یادداشت – صادق زیباکلام// بغض و کینه تندروها علیه روحانی کاملاً قابلدرک است. آنها در خواب هم تصور نمیکردند که ایشان ۲۴میلیون رأی بیاورد. برخی از آنها حتی پیروزی آقای رئیسی را خیلی هم به دور از ذهن نمیدانستند. هر سه نامزد اصولگرا به همراه صداوسیما، مطبوعات حکومتی، تریبونهای نمازجمعه و رسانههای عدیده وابسته به اصولگرایان همه تلاششان را بکار گرفتند که دولت روحانی را ناکارآمد، سیاستهای اقتصادیاش را شکستخورده و برجامش را هم دروغ و فریب به مردم القاء نمایند.
بیکاری، رکود، گسترش فقر، حقوقهای نجومی، ورشکستگی صنایع، فساد را تنها دستاوردهای دولت روحانی میخواندند. در مورد هستهای تبلیغ میکردند که روحانی به جای ایستادگی در برابر استکبار، بهواسطه عقبنشینی و سستی، آمریکاییها به هیچیک از تعهداتشان در برجام عمل نمیکنند و تازه بر تحریمها علیه ایران هم افزودهاند. باآنهمه تبلیغات علیه روحانی، تندروها حتی بعید نمیدانستند که آقای رئیسی در همان دور اول بتواند کار را تمام کند و اگر انتخابات به دور دوم کشیده میشد، تندروها شانس پیروزی آقای رئیسی را کموبیش قطعی میدانستند.
اما یک اتفاق همه محاسبات تندروها را برهم ریخت: هجوم مردم به پای صندوقهای رأی. تندروها باور نمیکردند که میلیونها نفر از هموطنانمان که تصمیم به شرکت در انتخابات نداشتند بهیکباره تغییر رأی داده و به پای صندوقهای رأی هجوم برده و ساعتها در صف بایستاند که به روحانی رأی دهند. در ابتدا سعی کردند با گفتن اینکه آن ۴۰میلیون نفر به نظام رأی دادهاند، پیروزی روحانی را مصادره نمایند؛ اما بیفایده بود. بعد سعی کردند داستان «تخلف» را به راه بیندازند و سپس ۱۶میلیون رأی آقای رئیسی را علم کردند و اینکه روحانی موظف به جلب رضایت آن ۱۶میلیون است(نه نارضایتی آن ۲۴میلیون البته اهمیتی دارد و نه نارضایتی ۱۵میلیونی که در انتخابات شرکت نکردند) دستآخر هم همه آنها را کنار گذاردند و رگبار بغض و کینهشان را به سمت روحانی سرازیر کردند.
ایکاش برای یکبار هم که شده بود اصولگرایان بجای گریز از مواجهه با واقعیتها، در خلوتشان این پرسش را از خود میکردند که ما را چه میشود و چرا کسر قابلتوجهی از جوانان، تحصیلکردهها، اقلیتهای قومی و دینی، زنان، دانشجویان، فرهیختگان، نویسندگان، فرهنگیان، هنرمندان، کارکنان دولت و شرکتهای بزرگ دولتی، دانشگاهیان، تجار و کارآفرینان و ساکنین شهرهای بزرگ جامعه به ما پشت کردهاند؟