هفتمین یادداشت انتخاباتی آذری جهرمی: شکاف اقتصادی به شدت پتانسیل دارد تا دستاویزی برای پوپولیسم انتخاباتی شود / در این نگاه، به مدد بینشِ رفاه صدقهای، میتوان دست روی زخمِ مردمِ خرد شده در این شکاف گذاشت و به خرید رای طمع داشت
در نگاه «زنده ماندن»، شکاف اقتصادی، این واقعیتِ تلخ و انکارناپذیر این روزهای ما (ضریب جینی در ایران در مقایسه جهانی وضعیت مطلوبی ندارد.) یکی از جذاب ترین موضوعات است برای تنور انتخابات. در این نگاه به مدد بینشِ رفاه صدقهای ( مداخلات قیمتی، ارزانیِ دستوری که پشتوانه تولید ندارد و منجر به رفاه نمیشود، وعده کاهش دستوری قیمت مرغ و …) میتوان دست گذاشت روی زخمِ مردمِ خرد شده در این شکاف و طمع داشت به خرید رای.
محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات در کانال خود در یادداشتی با عنوان «زندگی کردن یک امر دستهجمعی است!» به بررسی انتخابات پیش رو پرداخت.
او نوشت:
«زندگی کردن یک امر دستهجمعی است!»
(تفاوت ۲ از ۸)
تفاوت دو رویکرد «زنده ماندن» و «زندگی کردن» تفاوت دو نگاه در حکمرانی یک کشور است؛ تفاوتی که تمام وجوه حکمرانی و در پی آن، مدیریتی را تحت تاثیر قرار میدهد. در یاداشتهای گذشته این دو رویکرد به صورت اجمالی تعریف و در ادامه قرار شد تا در ۸ محور، این دو نگاه را با یکدیگر مقایسه کنیم تا به تعریف جامعتری از این رویکردها، تفاوتها و آثاری که بر جای میگذارند؛ برسیم. دومین محورِ مقایسه، تفاوت در نگاه به موضوع «شکاف اقتصادی» است.
شاید بزرگترین چالش موضوع شکاف اقتصادی آن است که به شدت پتانسیل دارد تا دستاویزی شود برای پوپولیسم انتخاباتی! از همان نوع تقسیمبندیهای ۹۶٪-۴٪ که در تجربیات قبلی مورد توجه قرار گرفت. البته دقیقتر آن است که بگوییم این ویژگی همه موضوعات مهم است که میتوانند تبدیل به دستاویزی شوند برای سطحینگری و حتی ایجاد شکاف؛ درست مانند شکاف اقتصادی.
• در نگاه «زنده ماندن»، شکاف اقتصادی، این واقعیتِ تلخ و انکارناپذیر این روزهای ما (ضریب جینی در ایران در مقایسه جهانی وضعیت مطلوبی ندارد.) یکی از جذاب ترین موضوعات است برای تنور انتخابات. در این نگاه به مدد بینشِ رفاه صدقهای ( مداخلات قیمتی، ارزانیِ دستوری که پشتوانه تولید ندارد و منجر به رفاه نمیشود، وعده کاهش دستوری قیمت مرغ و …) میتوان دست گذاشت روی زخمِ مردمِ خرد شده در این شکاف و طمع داشت به خرید رای.
در نگاه «زنده ماندن»، رشد اقتصادی قربانیِ رفاه صدقهای میشود. رفاه هیچگاه محقق نمیشود و شکاف اقتصادی هرروز بدتر میشود. ( شاید دلیل انتخاب این رویکرد نیز نه در جهل، که در طمع این امر باشد که چشم دوختن به دست و صدقهی ارباب تبعیت میآورد و میتوان ناکارآمدی و سوء مدیریت را پشت آن مخفی کرد. انگار کنید زنی را که مرد میترسد از توسعه و کارکردنش، که مبادا از فردا تبعیتی نباشد.)
پارادایم «زنده ماندن» تنها بر دریافت بیشتر از طبقات برخوردار به نفع طبقات نابرخوردار تاکید دارد. به عبارتی دیگر در این پارادایم، سازوکارهایی مانند تمرکز بر دریافت مالیات یا عوارض یا حتی مداخله در بازار (تعیین دستوری قیمت خصوصا قیمت کالاهای اساسی) به نفع گروههای کمتربرخواردتر اصلیترین راههای مقابله این گروه با شکاف اقتصادی است. در نگاه «زنده ماندن» بیتوجه به گروههای برخوردارِ مولد (تولیدگران، کارخانهداران، بازرگانان و ..) انتظار میرود با قربانی کردن آنان در پیشگاه گروههای کمتر برخوردار، هزینه «زنده ماندن» این گروهها تامین شود.
«زنده ماندن» به قیمت فراموشی رشد اقتصادی و در نهایت همگانی کردن فقر!
• اما در رویکرد «زندگی کردن» حکمران و مدیر به درستی میدانند که ارزانی منجر به رفاه نمیشود. بلکه توسعه اقتصادی و تولید است که رفاه را رقم خواهد زد. توسعه اقتصادی و تولید، از یک طرف، به دلیل افزایش عرضه به کاهش قیمت و از سوی دیگر با افزایش تقاضا برای نیروی کار، به کاهش بیکاری و افزایش دستمزد منجر میشود. و این یعنی کارگر مرفهتر و شکاف طبقاتی کمتر.
در رویکرد «زندگی کردن» ادارک شدهاست که راه حل اصلیِ کاهشِ شکاف اقتصادی، رشد اقتصادی است. حکمران و مدیر به درستی فهم کرده؛ بدون رشد اقتصادی، با افزایش فشارِ عوارض و مالیات بر طبقاتِ برخوردار اقتصادی، در حالیکه به دلیل بیمار بودن اقتصاد، افزایش درآمدی برایشان رخ ندادهست؛ این گروه (که از پیشرانهای اصلی اقتصادند) خود را در جایگاه قربانیان وضعیت نامطلوب اقتصادی خواهند یافت. قربانیانی که باید جبرانکننده ناتوانی دولتها باشند و به جای دولت، تامینکنندهی هزینههای رفاهی و یارانهای کشور. در نتیجه یا نا امید شده و کولهبار میبندد یا بهدنبال مسیرهای مختلف برای دور زدن مکانیزمهای بازتوزیع ثروت میروند. و این یعنی بازتوزیع فقر و شکاف طبقاتی بیشتر.
در رویکرد «زندگی کردن» اهمیت تبدیل سازوکارهای یارانه پنهان به سازوکارهای یارانه نقدی محرز است و عزم جدی برای رقم خوردن کاملِ آن وجود دارد. در این صورت است که هم میتوان از رانت پنهانشده در یارانههای غیرمستقیم (که به شکاف اقتصادی دامن میزند) جلوگیری کرد و هم میتوان امکان واقعیسازی قیمتها را فراهم کرد (همان چیزی که در «نگاه زنده ماندن» از آن سخن گفته نمیشود. چون در ظاهر امر یعنی گرانی و با آن نمیشود رای خرید). در حقیقت، گذار از یارانه غیرمستقیم به یارانه مستقیم، در کنار آنکه میتواند شکاف اقتصادی را کاهش دهد؛ میتواند به اصلاح ساختار اقتصادی رانتی نیز کمک نماید.
«زندگی کردن» امری دستهجمعیست.
به همین دلیل حکمران، هم باید بتواند از یک سو با تضمین رشد اقتصادی، همراهی گروههای برخوردار را کسب کند و چرخهی اقتصاد را به بهترین شکل به وسیلهی آنها به چرخش درآورد و در کنارش با نظامهای درست و دقیقِ بازتوزیع ثروت مرهمی باشد بر شکافِ تلخِ طبقاتی؛ و هم از سوی دیگر با افزایش یارانه نقدی و از بین بردن رانت پنهان، همراهی گروههای کمتربرخورداری که این روزها در زیر فشار اقتصادی در حال لهشدن هستند را به دست آورد و به جای صدقه دادن بر روی آنچه که خودش (حکمران) برای زندگی لازم و درست می پندارد؛ حق انتخاب بدهد به این مردمِ شریفِ لهشده زیر بار سیاستهای غلط.
«زندگی کردن» یک امر دستهجمعی ممکن است. اگر بخواهند!
محمدجواد آذریجهرمی – ۲۲/اردیبهشت
/انتخاب