آخرین خبرهااسلایدرخبر داغسیاسیملی

اختصاصی / دو راه شیطانی علیه پیروزی ایران امروز ؛ بدگمانی به همدیگر ، خوش گمانی به دشمن

اختصاصی تدبیر شرق : دو رهزن بزرگی که در مقام وسوسه شیطان برای غبار آلود کردن حقیقت و گمراهی ها در قلمرو به اشتباه انداختن ما نقش دارد ، و در عرصه امر حکومت و نهادهای قدرت و نیروهایی که اداره امور سیاست و اقتصاد و کار نظامی فرماندهی دارند ، بیش از پیش به نمایش درمی آید و کار می کند : وانموده ها و امر مشتبه سازی است، این دو رهزن در دو منتهی الیه فهم نامتعادل اند . نفس حریص و خود پرست و نقس سوء آدمی در اینجا در خدمت شیطان بیرونی است و امروز شیطان انسی ، آمریکا سردسته این وسوسه ها و به کار گیری این ابزار شیطانی است که از ابلیس، دشمن بشر ، کار با آن را خوب آموخته و در همه جهان از آن بهره می برد و در ایران بیش از هر جا و در اتاق فرماندهی و نیروهای اداره کننده مملکت و بازی جناح ها ، این کاربرد ابزار شیطانی به اوج می رسد :

این دو رهزن به این دو شکل در میان ما حاضر می شوند :

1-بدبین کردن شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام از کوچک و بزرگ و از عالم و عامی به همدیگر و ایجاد نقار و بدگمانی و تفرقه در شکل وسیع ( این نقشه در کشاندن مسلمانان به محاربه با همدیگر و دعوای شیعیان و اهل قیاس و مذهب عامه و نسل کشی و جنگ نیابتی و نابودی آنان به دست خودشان و به کمک حکومتهای مزدور ، شروع می شود و با سرکوب و کشتار و نفی یکدیگر در درون مرزهای ما و رویایی            جناح های شیعه اصول گرا اصلاح طلب متدین با وسوسه های شیطانی ادامه می یابد و بالاخره به تقابل نیروهای درون حکومت و تهمت و افترا و طرد و نفی و بدین سان تضعیف خود انقلاب اسلامی و سربازان جمهوری اسلامی ختم می گردد و کار به درون هر جناح و جریان می کشد و شیطان و نفس ، همدست یکدیگر به این ترتیب ، در سطح جهان و ایران و تا درون جریان های سیاسی دست در کار تفرقه و مشتبه کردن امر و بدگمانی همراهان به یکدیگر و تضعیف و نابودی شان به دست یکدیگر فعال است .

تا جایی که بحث بر سر اجتهادهای متفاوت و حقوق عقلانی نقد و تلاش برای اثبات صحت نظرات هر دسته از مسلمانان و مومنان و مردم است ، بدیهی است که این فرایند روشنگری از حقوق الهی انسان ناطق و عاقل و آزاده و بندگان خداست و در میان مسلمانان و مومنان هم نباید تلاشهای خرمندانه برای جستجوی حقیقت به خشونت و طرد و نفی و سرکوب و رفتارهای جاهلانه و خود خواهانه و مستبدانه ختم شود.  امامان ما (ع) چنین نکردند و خداوند چنین امر نفرمود و ما هم محق نیستیم به کسی به سبب حجت ها و براهین و مباحث عقلی اش بدگمان شویم و خودخواهانه و با تهمت او را مطرود و مشکوک وانمود سازیم و حقوق الهی انسان را نفی کنیم و راه آزاد اندیشی را بر بندیم و جامعه ای استالینی بیافرینیم  به دروغ خود و افکار خود را مطلقاً و همواره حق ناب و هر منتقد آزاداندیش و مسئول و خردمند را دشمن و نفوذی و جاسوس دشمن و انمود سازیم .

2-دومین ابزار شیطان نفی مطلق امکان نفوذ و نفی توطئه شیطان ، نفی همدستی کسانی و حتی جریان هایی با کافران و منافقان است که خود در اصل کافر و منافق اند و با آنان همراه و هم رأی و هیچ علاقه ای و باوری به خدا و اسلام و انقلاب اسلامی و نظام الهی و بقای آن ندارند و خواب بردگی و وابستگی شیطان بزرگ نظام ضد توحیدی و ادغام با مدرنیته ،لیبرالیسم و عقل گرایی انسان محور و نفی توحید را می بینند و در قلوب و افکارشان اسلام را خزافه ای ما قبل عقلانیت می دانند . سعی در ندیدن این نفوذ و توطئه هم کار شیطان است.

***

وانمودگی و مشتبه سازی در این دو نگاه ،با قدرت و شدت دنبال می شود . یعنی شیطان بزرگ می کوشد :

1-به انحناء گوناگون هر جریان فکری را وادارد که خود را معصوم بپندارد و بی نیاز به هم اندیشی و علم مغایر باور خود را ، راهی توطئه گرانه علیه حق، خدا، اسلام و معصومان (علیه السلام) و علیه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بپندارد و فراتر از واقعیت ، بدبینی مهلکی علیه رقبا و جریان های مخالف پدید آورد و به بدگمانی و افترا دامن زند. بدین وسیله از روز اول انقلاب اسلامی بوسیله شیطان جنی و انسی و نفس سو، فاجعه ها آفرید یا زمینه ساز فاجعه شد و کفر جهانی همراه منافقان همت شان و عزم شان را در نشر این بدگمانی مردم از یکدیگر جزم کردند .

بدگمانی آفرینی و بدبینی و شایعه ها و دروغها و تهمت ها در مهمترین و برجسته ترین نمایش اش، مهمترین نیروهای عالم و اطرافیان امام(ره)را هدف قرار داد و به طور سیستماتیک و بی وقفه بوسیله مراکز پشت پرده و پنهان و قدرت پرست و همدستان مستقیم و غیر مستقیم شان پیش رفت. شهید بهشتی یکی از قربانیان این مشتبه سازی و بدگمانی آفرینی بود.

این سخن به معنی آن نیست که افراد معتبری که شیاطین و کفار و منافقان در پی ایجاد بدگمانی و تشدید تفرقه و طردشان برآمده بودند با همه نقش کلیدی شان ، موجوداتی معصوم ، بی نقص در اندیشه و عمل بودند ، نکته آن است تا آنجا که به موضوع بدگمانی آفرینی ربط داشت ، تهمت ها و بدبینی ها ریشه ای از کذب و شیطنت داشت . نمونه فضاسازی علیه شهید مطهری ، شهید بهشتی و در همان حال در مرحله ای بالاتر تلاش برای کشاندن مراجع به تقابل با حضرت امام(ره) که تنها مرحوم شریعتمداری به سبب سوابق قدرت پرستی به این دام افتاد و مرحوم آیت الله العظمی منتظری به شیوه دیگر به دام مشتبه سازی و اغراق گرفتار گشت ،نمونه ای از این توطئه دشمن است.

اما با همه زمینه چینی ها و آزارها ، آن زمان آقایان حضرات گلپایگانی مرعشی ، اراکی و سپس پس از آنها آقای بهجت به سبب بندگی ناب  از این دام رهیدند و اختلاف نظرفقهی و امر عقلایی و اجتهاد حجت ها را دلیلی بر دشمنی و سرنهادن به وسوسه  شیاطین ندانستند و رفتار ناب عقلی را پیشه کردند و بالاتر از همه  رفتار حضرت امام (ره) بود  در برابر حضرات مراجع و محترم شمردن شان ، البته بدون کوتاه امدن در قلمرو باورهای اجتهادی و براهین عقلی و نقلی خود و صحت شان که به اجتهاد کاربردی مخصوص خودشان ختم شده بود.

این روند ایجاد بدبینی و بدگمانی و طرد  و تفرقه و خودخواهی و استبداد آفرینی ، ابزار محکم شیطان جنی و انسی و آمریکا و ابر قدرتها و اسراییل تا امروز بوده است و ما باید از مراجع دآگاه پیروی کنیم که تن به این توطئه ها نمی دهند و به دام آن گرفتار نمی شوند.

مثال آقای هاشمی بی تردید نمونه دیگری بر ابزار مهلک افترا و غلو و تلاش برای  ایجاد دو دستگی و طرد بوده است .

هاشمی هر چه بود ،معصوم نبود ، به عنوان فرد صاحب قدرت در انقلاب اسلامی و اسلامی که شناخته بود ، می کوشید آنچه را که درست می داند به اجرا بگذارد و بدیهی است ممکن بوده آن پروژه ها درست نباشد . سیاست ایشان در ارتباط با حفظ مدیران برای ساختن ایران ، اعتماد به برنامه صندوق بین المللی پول، اشتیاق شان به تولید ولی سپردن کارخانه های ترک شده به افراد نالایق و توسعه اشرافی گری بورژوایی اسلامی و انواع فسادهای حاصل از جمله نکاتی است که هر کس به عنوان منتقد ایشان حق دارد در واکاوی سیاست ها و مدیریت ایشان بر آنها انگشت بگذارد.

اما چه کسی است که برای نخستین بار پس از هزار و چهارصد سال حکومت به دست گیرد و در تشخیص درست و نادرست دچار خطا نشود ، در حالی که خود راهش را یا اصول کارش را درست می داند و ناچار است بنا به حجت ها و اجتهاد خود عمل کند نه اجتهاد منتقدان .آیا حق بود بخاطر اجتهاد متفاوت آنهمه تهمت به ایشان زده شود؟ و به او بدگمان شوند؟!

حال در نظر بگیرید ، به جای پذیرش عقلانی حقوق انسان غیر معصوم به عمل بر اساس علم خود و دفاع از راه خود، ما او را متهم به همدستی با دشمن کنیم و کار تحلیل به جای اتکاء به سند و مدرک را با همه رهزنی های شیطانی و لفاظی و خودخواهی و داوری خشن به آنجا بکشانیم که او را جاسوس اسراییل و دشمن امام (ره) قلمداد کرده و بکوشیم نه با وسیله ای مشروع و شرافتمندانه یعنی دفاع از راه خود ، و همراه کردن اکثریت با نگاه خود و عدم انتخاب ایشان ، بلکه با افتراهت و ابزارهای مختلف نامشروع و اقتدارهای نهان و آشکار و شایعه و ..  ایشان را از حق دفاع  از آرای خودو عمل به اجتهاد خود در صورت پذیرش عموم، محروم سازیم و به یک خائن بدل کنیم و این نقشه شیطان بزرگ با دست خود به اجرا بگذاریم و مدام حلقه دوستان انقلاب را کوچک کنیم.

این روش کافرانه و منافقانه و معاویه ای را آمریکا و اذناب آن با هزار نمایش و مشتبه سازی و تحریک و   بازی ها و سناریوهای از پیش طراحی شده در ایران علیه شخصیت های موثرپیش بردند ، به سبب نگرش های آنان که خود این مدیران، تلاش کردند وانمود سازند ، اینان دارند از منافع دشمن دفاع می کنند و با دشمن همدست اند و از سوی دیگرعلناً کوشیدند خود را دوستدار اینان وانمود سازند و هر بار با لحن مدافعانه از آنان حرف بزنند و به دامنه بدگمانی و نفرت و رفتار طرف مقابل بیفزایند .

افراد ساده لوح که خود دارای نفس سوء و حرص قدرت طلبی  بودند ، از خداخواسته خبر هر کافر و منافق را که آگاهانه منتشر می شد ، دلیلی بر صحت داوری خود بر ضد هاشمی وانمود کردند . آنان فراموش کردند دچار وضع بلاهت باریک بام و دو هوا هستند ، زیرا هرگاه نوبت تمجید از آنان می رسید این را به سبب اقتدار خود نهادند که دشمن را وادار به قبول توانایی شان می کند !! و یا زیر سبیلی مثلاً ستایش رسانه ها و پاره ای از سران دشمن را از امام (ره) و مقام رهبری انقلاب اسلامی و دستاوردهاشان ندیده گرفتند . اما تمجید توام با نقشه دشمن را از رقیب دلیل همدستی او به حساب آوردند!

بدیهی است که دشمن و شیطان در تأیید پاره ای از شخصیت اهداف لایه مند و چند سویه را دنبال         می کند، هم سبب طرد آنها و تفرقه و تضعیف کل شیعیان و نظام می شود ،هم آنان را کم کم به سوی خود جلب می کند هم زمینه سازش کاری نامشروع را فراهم می آورد . مومن باید زیرک باشد و همه اهداف دشمن را خنثی کند و تن به توطئه  بدگمانی و تشدید تفرقه ندهد . و خداوند و اسلام برای این راه حل هدایانه ، کاملاً هدایتهای روشنی را در قرآن مجید و میراث و راهنمایی اهل بیت (ع) و در عقل به ودیعه نهاده است . ما نباید نظرات متفاوت و اجتهاد متفاوت رقبا را دلیل خیانت آنها وانمود سازیم و آنها را طرد کنیم و خود را مطلق بدانیم .نقد یک چیز و طرد چیز دیگری است.

***

اما به همین اندازه ،پروژه های نفوذ ،ابزار دیگرشیطان و شیاطین و شیطان بزرگ یعنی آمریکا و اذنابش است . نه به صورت گسیل جاسوسان با خریدن پاره ای از مقامات به طور مستقیم ، بلکه انواع نفوذهای نرم، فرهنگی ، دیدگاهی ، سبک زندگی ، تصمیم پردازی های دلخواه و هموار کردن راه سلطه  مجدد، کسی که انواع این گونه توطئه ها را ندیده می گیرد و نقش ان را در تشدید تفرقه و زایل کردن قدرت متحد شیعیان و انقلابیون مسلمان نفی می کند ، در حقیقت یا خود فردی است با گرایش به پیروزی آنان یا جاهلی است که ناخواسته به تحقق توطئه های مستمر قدرت سلطه جو و شیاطین جنی و انسی یاری می رساند . از آنجا که تفکیک مراتب گوناگون و پیچیده نفوذ و مرز نفوذ و حقوق مردم و محق نبودن ما به افتراء و انگ نفوذ ، در زمانی که مردم طالب حقوق خود هستند به راه ما ، نقد دارند ، امری بس ژرف است که به حکمت قرآنی و نگرش اهل بیتی (ع) تفکر حقیقت خواه و برداشت علمی دقیق و اصول اخلاقی نیازمند است، حتماً باید حد و مرزها را قاطی نکرد و سوء استفاده نکرد و به بهانه ممانعت از نفوذ ،حقوق مردم را ضایع ننمود و رقیب را در معرض بدگمانی و طرد قرار نداد و به استبداد گری روی نیاورد .

هرگاه معتدل و خردمندانه و با اتکاء به حقیقت و بدون اغراق و غلو و قدرت پرستی و سرکوب  رقیب و بدون  استبداد عمل کنیم ، بی تردید با با حفظ مرزهای روشن؛ به فیروزمندی خود می افزاییم و هرگاه چنین نکنیم و بردام مشتبه سازی و داوری های بدبینانه و تهمت آلود و سرکوبگر رقیب و خود پرستانه  بغلطیم ، بدیهی است در همان مسیر پروژه دشمن گام نهاده و خود مایه ضعف و تفرقه شده ایم . ما باید همواره از خود سوال کنیم ، که وقتی دشمن از کسی تمجید می کند ، آیا واقعاً مدرکی در دست است که او واقعاً دارد تمجید می کند یا با فریبکاری و برای دامن زدن به بدبینی ما از دوست ، و ایجاد تفرقه و طرد یک تفکر درست داود این کار را می کند ، متاسفانه عده ای با نقاب رادیکالیسم و بنیاد گرایی و استحکام در عقیده ، دقیقاً ابزار ساده لوح سیاست های شیطان بزرگ در ایجاد تفرقه  و رفتن به سمت سرکوب رقیب و توسعه استبداد می شوند.

***

مثال سردار سلیمانی

به حضور سردار سلیمانی در دهه اخیر بویژه می توان دقیقاً با همین  معیار ها نگریست و نگره های افراطی را نفی کرده و اجازه نداد بار دیگر زمینه ستمی که بر مطهری ها و بهشتی ها و رفسنجانی ها رفت بر سر او هم برود .باید دو نگاه را مطرود داشت :

1- این نگاه و هم آلود و بی مدرک که متکی است بر تحلیلی بیمار گونه ! اینکه چون سردار قاسم سلیمانی ، آقای هاشمی رفسنجانی را محترم می داتشه، پس نظام سلطه ، می خواهد او را مطرح کند و بر زبانها بیاندازد و برای آینده در مسیر سازش از او استفاده نماید و دارد روی او سرمایه گذاری شیطانی می کند .

این « تحلیل» که همه مدارک و شواهد و زندگی و عمل سردار قاسم سلیمانی ضد آن است ، از نمونه های کامل استفاده شیطانی و نفس حسود و  قدرت پرستی ، از بدگمانی و ایجاد بدبینی ، برای نابودی نیروهای ممتاز و طرد و حذف شان و توسعه تفرقه و محروم کردن نظام از اتحاد و نیرومندی است . هر آدم عاقلی از خود باید بپرسد ، سردارسلیمانی آیا ، در تمام طول عمر ، برای منافع آمریکا عمل کرد یا ضد منافع آمریکا ؟ و آیا باورهای سیاسی و تفکر های نقادانه شان، بر اساس حقوق اسلام ، حق شان نبود ؟ و ایشان محق نبودند راهی را برای رشد جمهوری اسلامی نافع بدانند که دیگران آن را به  صلاح نمی دانستند . و در چنین اوضاعی ، جز ارائه براهین و حجت های گوناگون و مباحث عقلی و حق آزاد بیان آرا و دفاع از رأی خود ، چاره بهتری هست؟ چاره آیا منتسب کردن فرد به دشمن و زدن ریشه او و ممانعت از تفکر آزاد اندیشانه  و نقادانه است ؟

افرادی که به حقوق و آزادی و تنوع اجتهاد ها و حق اجتهاد بر اساس علم و حجت های خود و بیان آرای خود و انتخابات و حق اکثریت مدرم قایل نیستند و خود را خدا می دانند که به هر راهی باید حرف آنها به عمل درآید .  البته  درمانی ندارند و راه اخلاقی توام با فرهنگ مداری را در این  مواقع بر نمی گزینند .

اما انسان مومن  چاره ای جز پیمودن راه هدایت قرآنی و اهل بیتی (ع) و  عقلی دارد ؟

اگر فردی یا جریانی خلاف منافع اسلام و ایران ما را به خدمت به اجنبی و اعتماد به دشمن خدا و دست شستن از حقوق الهی خود در قلمرو حقوق فردی و اجتماعی و بین المللی و به پذیرش  ذلّت فرا خواند و دست به هر توطئه ای برای نفوذ سلطه دشمن زد ، البته ما حق داریم او را محاکمه کنیم و افکارش را مطرود بداریم ،اما اینکه ما راه و سبیل خود را همان مطلق صراط مستقیم الله وانمود سازیم و هر کس که به این سبیل نقد داشت او را کافر و دشمن و ابزار شیطان قلمداد کنیم خود تجلی کامل شرک و تربیت نشدگی  و استبداد رأی است . پس  با جمع بندی تجربه ها و  اشتباهات  خود، با حفظ و احترام به حقوق دیگران به پشت پا زدن به بدگمانی و افترا و بدبینی ، توطئه گری واقعی و پیچیده دشمن و شیطان و فریب نفس خود را بشناسیم تا از نفوذ رفتارهای واقعاً به سود شیطان ، و اغراق ها ، یا خواب رفتگی و ناهوشیاری و تن دادن به توطئه های شیطان در امان باشیم . ما راه دیگری به جز به کار گیری دقیق و همه جانبه و نه به دلخواه ، هدایت قرآن حکیم و معصومین علیهم السلام و عقل که اینها از هم تفکیک ناپذیرند نداریم !

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا