جمعه سیاه لاهیجان ؛ روایتی از بمباران لاهیجان توسط ارتش سرخ شوروی
همان طور که همگی منتظر بودیم تا از طیارهها اعلامیه بر سر ما ببارد، ناگهان دیدیم شیء سیاه رنگی از آن به طرف ما در حال افتادن است. یکی از بچهها، که فکر میکنم رضا ماهیار بود، با صدایی بلند فریاد زد «بمب!»
شب قبل از رادیو اعلام شده بود که اگر در معرض بمباران قرار گرفتید، سعی کنید خودتان را در چالهای و یا کانال یا جوی آبی پرتاب کنید. من بلافاصله خودم را داخل جوی آب کنار خیابان روبهروی مهمانخانۀ اخوت پرتاب کردم. یک دفعه صدای وحشتناک انفجار بمب شنیده شد و من در حقیقت چند دقیقهای چیزی نمیشنیدم و این به خاطر شدت انفجار و تولید صوت گوشخراش بمب بود.»
فرازی که خواندید بخشی از روایت شفاهی یکی از شاهدان واقعۀ بمباران شهر لاهیجان در روز جمعه هفتم شهریور ۱۳۲۰ و به نقل از کتاب «جمعه سیاه لاهیجان» است.
برای بسیاری از گیلانیها که آن روزها حضور نداشتند، این پرسش پیش میآید که در آن چند روز و شرایط خاص چه اتفاقاتی در گیلان افتاد؟
یک پژوهشگر گیلانی در این باره میگوید : متفقین از ۳ مسیر به گیلان حمله کردند. اصلیترین دلیل این حمله، سوقالجیشی بودن ایران و وجود راهآهن بود. «محمد محمدی بندری» با تاکید بر ضعف دولت مرکزی ایران در اداره امور، اظهار کرد: اگر چه ایران در جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرد، اما واقعیت این است که هیچ کشوری نمیتواند در چنین جنگی بیطرف باشد. به ویژه ایران که شاهراه ارتباطی بود و زمین بازی خوبی برای متفقین به حساب میآمد. بنابراین چنین فرضیهای برای ایران محتوم بود که تا آخر بیطرف نباشد. از طرفی ایران در مناطقی مثل آذربایجان و اردبیل آرایش جنگی داشت که تهدیدی برای متفقین بود.
شوروی برخلاف ایران تا جایی که میتوانست وارد جنگ جهانی شد و با حضور در گیلان توانست رقیب خود یعنی انگلیس که در جنوب کشور ما حضور داشت و آنجا را مستعمره قرار داده بود به خطر بیندازد.
مهمترین دلیل حمله شوروی به ایران وجود شاهراههای کشور و چندبر بودن ایران و داشتن تنگههای متعدد بود. چون روسیه راه ارتباطی چندان قابل توجهی ندارد.
در روز های ابتدایی حمله شوروی به گیلان ، مردم بی دفاع و غیرمسلح لاهیجان نیز همانند بقیه هم استانی های خود به دلیل تاکید دولت مرکزی مبنی بر ترک هرگونه درگیری نظامی ، مورد تهاجم و بمباران بمب افکن های ارتش سرخ شوروی قرار گرفتند و گفته میشود در یک روز بیش از ۱۷ نفر از مردم شهر لاهیجان در بمباران جان خود را از دست دادند .
ادیسون ملک شاه نظریان از ارامنۀ ساکن در لاهیجان که در روز واقعه ۹ ساله بوده اینگونه روایت کرده است:
«صبح جمعهای در منزل بودم که صدای پرواز هواپیما در آسمان شهر به گوشم رسید و با کنجکاوی خودم را به بالای پشت بام رساندم تا شاهد پرواز هواپیماها باشم. دیدم از طرف خیابان رشت به طرف کوه سبزهمیدان لاهیجان دو، سه هواپیمای چند موتوره، همراه چند سرنشین در حال نزدیک شدن هستند. به قدری ارتفاع هواپیما پایین بود که میشد بدون چشم مسلح، خلبان را همراه با تجهیزاتش، به خوبی تشخیص داد. هواپیماهای دو موتورهای بودند که به طرف استخر رفتند و در بازگشت از همین مسیر دیدم که شیء کوچکی از آن به طرف زمین سقوط میکند. در یک چشم به هم زدن، صدای گوشخراشی طنین انداخت و لحظهای بعد همه جا سیاه شد. در همین لحظه، مردمی که در آن نزدیکی بودند سراسیمه از طرف میدان اصلی شهر شروع به دویدن کردند و در کوتاهترین زمان اطراف میدان اصلی شلوغ شد. عدهای به طرف بازار میدویدند . شیشههای بزرگ داروخانۀ فروردین، که در نزدیکی خانۀ ما بود، به کلی شکست. صدای شکستن شیشههای داروخانه به قدری بلند بود که برای دقیقهای نظرها را به خود جلب کرد…. از کسانی که در آن لحظات مجروح شده بود، پسر علیزادۀ راستان بود که جلوی مکان فعلی داروخانۀ فرخزاد، جلوی دکان عیسیبخش، جنب کوچۀ بنبست شکم خودش را در دستش گرفته بود. کمی که دقت کردم دیدم رودههایش بیرون زده و بیچاره دوام نیاورد. از بالای خانه دیدم که یکی از اهالی شهر، به نام علی دارابی استخوان دستش از بازو بیرون زده بود و فریادزنان میدوید. سفیدی رنگ استخوانش را میشد بهراحتی تشخیص داد. لحظاتی بعد، ارابۀ دوچرخی هم دیدم که مرد نیمهجان و شاید مردهای را روی آن گذاشته بودند و از کوچۀ ما به طرف قبرستان آقا سیدمحمد یمنی میبردند» (ص ۱۱۳ کتاب جمعه سیاه لاهیجان)
ایران پس از جنگ جهانی دوم شاهد حوادث و رویدادهای زیادی بود؛ رویدادهایی که پژوهشهای گستردهای از سوی پژوهشگران و نویسندگان ایرانی و خارجی درباره آنها انجام و در این رابطه کتابهای مرجع و تاریخی فراوانی نوشته شده است. این رویدادها آنقدر گسترده و مهم بودند که وقایع جنگ جهانی دوم تقریبا به حاشیه رانده و تا حدی فراموش شده است.
تا حدود ۴ دهه پیش خیلی از گیلانیها از حمله هوایی ارتش شوروی به گیلان چیزهایی میشنیدند، اما از چند و چون ماجرا اطلاعی نداشتند، زیرا شاهدان جنگ در تبیین ماجرا نمیتوانستند شرح مبسوطی ارائه دهند. دلیل این مساله هم آشکار است؛ نویسنده و پژوهشگری در گیلان روی این مساله تمرکز نکرده بود؛ موضوعی که باعث شد تا نسلهای جوان کنونی گیلانی چیز زیادی از آن حادثه شوم در گیلان ندانند، اما در سالهای اخیر برخی پژوهشگران برای زدودن غبار فراموشی از چهره این حادثه تلخ اقدامهایی کردهاند که انتظار میرود در آینده ادامه پیدا کند تا زخمی که از جنگ جهانی بر پیکر ایران و گیلان وارد شده بود، آشکار شود.
/شهرخوب