاد و همین موضوع بیش از سایر ایرادهای وارده بر تصمیمات شورای اصلاح طلبان سایه افکنده است.
با تمام ایرادات فوق الذکر به نظر می رسد آنان که اندیشه ی اصلاح طلبی دارند کمک کنند تا احزاب در سپهر سیاسی کشور نهادینه شوند که هم توان مشروعیت بخشی بیشتری برای نظام سیاسی خواهند داشت و هم تصمیم گیرندگان در یک روند دموکراتیک ( کنگره های استانی و کشوری)توسط نمایندگان مردم در احزاب انتخاب شده اند در کنار اینکه فرد تصمیم گیرنده در مقابل جمع دیگری جهت تصمیمات و افراد انتخابی مسئول خواهد بود و تصمیمات نهایی از صافی های مختلفی عبور داده شده است.
اگر حزبی همچون کارگزاران سازندگی امضای خود را پای نامزدی بزند،تا همیشه می بایست پاسخگوی فرد معرفی شده باشند اما شورای سیاست گذاری امروز یک جمع در رأس آن هستند و فردا افراد دیگری با تغییر ماهیت کامل آن (نمونه ی آن را در شوراهای مشورتی دیدیم که دیگر وجود خارجی ندارند) که پاسخگوی تصمیمات سلف خود نخواهند بود.
در جامعه ای که قرار باشد همگان مانند هم فکر کنند یعنی هیچ کس فکر نمی کند.جریان اصلاح طلبی کشور متشکل از فعالان و کارگزاران هوشمندی است که مستقل از جو موجود فکر می کنند و به پویایی جریان و هرچه فربه تر شدن جریان کمک می کنند.