درینجفآبادی:در جایگاه «رأیمردم» در حکومت نباید تردید کرد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام میگوید: نظام جمهوری اسلامی یعنی ترکیبی از جمهوریت و اسلامیت که البته هر دو نیز از اسلام گرفته شده اند نه از غرب و شرق. ترکیب این دو عنوان یک ترکیب عمیق دینی است که جمهوریت از اسلام نشأت گرفته و برخواسته و ظرف برای اسلام است و اسلام مظروف و محتواست.
به گزارش انتخاب، شخصیت های سیاسی و مذهبی روزهای اخیر بحث های زیادی راجع به جایگاه رأی مردم در حکومت اسلامی مطرح کردند. البته این موضوع جدیدی نیست و هر از چندگاهی براساس موضوعات جاری کشور مورد نقد و نظر قرار می گیرد، کما اینکه آیت الله مصباح یزدی همواره در صحبت های خود نشان داده قائل به رأی مردم در حکومت اسلامی نیست و آیت الله مکارم نیز اعلام کرد «دموکراسی از روی ناچاری است و در واقع حکومت مردم بر مردم نیست».
بر همین اساس با حجت الاسلام قربانعلی دری نجف آبادی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفتگو کردیم و نظر او را درباره این موضوع جویا شدیم.
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
جایگاه رای مردم در حکومت اسلامی از نگاه شما کجا قرار دارد؟ دیدگاهی می گوید قسمتی از مشروعیت برآمده از رای مردم است، همان طور که حضرت علی (ع) فرمود: اگر حضور حاضران نبود و حجت به سبب وجود یاران تمام نمی شد، افسار شتر خلافت را بر پشت آن می انداختم؛ در مقابل دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که رای مردم را مصداق مقبولیت برای حکومت اسلامی می داند، نظر شما چیست؟
این سوال در دهه های گذشته همواره مورد توجه بوده که آیا مردم در مشروعیت نقش دارند یا در مقبولیت؟ حالا تعابیر مشروعیت و مقبولیت چقدر درست است اما به هر صورت رایج شده اند. در مبانی دینی، قرآنی، روایی و نهج البلاغه، بر نقش مردم در پشتیبانی و حمایت از رهبر الهی تأکید شده است، چون پیامبر از طرف خداوند برای اجرای عدالت و پیاده کردن آرمان های بزرگ اسلامی، حمایت از مظلوم و مقابله با ستمگران و ظالمان مبعوث و منصوب شده اند و وظیفه مردم حمایت و پشتیبانی است. درباره ی وجود پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم شکی وجود ندارد که منصب نبوت، پیغمبری، رسالت و خاتمیت کاملا الهی است.
پیغمبر چه زمانی می توانست اقدام کند، چه زمانی می توانست در جنگ بدر، خیبر و فتح مکه پیروز شود؟ زمانی که مردم مؤمن و وفادار به پیامبر (ص) گرویدند، دعوت ایشان را قبول کردند و در همه عرصه ها یار و یاور پیغمبر بودند. قرآن کریم درباره انصار حضرت عیسای مسیح علیه السلام یعنی کسانی که باید یاری و یاوری کنند آیاتی دارد. قرآن کریم درباره پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» یعنی خدا تو را کافی است و مومنانی که از تو تبعیت و پیروی می کنند؛ یا در آیه 157 سوره اعراف آمده است:
«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» یعنی این آیه به اهمیت نصرت دادن به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشاره می کند.
قطعا اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست خالی باشد نمی تواند کاری انجام دهد. مردم وقتی پیامبر را بر اساس اقوال پیامبران گذشته، بیان واضح، ادله و معجزاتش و سوابق تاریخی شناختند وظیفه شان است که ایمان بیاورند و به دنبال آن از پیامبر دفاع، تبعیت و پیروی کنند؛ او را نصرت کنند و با او همکاری همه جانبه داشته باشند و به فرمانش گوش دهند. این اصل درباره امامان علیهم السلام نیز صادق است. ائمه اطهار علیهم السلام در ابعاد فتوی دادن، بیان احکام شرعی، دفاع از اسلام و اجرای احکام اسلام همان کاری را انجام می دادند که پیامبر می کرد. بنابراین مردم وظیفه داشتند بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از امامان علیهم السلام تبعیت کنند.
پیامبر در غدیر خم آیه ششم احزاب را خواند «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به جان همه مسلمانان ولایت دارد و بعد پرسید «الست اولی بکم من انفسکم» یعنی آیا من ولایت ندارم؟
جمعیت گفتند بله. بعد پیامبر (ص) فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» بنابراین مردم وظیفه داشتند بعد از وفات پیامبر پای بیعت شان با امیرالمؤمنین علیه السلام با تمام وجود بایستند و حمایت و صیانت کنند. وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام تنها شد و یار و یاوری نداشت فرمود: «فبصرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی..» یعنی صبر کردم مانند کسی که در چشم خار و خاشاک دارد و در حلقومش استخوانی فرو رفته است دیدم یا باید قیام کنم با دست بسته و تنها و یا باید در مقابل این ناملایمات تحمیل شده صبر کنم.
«فَرَأَیتُ أنَّ الصَّبرَ عَلى هاتا أحجى، فَصَبَرتُ، وفِی العَینِ قَذىً، وفِی الحَلقِ شَجاً؛ أرى تُراثی نَهبا» دیدم صبر عاقلانه تر است اگر می خواهم اسلام باقی بماند باید صبر کنم، اگر اسلام را با سکوت و کنار کشیدن خود یاری نکنم یا یک شکاف بزرگ در پیکر اسلام وارد شده یا به طور کلی اسلام نابود می شود اما با صبرم که بالاتر از جهادم بود اسلام را یاری کردم و خشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ان اری فیه ثلماً اوهدماً تکون المصیبه به علی اعظم من فوت ولایتکم التی انما هی متاع ایامِ قلائل. امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه دوم نهج البلاغه درباره ی اهل بیت علیه السلام می گوید: «لا يُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد (ص) مِنْ هذِهِ الاُمَّهٍ اَحَد و لا يُسَّوي بِهِمْ مَن جَرَت نِعْمَتُهُم عَلَيْهِ اَبَداً هُمْ اَساسُ الدَّينِ و عِمادُ اليَقينِ. اِلَيْهُمْ يَفِيءُ الْغالِي وَ بِهِم يَلْحِقُ التالي. وَ لَهُمْ خَصائِصُ حقِّ الوِلايهِ وَ فيهمُ الوَصِيَّهُ و الوِراثَهُ الآن اذ رجع الحق الي اهله و نقل الي منتقله»؛
کسی از این امت را همسنگ و همزیّ آل پیامبر – درود خدا بر او و خاندانش – نتوان دید. و نیز خوشه چین خرمن اهل بیت علیه السلام با آنان برابر نیست. دودمان پاک پیامبر سنگ بنای دین و پشتوانه یقین اند. تندروان به میزان آن بازگردند و کند روان سرانجام خود را بدانجا رسانند که راهی جز آن نیابند. ویژگی های رهبری از آنِ اهل بیت علیهم السلام است و وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درباره ی آنان و میراث آن حضرت مخصوص ایشان است. اینک حق به حق دار رسید و به جایگاه اصلیش پر کشید ».
قرآن کریم هم در سوره حجرات می فرماید: «لا تقدموا بین یدی الله و رسوله»
امیر المؤمنین (ع) در خطبه سوم معروف به شقشقیه نیز فرمود: «أمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابن أبي قحافه وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى» یعنی آگاه باشید به خدا سوگند ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد در حالی که می دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می کند».
حضرت فرمودند: «و ما اخذ اللّه على العلماء ألاّ یُقارّوا على كِظّةِ ظالم و لا سَغَبِ مظلوم» و اینکه خداوند از علما پیمان گرفته که در برابر پرخوری ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت روا ندارند و در حقیقت وظیفه ذاتی علما انجام وظایف و تکالیف الهی و حمایت از مظلوم و مقابله با ظالم است.
اما آن چه از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در برابر ناکثین، قاسطین، مخالفین و معاندین استناد شده بیشتر در مقام احتجاج و جدال احسن و برای مجاب کردن خصم و اتمام حجت بوده و الا در اصل، موضوع امامت و عصمت و عدالت و این که حق اهل بیت علیهم السلام است جای تردید و ابهام برای کسی نیست و آیات و روایات در این باره متواتر و قطعی است.
اخیرا تشکیک هایی بر سر رأی مردم در ساختار حکومت اسلامی دوباره مطرح شده است، فکر می کنید چنین تشکیک هایی تا چه اندازه نهادهای مهم نظام جمهوری اصلی برآمده از رای مردم هستند و حتی بالاتر جایگاه مجلس خبرگان را زیر سوال می برد؟
اما نسبت به جمهوری اسلامی ایران و نقش و جایگاه مردم و مردم سالاری دینی و رای مردم در تمامی سیستم های حکومتی اعم از مستقیم و غیر مستقیم بر مبنای اسلام و ولایت فقیه نیز نباید تردید کرد چون این نظام و قانون اساسی بر اساس نظر فقهی و شرعی حضرت امام رحمة الله علیه و بسیاری از علمای طراز اول کشور که بسیاری از آن ها جزء مراجع بوده و هستند و یا از دنیا رفته اند، شکل گرفته و بنا شده و با این شکل پذیرفته و تأیید و امضا شده است و در زمان رهبری مقام معظم رهبری مدظله العالی نیز همان اصول حاکم است.
نظام جمهوری اسلامی یعنی ترکیبی از جمهوریت و اسلامیت که البته هر دو نیز از اسلام گرفته شده اند نه از غرب و شرق. ترکیب این دو عنوان یک ترکیب عمیق دینی است که جمهوریت از اسلام نشأت گرفته و برخواسته و ظرف برای اسلام است و اسلام مظروف و محتواست و بنابراین رأی مردم در انتخاب خبرگان و رأی خبرگان در تعیین رهبری و رأی مردم در انتخاب رئیس جمهوری و نمایندگان و شوراها و رأی غیر مستقیم مردم در انتخاب وزرا و مسئولین نافذ و حاکم است.
نظام جمهوری اسلامی ایران همان طور که در اصل 56 آمده است: حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرفی که در اصول بعد میآید اعمال میکند.
طبق اصل 57 قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.
از طریق قانون و سایر اصول قانون اساسی اعمال می گردد. البته اساس حاکمیت از آن خداوند متعال است و در چارچوب شرایع الهی، مراکز مربوط؛ مجاز به جعل قوانین و مقررات و برقراری عدالت و تنظیم امور و اجرای احکام الهی هستند.
در هر صورت نصب و تعیین الهی امیرالمؤمنین علی (ع) و ائمه اثنی عشر علیهم السلام اگر نگوییم از مسائل بدیهی و روشن اسلام و بلکه ضرورت عقل و شرع است. بدون تردید موضوع از ضروریات مکتب تشیع و پیروان اهل بیت علیهم السلام است و این یک حقیقت روشن و منظومه عظیم الهی است که از غدیر شروع می شود تا کربلا و عاشورا و انتظار و فقه آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و دانشگاه امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و تا قیامت و ظهور و فرج آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و پیروزی حق بر باطل و برقراری عدالت جهانی و حکومت فقه آل محمد علیهم السلام ادامه خواهد داشت. ان شاءالله
رأی مردم یا بیعت و تبعیت و اطاعت از پذیرش ولایت و نصرت و حمایت همه جانبه برای پیاده کردن احکام نورانی اسلام و شرایع الهی و عدالت اجتماعی و دفاع از آرمان های اسلام و قرآن و تحقق مکارم اخلاق و روابط اجتماعی و حقوقی بر اساس قرآن و سیره نبوی برای تثبیت و تحقق این آرمان های بزرگ و حاکمیت اسلام و دفاع از کیان امت اسلامی و وحدت مسلمانان و برقراری امنیت و آزادی و عدالت و کرامت انسان ها و پاسداری از حریم معارف حقه و اصول و مبانی دعوت پیامبران عظیم الشأن الهی قابل تردید نمی باشد و علمای شیعه در این مبانی و اصول تردیدی ندارند و اگر احیانا بحثی مطرح می شود غالباً برای جلوگیری از سوء استفاده نسبت به صدر اسلام و توجیه کارهای خلاف دوران سقیفه و مسائل مشابه آن و ادعاهای واهی باندهای اموی و عباسی و قاسطین و مارقین و ناکثین و قاعدین و مانند آن هاست البته این زخم دیرین در طول تاریخ همواره جانکاه و دردناک بوده، چون نخواسته اند و یا نخواسته ایم که حقیقت را آن چنان که هست بفهمیم و از گزند آفت ها و آسیب ها و سیاست زدگی و تحلیل های جاهلانه و یا مغرضانه بدور باشیم.
خداوند همه ما را به صراط مستقیم ایمان و قرآن و ولایت هدایت فرماید و بستر لازم برای الفت و وحدت و محبت دنیای اسلام را هموار و دست بیگانگان و خود باختگان را از سر ملت های مسلمان و منطقه کوتاه فرماید. ان شاءالله
البته بحث های علمی و کارشناسی و فقهی و حقوقی در حوزه های علمیه و دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی بسیار ارزشمند و قابل تحسین است و لیکن دامن زدن به برخی مباحث در فضای عمومی و اجتماعی و جو سازی های گوناگون اگر موجب آگاهی و تعمیق مباحث و رفع شبهه و هوشیاری بیشتر مردم باشد قطعا مفید خواهد بود اما اگر مایه ابهام و سوال و شبهه و تردید و فتنه و تفرقه گردد، قطعا به ضرر و بر خلاف مصلحت است و صاحبنظران و اندیشمندان از وارد شدن در بحث های جدلی و ابهام آلود باید پرهیز نمایند و همواره بر مسائل اصلی جامعه و جهان اسلام و اولویت ها و ضرورتها تأکید کنند و توطئه های دشمنان و استکبار و صهیونیست و وهابیت را خنثی کنند و مراقب دسیسه ها و و وسوسه های شیاطین و شیطان اکبر باشند و از آب به آسیای دشمن ریختن پرهیز نمایند. خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرماید. ان شاءالله