حمیدرضا صدر؛ درانتظار یک جامپ کات زیبا/چند نفر را میتوان همچون حمیدرضا صدر سراغ داشت که همچون او عاشقانه فوتبال ایران را نوشته باشد؟
به گزارش تدبیرشرق, این روزها که موجی از دعا و امید و آرزوی نیکو به سوی حمیدرضا صدر روانه شده بیشتر از قبل به جایگاه او در ژورنالیسم فوتبالی ایران میتوان پی برد. مردی که قبل از اینکه یک فوتبالنویس باشد یک سینمایی بود و چه زیبا قلم سحرانگیزش در سینما را خرج فوتبال کرد و وزن ژورنالیسم فوتبال ایران را بالا برد. مردی که جدا از قلم جادوییاش که با آن میتواند تو را پابهپای خودش به سکوهای امجدیه پنجاه سال قبل ببرد میتواند با کلامش و با آن سخنوری بیادایش تو را تبدیل به یک هوادار متعصب لیورپول روی سکوهای آنفیلد یا هوادار متعصب هر تیم دیگری کند که او را به شوق آورده.
تنها برخورد من با دکتر صدر کاملا اتفاقی بود. در لابی ساختمان محل کارم با چند نفر نشسته بودیم و دربی سال ۹۶ که با برتری سه بر دو تیم منصوریان مقابل برانکو همراه شد را میدیدیم. پرسپولیس با گل سروش رفیعی پیش افتاده بود که متوجه چهرهی آشنای او در کنار خود شدیم. او که منتظر رسیدن دوستی در بیرون از ساختمان بود با شنیدن صدای فوتبال داخل آمده بود و همراه با ما دقایقی را به تماشای دربی نشست. همان زمان پرسپولیس یک موقعیت گل طلایی را توسط طارمی از دست داد و من نگاهش کردم تا شاید از واکنشش پی به طرفداریاش ببرم. اما او با همان لبخند ساده همیشگی روی لب صحنه را دنبال کرد و برایم مسجل شد که فوتبال را ورای طرفداریهای مرسومش میشناسد. از بدشانسی ما تلفنش زنگ خورد و خداحافظی کرد و رفت و منی که گوش و ذهنم را آماده کرده بودم که نود دقیقه از زبان او کلمات زیبای فوتبالی بشنوم با حسرت رفتن او را تعقیب کردم. اینکه بتوانی فوتبال را ورای طرفداری از یک تیم ببینی اگرچه سخت است اما تنها کار عاشقانی معدود همچون صدر است که فوتبال را برای فوتبال میخواست. همانطور که هیچگاه از نقدهای سینماییاش نتوانستم به خط فکری سیاسی و جامعهشناختیاش پی ببرم. انگار که سینما را بالاتر از هر چیز به خاطر «سینما» بودنش دوست داشت. این نوع نگاه بیواسطه با فوتبال و سینما و هنر، کمیاب و چه بسا نایاب است.
از بین فوتبالنویسهای قدیمی، حمیدرضا صدر با آن نگاه سینمایی و ابراهیم افشار با آن نگاه ادبیاتیاش، جایگاه ویژهای در فوتبال ایران داشتهاند. این سعادت را داشتم که دکتر صدر را قبل از حضورش در تلویزیون به عنوان مفسر فوتبال، از طریق چند نقد سینماییاش در مجله فیلم بشناسم. با این حال پس از دیدن او در تلویزیون، از دیدن این همه شور و علاقه او به فوتبال متعجب شدم. وقتی کتاب پسری روی سکوها را خواندم با تمام وجود خواستم که روی آن سکوها و کنار او فوتبال آن زمان ایران را دیده بودم. آرزو میکردم که کاش برای فوتبال دهه شصت و هفتاد ایران هم بنویسد. چه بسیار کسانی که شیفته توصیفات او به عنوان مفسر بازیهای باشگاهی اروپا بودند. مردی که به طرز عجیبی مسائل فنی و حاشیهای یک بازی را چنان با تاریخ و هویت آن پیوند میدهد که عامیترین بینندههای فوتبال نیز حظ و درک خود را از آن میبرند. این هنر غیر قابل تکرار چه بسیاری را شیفته فوتبال کرد و چه بسیاری را به عرصه ژورنالیسم ورزشی کشاند.
فقط کافیست به این توصیف او از فوتبال و فوتبالیها در مقدمه کتاب پسری روی سکوها نگاه دوباره کرد : « فوتبالیها توانایی فراوانی در تدوین ذهنی دارند. جامپکاتهای ذهنیشان حیرتانگیز است. میتوانند صحنههای بازی دو ساعتهای را که دیدهاند در یکی دو دقیقه پشت سر هم قطار کنند. میتوانند درگیریهای مسابقاتی را که فقط توصیفشان را شنیده یا خواندهاند بلافاصله پیش رویشان مجسم کنند. میتوانند آشناها را کنار غریبهها قرار دهند. تماشاگران خودی برابر طرفداران رقیب. اعتراض را کنار خوشآمد گویی. فریاد خشم را کنار گریهی شوق…» همه آنچه ما در عمری فوتبال دیدن را تجربه کردهایم به این زیبایی در چند جمله روبرویمان میگذارد. انگار که میخواهیم بلافاصله پس از خواندنشان بگوییم احسنت دقیقا همین است و لاغیر. انگار که جوابی محکم برای آنهایی که فوتبال دیدن را مسخره میکنند پیدا کردهایم.
برای ما بیننده ایرانی از تلویزیونی که تا مدتهای مدید بازی فوتبال فقط برایش از چند ثانیه پس از سوت داور معنا مییافت و با سوت آخر داور هم پایانیافته تلقی میشد، نشستن به انتظار حضور دکتر صدر روی صفحه تلویزیون در بین دو نیمه و یا تعقیب او پس از پایان یک بازی، جزیی از آیین فوتبال دیدن شد. که خوب فهمیده بودیم وقتی صدر و آن دست تکاندادنهای عاشقانهاش روی صفحه تلویزیون ظاهر میشود ما را به درک و حظ بالاتری از فوتبالی که دیدهایم و یا خواهیم دید میرساند.
کدام مفسر فوتبالی را میتوان در ایران اینگونه منتفذ و محبوب دید بدون آنکه به ورطه ابتذال و بیمایگی بلغزد؟ کدام منتقد فوتبالی توانسته همچون «صدر» گفتار و ادبیاتی به خرج دهد که از کم سوادترین تا باسوادترین مخاطب فوتبال تلویزیون همه حظ خود را از تفسیرش ببرند؟ کدام روشنفکر ایرانی جرات این را داشت که همچون حمیدرضا صدر بیاید و همپای عامیترین مردم عشق و علاقهاش به فوتبال را عیان کند بیآنکه هراسی از قضاوت شدن توسط جامعه روشنفکری داشته باشد. آن هم مردی از نسل روشنفکران با دیسیپلین و سختگیر که فوتبال را هیچگاه به عنوان یک پدیده مردمی باور نکردند و هنوز هم بر سر اینکه ابزاری است در دست کاپیتالیسم تا توده مردم را با آن در جهل و حماقت نگه دارد بحث دارند. چه کسی مثل او توانسته در فاصله کوتاه بین چند تبلیغ تلویزیون و بازی فوتبال، با کلماتی زیبا و همهفهم رابطه بین فرهنگ و فوتبال را به زیبایی و به شکلی موجز شرح دهد. بگذریم از اینکه بسیاری به حضور او به عنوان منتقد فوتبالی در تلویزیون خرده میگرفتند و او را فاقد صلاحیت فنی لازم برای بحث در مورد امور فنی فوتبال میدانستند اما به جرات میتوان گفت بهترین اقدام تلویزیون در عرصه نقد فوتبال، استفاده از هنر جادویی «صدر» در توصیف فوتبال آن هم در ساعات پر بینندهاش بوده است.
این روزها که خبر دست و پنجه نرم کردن «صدر» با بیماری رسانهای و افشا شده، او را به متنی که خود در کتاب پسری روی سکوها نوشته ارجاع میدهیم « با این وصف آموختهاید توپ به ندرت از جایی که انتظارش را میکشید ظاهر میشود. چیزی که کمک فراوانی در زندگی به شما کرده است. آب دیدهتان ساخته. پوست کلفتترتان کرده. با همین منطق برابر زهر نومیدی مقاومت خواهید کرد. تسلیم نخواهید شد. آدمیزاد است و امید. امید به فرداها. آمیخته به چاشنی خوشخیالی از نوع فوتبالی… همهی اینها در این بازی، بازی بعد و بعدترها سرشار از زندگی خواهند بود. گاه و بیگاه از ورطهی بزرگسالی فاصله گرفته و به دنیای خردسالی برخواهید گشت. میدانید جادهها و کوچهها با خاطرههای فوتبالی امتداد خواهند یافت. بلندتر خواهند شد، درازتر و شما بیدار خواهید ماند. بیدار … بیدار … بیدار … میخواهید باور کنید این همان خوشبختی است که کنار دیگران پیدا میکنید. خوشبختی … خوشبختی… خوشبختی »
جناب صدر عزیز! ما میدانیم که آن نشستن روی سکوها و آن بالا و پایین پریدنها و دیدن بالا و پایین شدن های فوتبالی چقدر شما را آبدیده و پوستکلفت کرده. میدانیم که از پس این بیماری برخواهید آمد و همچون زمانی که شوت پرویز قلیچ خانی به تور دروازه اسراییل چسبید، شما دوباره روی سکوی زندگی بالا خواهید پرید. و ما همچنان گوش به زنگ شنیدن صدای شما هستیم که فوتبال را به جادوییترین شکل آن برای ما توصیف کنید. ما را به یک جامپکات زیبا از بیماری به نشستن روی صندلی تفسیر فوتبال مهمان کنید!
حجت شفیعی
عکسها: ساتیار امامی