آخرین خبرهااستان هااسلایدر

«طاعتی» برای ما، همه کتابخانه های جهان بود!

به گزارش تدبیرشرق، آرش فرزام صفت فعال فرهنگی و از مدیران سابق استان گیلان به مناسبت درگذشت فریدون طاعتی مدیر انتشارات و کتابفروشی طاعتی رشت مطلبی در اینستاگرام خود منتشر کرد که در زیر می آید:

تختی را که پیاده گز میکردی، به میدان شهرداری که میرسیدی، انگار رسیده بودی اولِ بزرگترین دو راهی زندگیت: یک طرف خیابان امام و کتابفروشی مژده بود، یک طرف خیابان علم الهدی و کتابفروشی طاعتی. یک طرف کنکور، یک طرف ادبیات. یک سو عقل و دیگر سو عشق.

مثل همیشه عقل باخته بود. ایستاده بودی روبروی ویترین طاعتی و اغواگری سمفونی مردگان عباس معروفی، جاودانگی میلان کوندرا، گزیده اشعار فروغ و آدمها روی پل شیمبورسکا. موسیقی متن این فیلم ملودرام هم صدای ناصر عبدالهی و شادمهر بود که از دکه روبرو پخش میشد. این طرف دو راهی، گلشیفتهْ درخت گلابی، روی پرده سینما سپیدرود بود و آنطرف پرستوییِ آژانس شیشه ای، روی پرده سینما انقلاب.
دویست تومنی ها و پانصدتومنی های مچاله ته جیبت مثل همیشه سهم آلبوم سکوت شاملو و مارگوت بیگل شده بود و پدرو پاراموی خوان رولفو. باز هم شرمنده از کنار کلید سوالات زبان سنجش و هزار تست جبر و مثلثات میگذشتی و بوی کباب کثیف گاری‌های زیر میدان با نرمه های دماغت بازی میکرد.

طاعتی برای ما، همه کتابخانه های جهان بود. طاعتی هوای خنک و بوی کاغذ بود که از داخل مغازه تا استخوانهای یک پشت کنکوری میرفت و برمی‌گشت. جایی که هر کتابی که فکر کنی را یا داشت یا می‌آورد.
روزگاری که هنوز کتابفروشی ها زیر چکمه نمایشگاههای کتاب نبودند و دلشان را به گاج و قلمچی اجاره نداده بودند، پیشخوان طاعتی و نصرت هر هفته با «آدینه» و «کارنامه» و «گردون»1 لباس عوض میکرد و نبض ما تا زیر پله های کتابخانه ملی که می‌رسید تندتر میزد.

برای ما رشتی ها، بدون طاعتی حتما جهان بود اما چیزی کم داشت. مثل باغ محتشم و سیاباغ. مثل آبِ لب و اسب گلسار، مثل گاراژ شیشه و زیرکوچه. مثل داروخانه کارون و بیمارستان توتونکاران.

امروز فریدون طاعتی صاحب این مجموعه هم رفت. عین خیلی از اسمهای پشت جلد کتابهایش.
رفت مثل یک کتاب نایاب.

/حکایت گیلان

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا