چرا آرش رو می ریزید توی مرگ یزدگردها؛ نقدی بر نمایش آرش به قلم دکتر افشین عموزاده لیچایی
به کارگردانی رحمان عباسی سیاوش اجرا در سالن ناردون رشت
در میان ادبیات شفاهی و کوچه بازاری شاید شنیده اید که چرا ماستها رو می ریزید تو قیمه ها ….
شیفتگی کارگردان اثر از همان ابتدا در انتخاب فرم اجرای آرش به خوبی پیداست که مایل است بی پرده ما را به تماشای فرم دایره ای اجراهای سنتی قدیمی در آینه اجرای مرگ یزدگرد که خود بهرام بیضایی در سال پنجاه و هشت در تالار چهارسو اجرا نمود و فیلم آن هم در سال شصت و یک به بازی های ماندگار سوسن تسلیمی و مهدی هاشمی و غیره روی صحنه رفت و خوشبختانه این فیلم و نحوه اجرای خلاقانه آن هم برای مشتاقان آثار بیضایی تا امروز باقی مانده است.
البته انتخاب فرم آزاد روی بازیهای فاصله گذاری شده بازیگران توانسته تا حدی ببینده را با خود همراه کند.
وقتی نمایش شروع می شود اولین نکته مثبت انتخاب نوع نشستن مخاطبان با همراهی فرم دایره اثر است
بازیگرانی که پیش از اتمام کلاسهای لازم برای فن بیان و ادای صداهای تربیت شده در چهار گوشه صحنه منتظر شما نشسته اند و چقدر خوب است که نمایش تنها با چند دقیقه تاخیر شروع میشود دلت میخواهد بگویی حالا خدا کند بقیه سالنهای گیلان هم عادت کنند به زمان بندی تعیین شده خودشان عمل کنند و این تاخیرهای معمولی پایان یابد.
تصور کنید بازیگرانی در روایت آرش مقابل شما بازی میکنند که باید ماه های بیشتری خواندن متن بیضایی را تمرین می کردند و کمی به درست خواندن آن آگاه تر می شدند و بعد از آن ادای واژه ها را با صدای مناسب تر ادا کنند حالا کار جای به فاجعه می رسد که همین بازیگران مبتدی قرار است بخشی از دیالوگ پیچیده بیضایی را همصدا ادا کنند که دیگر جویده شده کلمات همراه می شود با جیغ و داد و هوار و غیره
با این حال فکر میکنم کارگردان سعی میکند با جابجایی های نقش با بازیگران و ترتیب جریانی از دیالوگهایی که بی هوا به سمت مخاطب شلیک می شود ایجاد اتمسفر هیجانی اثر کند گویی زمان محدود است و قرار است بازیگران فرصتی برای سکوت در درک این اثر ندهد.
اگر همه آن حدود یک ساعت را به چند تابلو برای اجرا مقایسه کنیم تا میانه اثر شما با ریتم بسیار تند روبرو هستید و ناگهان از میانه اثر دیگر از آن تب و تاب خبری نیست و در یک چهارم انتهای که فرم اثر ما را به سمت پایانی محتمل می برد.
البته در این روزهایی که حال تئاتر خوب نیست و سالن ها به دلیل بیماری منحوس کرونا خالی از تماشاگر و با تعداد معدودی به نمایش می پردازند همین حرکت های محدود چون نمایش آرش هم بهانه خوبی برای جمع شدن علاقمندان برای دیدن تئاتر است البته باز هم اشاره میکنم اینکه این چند جوان تجربه اول اجرای صحنه شأن رقم خورده بسیار میمون و مبارک است اما باید مواردی را اشاره کرد تا خوب بودن تیم اجرایی نمایش آرش در همین جا درجا نزند و در سالهای بعد آثاری فاخر و زیبا از این کارگردان و تیم اجرایی ببینیم.
گاهی فکر میکنم بعد از دیدن اثر بعدی این کارگردان بهتر می توان در مورد او قضاوت کرد و ا که باید دید شیوه اجرای او به فراخور اثر بعدی که انتخاب میکند چه تغییراتی خواهد داشت.
مثلا انتخاب متن و بازیگرانی که لازم است وقت بیشتری برای پرورش فن بیان خود بگذارند به خصوص بازیگران زن نمایش که در تلفظ های فردی و گروهی در این چالش بیشتر ضعف نشان دادند.
امیدوارم خیلی زود از این کارگردان جوان گیلانی اثر دیگری ببینم و آن وقت می توانم بفهمم که قرار است این نوع اجرای دورهگردی و میدانی شیوه اوست یا انتخاب هوشمندانه برای همین نمایش آرش بوده است.
افشین عموزاده لیچایی
دکترای تخصصی تئاتر
هیات علمی دانشکده هنر دانشگاه گیلان
ناردون نیست نارون