افغانستان تابعی از جبر جغرافیایی !یادداشت یونس رنجکش
تحولات سیاسی افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت پس از ۲۰سال، این روزها بحثی جدی در جوامع بین الملل و سوژه ویژه ای برای تفسیرها است.
اینکه چگونه یک کشور در دوران گذار و گام نهادن به عصر جدید روابط بین الملل و زندگی در چهار چوب های معقولانه به یک اینده ای مبهم کوچ کند و نگرانی هایی را
برای از سر گیری دوباره تجربه ای تلخ از گذشته بروز دهد، شاید از اتفاق های نادر در جهان امروز باشد.
شاید بسیار ساده انگارانه باشد که بازگشت طالبانیسم به حکومت دوباره افغانستان را تنها تلاش یک گروه سیاسی با ایده های خاص مذهبی بدانیم که خواستار حکمرانی به سبک و مرام خویش برای استقرار حکومت اسلامی در مرزهای جغرافیایی این کشور باشد بلکه انچه مهم است تاریخچه ظهور و بروز و قدرت گیری این گروه و پشتیبانان و نقشه های بلند مدت قدرت های پشت پرده برای اینده و تغییر جغرافیای سیاسی ان باشد که تاکنون در چند مرحله با تغییر بازیگران به پیش رفته اند.
تمرکز امروز اغلب صداهای رونمایی شده در این کشور جا مانده در قومیت ، مذهب و زبان پس از گذشت چهار دهه از فروپاشی نظام سنتی پیشین پادشاهی و تجربه دوران های کوتاه جمهوریت و مرام طالبانی، آزادی های اجتماعی و حقوق بشر و فعالیت های زنان در عرصه های مختلف متناسب با توانمندی های انان شده است و بیش از انکه بر موضوعات دیگر از جمله توسعه یافتگی سیاسی و فرهنگی، امنیتی و اقتصادی حرفی به میان اید و حساسیت ها بروز دهند، شاید جای تردیدی اساسی به ذهن تداعی کند و اشکال بر خط دهی های اشتباه همان عاملان وضع موجود این کشور به تاراج رفته به نظر ارد که در فضاهای رسانه ای فراسوی افعانستان مطالبات مردم این کشور بیشتر در محدوده حجاب و آزادی های فردی خلاصه کرده اند و هیچ بازتابی از محرومیت ها و محدودیت های تاریخی و رنجوری های این کشور که این بازتاب دهندگان خود مقصران وضع افغانستان هستند به میان نمی آورند.
افغانستان این سرزمین خاص واقع در فلات ایران که بخشی از جعرافیای سرزمینی ایران پیشین بوده است و از لحاظ زبان ، دین و مذهب، مردمان آن دارای اشتراکات ریشه دار با ایرانیان هستند همواره از نگاه کشورهای استعماری از اهمیت استراتزیک خاصی برخوردار بوده است، بطوریکه هیچگاه پس از جدایی از ایران و استقلال حکومت افعان ها بدون دخالت بیگانگان روزگار سپری نکرد و چشم ها با ارامش بر هم ننهاد و همواره سایه سنگین مداخلات کشور های انگلیس و شوروی ، آمریکا تاثیر گذار در سر نوشت ان بوده و امروز نیز در سایه این مداخلات و اثرات کشورهای بیگانه، در گیر جنگ های داخلی و بازگشت به دنیای دیگری است.
با مرور اتفاق های تاریخی و اهمیت استراتزیک جعرافیای سرزمینی این کشور و منابع سرشار زیر زمینی ان در کنار تولید تریاک به عنوان محصول استراتژیک که محور تحولات اقتصاد ناشی از تولید و قاچاق مواد مخدر دنیاست، انچه برای غیر افغان ها در هدف گذاری مداخلات خود در این کشور مهم بوده و هست بهره مندی از منافع موجود در این جغرافیا و دست اندازی به ثروت این کشور با طعم استعماری و روش ها ی مختلف است .
جدای از انکه چه دست ها و رفتار و زمینه هایی موجب بازگشت دوباره طالبان پس از بازسازی خود برای سیطره دوباره بر افعانستان شده است و اکنون با سر دادن استقرار حکومت عمارت اسلامی سعی در عملیاتی کردن ایده های خویش دارند، انچه بیش از همه مهم است به رسمیت شناختن نانوشته این طیف از سوی همسایگان و قدرت های جهانی در بازی جدید معاملات و معادلات سیاسی قدرت ها است.
بطور یقین چیزی به عنوان طالبان دیروز و امروزی وجود ندارد زیرا آنان دست پرورده مکتب و اندیشه ای هستند که برایش تاوان بسیار داده اند و کشتار فراوان داشته اند و بر عقیده و سبک زندگی خویش پایبند و در حکمرانی افعانستان اینده ، بی بهره از تعالیم آموخته در مدارس پاکستان و پشتیبانان عربستانی خود نخواهند بود و اصولگرایانی با بنیان های اعتقادی و توجیه گری هایی خاص همانگونه کشتار کودکان بی دفاع را تاوان رفتار والدین به توجیه می نشینند برای هر اتفاق و منش و رفتاری در تحکیم قدرت خود به پیش خواهند تاخت.
موضوع قابل فهم از تجربه تاریخی سرگذشت افغان ها در این دو سه سده بویژه چهار دهه اخیر که بر ایند تمام احوالات گذشته است نقش همگرایی انان در برون رفت مشکلاتشان است و این مردم با تمام چالش ها و تفاوت ها از نظر قوم و زبان و مذهب باید بپذیرند که حول ویزگی ها و اشتراکات ملی خویش تاب آورند و به اجماع برسند و تا این فهم، فرهنگ و باور عمومی انان نشود هیچگاه از مصیبت تفرقه افکنان برای تصاحب منافع موجود در این سرزمین خلاصی نخواهند یافت و منتظر هیچ معجزه ای حتی آویزان شدن به هواپیمای امریکایی برای پرواز به رویاهایشان نباید باشند و حتی اگر پنجشیر ها هم دلاورانه در میدان باشند و یا دوستدارانی از دور برایشان دست تکان دهند!
افغانستان در بستر تاریخ زایده ژئو پلتیکی است گرفتار جبر جغرافیایی به واسطه بر خورداری از مواهبی مانند سایر کشورهای منطقه ، که در غیر اندیشه همگرایانه و تغییر نگاهها به آرامش نخواهد رسید!