به بهانه هفتم آبان؛ چرا کوروش امروز محبوبتر از همیشه است؟
گرایش امروز مردم به ایران و نمادهای ملی از جنس باستانگرایی رمانتیک دوران پهلوی نیست که به نوعی از باستانگرایی به عنوان ابزار سرکوب و یا به تعبیر دیگر پیشبرد توسعه از بالا استفاده میکرد، بخشی از یک پروژه دینستیزی نیست؛ بلکه در این ملیجویی و در این ایرانگرایی امروز، تعادل، آشتی و شهروندمحوری خواست جدی و ملاک اصلی است. روز کورش برای مردم صرفاً به معنای روز ایران است و توجه به اولویت توسعه ایران، روز زندگی برای همه ایرانیان. روزی ملی برای گرامیداشت دادگری که بنیانگذار اولین حکومت سراسری در سرزمینمان بود.
به گزارش تدبیرشرق، امید جهانشاهی- در سالهای اخیر اقبال به نمادهای ایرانی بیشتر شده است. حضور مردم در تخت جمشید و پاسارگاد به مناسبتهای مختلف از جمله عید نوروز و بازنشر گسترده محتواهای ملیگرایانه در رسانههای اجتماعی گواهی بر این روند است. همچنین به نظر میرسد روند نامگذاری فرزندان به نامهای ایرانی بویژه در برخی شهرهای بزرگ به عنوان موضوعی اجتماعی قابل مطالعه باشد، چون این روند تابعی از مجموعه تحولات فرهنگی جامعه و لذا یکی از نشانههای تغییر بطئی در ارزشهای اجتماعی است.
یکی از این نمادهای ملی، توجه به گرامیداشت روز کورش است. علتهای مختلفی برای این موضوع مطرح شده است. برخی معتقدند کورش برای مردمی که روز کورش را گرامیمیدارند نمادی است از ایران باشکوه، آباد، و سربلند و مردم چنین ایرانی میخواهند.
آنها میگویند مردم پیشرفتهای برخی کشورهای همسایه که چند دهه پیش از ایران عقبتر بودند را با وضعیت کشور مقایسه میکنند، مثل مقایسه رشد اقتصادی ترکیه با ایران، مقایسه فرودگاه استانبول و امارات با فرودگاه امام، مثل برخی طرحهای بزرگ عمرانی ـ اقتصادی در عربستان و ترکیه در مقایسه با ایران، برگزاری جام جهانی فوتبال در قطر، و به هرحال مجموعه این قیاسها برای جوانان مایه سرخوردگی است و لذا به نوعی برای ایجاد اعتماد به نفس و یاداوری به خود و دیگران، کورش را گرامی میدارند تا شکوه دیرین ایران را به خود و دیگران یاداوری کنند. اما به نظر می رسد موضوع عمیقتر از واکنش به مسائل روز و این دست قیاسها باشد.
در سالهای ابتدای انقلاب به دلایل مختلف از جمله منازعه گروههای سیاسی و بویژه منازعه گروههای ملیگرا و یا گروههایی چپی که با شعار ملیگرایی در عرصه بودند با گروههای انقلابی اسلامی فضایی بوجود آمد که «ملی» تقبیح شد.
شعارهای آن سالها مثل «مبارزه با سرمایهداران» و «امرپالیسم جهانخوار» و … به روشنی نشان میداد که این فضای انقلابی اسلامی تحت تاثیر گفتمان چپ هم است و البته این تاثیرپذیری به دلیل سلطه گفتمان چپ بر روشنفکران سیاسی اجتماعی و ادبی آن دوران ناگزیر بود.
بیتردید نیروهای مسلح چپی انقلابی یکی از پایه های پیروزی انقلاب 57 بودند و گفتمان آنها نمیتوانست بی تاثیر باشد. اما این فضای انقلابی چپی که به نوعی جهان وطنی و در واقع نوعی بیوطنی را با خود به همراه داشت و همچنین در واکنش به نمادهای دوران پهلوی با همه نمادهای ملی از در ستیز برآمد. تابلوی سازمان ملی انتقال خون را عوض کردند به هدف حذف مفهوم غیر اسلامی و غیر انقلابی «ملی» و آنها که نام کورش بر فرزند خود میگذاشتند طاغوتی شمرده میشدند و حتی کسی پیشنهاد داده بود که نام خلیج فارس تغییر دهند به خلیج اسلامی.
اما از آن سالهای نخست انقلاب که همه چیز زیر سایه و سیطره سنگین انقلابیگری و اسلام انقلابی بود، تا امروز که مسیری چهل ساله پیموده شده است، جامعه نه از سر ستیز که برای ایجاد تعادل میخواهد به ملیت و ایران و تاریخ قبل از اسلام هم به عنوان بخشی از ایران توجه کند.
فارغ از سرو صدای سیاسیون پهلویپسند که میکوشند میهن دوستی را به یک نیروی سیاسی منحصر کنند، و یا گروههای چپ و از جملهی آنها گروههای تجزیه طلب که میکوشند نمادهای ملی را نمادهای یک ایدئولوژی فاشیستی و یا باستانگرایی رمانتیک تعبیر کنند، اتفاقاً به نظر میرسد مردم به معنای واقعی کلمه نمادهای ملی را نه برای انقلابی سیاسی و نه برای باستانگرایی ضد دینی بلکه برای ایجاد تعادلی که لازمه زندگی معمولی و نرمال است میخواهند؛ تعادل برای برقراری آشتی با همه جنبههای زندگی.