آخرین خبرها

صلحنامه میان مردم عزادار دو محله رشت از سال 1145

صلحنامه میان مردم عزادار دو محله رشت از سال 1145

توضیح در باره این سند

الف: متن حاضر، معاهده و مصالحه نامه کم نظیری است که میان مردمان عزادار دو محله از محلات معروف رشت در نیمه اول قرن دوازدهم هجری منعقد شده است. در هر دو محله، مراسم عاشورایی بر گزار می شده و یکی از این مراسم، علم کشی بوده است. به نظر می رسد درست مثل امروز، دسته های عزادار، راه افتاده و به خانه حاکم شهر یا برخی از بزرگان می رفته اند. رفتن آنها همراه با علَم و کتل بوده است. در این باره منازعه ای میان این دو دسته که یکی از محله کیاب و دیگری از محله استاد سرا بوده، از این جهت که چه کسی اول وارد شود، پدید می آمده، و هر ساله کار به قتل و جرح شماری از عزاداران می انجامیده است. بر اساس آنچه در این معاهده بسیار ارزشمند آمده، منازعه مزبور، سالهای متمادی وجود داشته تا آن که حاکم گیلان، آنها را جمع کرده و این متن را به امضای آنها رسانده است. اساس حل مسأله به این طریق بوده است که هر سال و در ایام عاشورا، ورود به منزل حاکم، نوبت یکی از آنها باشد که مقدم بر دیگری، علَم کشی داشته باشد. برای متخلّف از این معاهده هم، مبلغ «یکصد تومان تبریزی فضه ای» یا همان نقره ای در نظر گرفته شده است.

ب: دو محله از محلات رشت، که نامشان در این معاهده به عنوان دو محله معارض آمده، عبارت بودند از محله کیاب، و استاد سرا. ظاهرا دومی هنوز به همین نام، نامیده می شود، اما عنوان اول یعنی کیاب کمتر بکار می رود. گفته شده است که رشت آن زمان، چند محله اصلی داشته است: استاد سرا شامل صالح آباد و بیجار کن، بازار، صیقلان، خمیر زاهدان، خمیر کیاب، و کیاب. کیاب شامل ناحیه کیاب، چمارسرا، کرف آباد، سبزه میدان، و بیستون می شده است. محله اخیر، اشرافی بوده و در دوره قاجار، دارالحکومه، توپخانه، تلگرافخانه و خانه شماری از اعیان در این ناحیه بوده است.

ج: متن معاهده چنان که ملاحظه خواهید کرد، بسیار ارزشمند است و این ارجمندی، از سه ناحیه است: اوّلا متن بسیار ادبی و حاوی کلمات و ترکیبات بسیار زیبا است. این را باید خواند تا فهمید. نکته دوم، اشاره ای به تاریخچه عزاداری در رشت آن هم از سال 1145 هجری، در آن آمده است که طبعا مغتنم و با ارزش است. می دانیم که غالب اطلاعات ما در باره تاریخ عزاداری در ایران، مربوط به دوره قاجاری است، و این متن، با اشاراتی که نسبت به علم کشی و رفتن به خانه بزرگان دارد، به نظر سند خوبی برای تاریخچه عزاداری و چگونگی آن در رشت و طبعا در نقاط دیگر ایران در این دوره تاریخی است. نکته سوم مجادلات محلی و حیدری و نعمتی که در  غالب شهرها وجود داشت، در یک مقطع، در حرکات دسته های عزاداری محلات خود را نشان داد. به طور طبیعی، همیشه میان محلات منازعاتی وجود داشته است، اما از زمانی که عزاداری های گروهی در ایران شکل گرفته، آن جدالها، در این بخش خود را نشان داده است. به هر حال، هر محله ای بر آن بود تا توجه حاکم و بزرگان شهر را به خود جلب کند و تقدم و تأخر در ورود دسته های علم کش و عزادار، می توانست نشانی بر اهمیت و تقدم یکی  بر دیگری باشد. خاطرم هست که در دوران کودکی، همین منازعه میان محلات واقع در خوراسگان ما وجود داشت و تا سالها به ما گفته می شد که دسته فلان محله، به خاطر سابقه نزاع با دسته فلان محله دیگر، نباید از آن طریق عبور کند. گاهی در وقت ورود به مساجد هم همین منازعه بالا می گرفت و هر کدام سعی می کردند علم یا علامت خود را زودتر وارد کنند.

د: در این متن، نام میرزا ابراهیم رشتی به عنوان بانی این صلحنامچه آمده است. در بخش اول پس از نام «میرزا ابراهیم رشتی» حرف «و» دیده می شود و دنباله آن مستوفی خاصه آمده است. گویی میرزا ابراهیم رشتی و مستوفی خاصه، دو نفرند که این متن به همت آنها تهیه و به امضای سران و اشراف دو محله رسیده است. اما در متن، گفته می شود : « میرزا محمد ابراهیمای، مستوفی خاصه شریفه، و حاکم دارالمرز گیلان». و همین درست است. این شخص، میرزا محمد ابراهیم هم مستوفی خاصه [سلطان یعنی نادرشاه] و حاکم دارالمرز گیلان بوده است. نام میرزا محمد ابراهیم مستوفی خاصه در باره معاهده ای که میان نادرشاه و امپراطور روسیه بسته شده، به عنوان نماینده تام الاختیار وی برای بستن قراردادی مفصل با نمایندگان امپراطور روسیه داریم. این قرارداد مربوط به رجب سال 1144 / پانویه 1732 ق است و در مقدمه آن از این شخص به عنوان «نماينده مختار اعليحضرت شاه ايران، عالى‏جاه ميرزا محمد ابراهيم‏ مستوفى سركارى خاصه كه از سوى اعليحضرت شاه ايران اجازه رسمى و اختيار تام دارد» یاد شده است. [نادرشاه و بازماندگانش، ص 249]. در عنوان، از آقامیرزای خمسری هم به عنوان تنظیم کننده سند یاد شده که باید دبیر دستگاه حکومتی گیلان و فردی ادیب و دانشمند بوده باشد.

 متن معاهده

 هوالله المستعان

صلح نامچه ای که حسب الامر عالیجاه میرزا ابراهیم رشتی و مستوفی خاصه شریفه در باب منازعه محرم در «پیش بردن علم» فیمابین محلّتین کیاب و استادسرای رشت انشا شده. از آقامیرزای خمسری

اعوذ ـ بسم الله الرحمن الرحیم ـ من الشیطان الرجیم

« وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ [حجرات: 9 ـ 10]

[لزوم عزاداری]

غرض از عَلَم کشی تحریر این مقدّمات مصلحت سرا و جلوه ذوالجناح کلک ترقیم حکایت کربلای این مدّعا، آن است که چون خالق احدیّت، و یگانه صمدیّت ـ جلّ شأنه ـ به موجب کریمه «وَلْيَبْكُوا كَثِيرًاً» [توبه: 82] دموع ساکبه مصایب تعزیه داری حسینیان آل عبا داشت، ماتم نشینان و تعزیه داران کُشتگان کربلای معلاّ را که گوهر مراد نشأتین و زلال چشمه نجات دارَین است سبب شست و شوی طوامیر دارین است، حریم انام و مُذهب سیّئات شیعیان اهل اسلام، و باعث تسوید تبیّض نامه اعمال، و سرسبزی نخل حسن آمال نموده، و به حُسن این جهت، شیعیان آل مصطفی، در مضمار امکان علَم افتخار، و رایات مباهات و اعتبار، از سایر ملل معاشر انسان افراخته اند،

[عزاداری در میان مردم رشت]

و اهل بلده طیّبه رشت، همیشه ذکر کبیر جگرگیر حسین مظلوم، و اولاد امجاد کرامش را، تسبیح زبان و طوق گردن اذعان نموده، خصوصاً در دهه محرم، مراسم رضیه تعزیه دوازده امام معصوم ـ علیهم السلام ـ در غایت اهتمام به انجام رسانیده؛ چون اشک چشم خویش، همواره در تمشیت مهام جگرسوز سراسیمه روان، و خدمت ماتمیان آل عبا را به دل و جان می نمایند؛

[منازعات میان عزاداران محله کیاب و استاد سرا]

و به مدلول کریمه «إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا» [اسراء: 53] بعضی از مطیعان یزید هوای نفس، و تابع ابن زیاد طبع ارجس انجس محله کیاب و استادسرای، از راه تسویلات شیطانی، و عصبیت طبع غضبانی، در باب تقدیم و تأخیر عَلَم محترم محلّه خودشان، به دولت خانه حاکم، در روز عاشورا، بعد از علم نقیب الاشراف، منازعه و مطارحه انداخته، در اکثر اعوام، عوام آغاز مجادله و آهنگ مجالده نموده، لجّارگان [= پرسروصدا، بیشرم] هر محله، از سخن و صلاح کدخدایان و سادات و مصلحین تجاوز نموده، آن ماتم گاه را کربلای تازه، و آن جمع پریشان احوال را به ماتم انقلاب و ابتلای بی اندازه نشانیده، آغاز انواع قتال و جدال، و کثیری به این سبب پاخیز و پایمال می شدند،

[شدت گرفتن جنگ و جدال میان دسته های عزادار]

و گاهی که عباس دیده، به پیمودن زلال فیض اشک گرم مقصد بود، تیرباران های و هوی شور و آشوب و دار و گیر تفنگ و چوب بازوی اقدارش می شکست، و هنگامی که از استماع مراثی و تاثیر حزن لخت جگر تشنه لبان به کنار فرات دیده میرسید، از لشکر شور اجامره ناکام به داغ دل مینشست، زمانی که سرشک گلگون نظر ماتمیان، چون اطفال حسین جلوه مدّعا می نمود، از بروق سیوف شیر و گریز اهل فتن در دامن مادر مژگان تشنه شهید میگردید؛ به این جهت حسنات به سیئات مبدّل و ثواب به عقاب منتقل می گردید.

و در ایام، بسی از حکام سلف و صاحبان اختیار خلف و کدخدایان صلاحیت کیش و ماتم گرفتگان طریقه سیئه محله ی خویش، از هر طرف به استعلاج این درد بی دوا و رفع این گناه ثواب نما کوشیده، دوایی که رفع این مادّه (جاده) منقاده و مرضی اعصاب مرحله پیمایان این شیوه نامرضیه تواند بود، میسّر نگشته،

[تلاش حاکم برای رفع اختلاف با بستن معاهده]

در این اوقات سعادت سمات نظر به خصایل حمیده رحیمه، و اخلاق رضیّه زکیّه کریمه، عالیجاه نواب مستطاب گردون قباب چراغ دیده آگاهی سَمیّ حضرت خلیل اللهی، میرزا محمد ابراهیمای، مستوفی خاصه شریفه، و حاکم دارالمرز گیلان، آن درد مزمن را به شفاخانه آن طبیب علت فاسد طبعان عرض، و آن مصلحت پیرأیی امور جمهور، طرفین متخاصمین محلّتین را تکلیف و تالیف به مصالحه نموده،

[قرار مصالحه میان دو دسته عزادار و جریمه متخلّف]

به مقتضای دولتمندی خویش عهد و شرط و پیمان فیمابین محله استادسرا و کیاب استوار نموده، مؤکد به لعان شدید مزید که هر سال یکی از دو محله مزبور به نوبه سال، علَم خود را مقدّم بر آن دیگر داشته، چنانچه سال حال که سیچقان ئیل سنه 1145 اهل کیاب، علَم خود را مقدّم داشته اند، سال دیگر مردم محله استادسرا علم خود را مقدم دارند، کذالک الی الانقراض العالم؛

به این نحو معمول و مرتّب داشته، تخلّف نورزند، و به مقتضای «المؤمنون عند شروطهم» فیمابین محلّتین چنین قرار گرفت که هر کس که از جانبین در تخریب تبیان مصالحه و تهدیم اساس مهادنه مزبوره مبادرت و پیش دستی نماید، مبلغ یکصد تومان تبریزی فِضّی به صیغه نذر شرعی «لله علیه» نموده از شفاعت و ولای امام همام بی نصیب بوده در مطاعن و ملاعن مانند یزید پلید علم گردد. والسلام علی من اتّبع الهدی.

رسول جعفریان 

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا