آخرین خبرهااسلایدرخبر داغملییادداشت

انسان‌شناسي ميراث‌داري و ميراث‌خواري

ميراث‌خواري

هر از گاهي در ميان ما دعواهاي كشداري بر سر ميراث هنرمند، شاعر و سينماگر و نقاشي در مي‌گيرد.

 

هر چند عنوان تضارب آرا در اينجا بيشتر يك شوخي است اما تفكيك وجه حقوقي از وجوه فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي، منافع اقتصادي و عملكرد رذائل رواني و به ويژه انسان‌شناسي فهم رخداد، هم مهم است هم در اصل يك رياكاري است. ميراث‌داري هدايت، شاملو، آل‌احمد و سيمين خانم دانشور و… نمونه‌هايي از بروز اختلاف را به نمايش گذاشته‌اند و حالا نوبت كيارستمي است. از ماجراي شريف راد و دست‌اندازي به آنچه به او بخشيده شده بود، دعوايي شروع شد و كار آن شكايت حالا به ماجراي پسرها كشيد. همان روزها سفر ابدي كيارستمي و خطر رها كردن و بي‌اهميت شمردن چيز‌هاي به جا مانده‌ پس از خودش، در روزنامه نوشتم خردمندانه‌ترين كار تاسيس بنياد كيارستمي در خانه اوست همچون يك زندگي ادامه‌دار هنرش با افراد صالح و نگاه نكردن به كارهايش چون غنيمتي براي يغما و… گوش نكردند و بچگي كردند. خيلي وقت‌ها تنزل هنرمند غايب تا حد كاراكتر بازماندگان حاضر، سبب وهن بزرگ و تلف‌شدگي است. خيلي وقت‌ها بازماندگان در قدر و اندازه رفتگان نيستند و كار به رفتارهايي مي‌كشد كه درخور افق روحي، ذهني فكري و رواني و حيثيت خودشان است. اما نكته‌اي كه ناديده گرفته مي‌شود تاثير نظام اجتماعي و سياسي و فرهنگ عمومي است و جامعه‌شناسي خودرايي و رفتار مستبدانه و يا خودسرانه فردي در بستري تحريك‌كننده بي‌خردي و خودبيني و بي‌ظرفيتي و تازه به دوران رسيدگي.ميراث‌دار منفرد آثار هنرمند نامور نمي‌انديشد كه مقام او، همان انجام وظيفه درست زمينه‌سازي‌اي است كه ادامه حيات آثار ماندگار و تداوم نقش فرهنگي آن بر جامعه را تسهيل مي‌كند و از اتلاف جلوگيري مي‌كند. بي‌سبب نمي‌خواهد نقش آقازاده را ايفا كند!!! اين امر در جامعه‌اي به خوبي سرانجام مي‌يابد كه براي فرهنگ و بقاي آثار فرهنگي و هنري ارزش قائل است. در جامعه مدرن، نظام سرمايه‌داري و كالايي و رقابت براي سود ارتباط متناسب با ارزش‌هايش را سازماندهي مي‌كند. در جامعه عقب مانده، كار به هرج‌ و مرج مي‌كشد. در خلأ كنش اجتماعي معقول، كنش نامعقول ميراث‌خوار فردي در مسير بقاي اثر اخلال ايجاد مي‌كند. در جامعه سنتي، ساز و كار موجود اجتماع گزينه‌هايش را به شيوه سينه به سينه پاس مي‌دارد. كتاب به وسيله هر اهل علم و هنر دستنويس ويا اثر حفظ مي‌شود در جامعه امروزي حقوق ميراث‌خوار رسميت دارد و ميراث‌خوار خود را ذي‌الحق در هر تصميمي ولو ويرانگر مي‌بيند و فراموش مي‌كند در حيات اين آثار ميراث‌خوار در كار و نبوغ و كوشش‌هايي كه آن را آفريده، نقشي نداشته و حق محروم كردن جامعه را ندارد. طبق منطق سرمايه، او مالك است و مالك حق دارد هر بلايي سر مملوك بياورد! در ايران ميراث‌دار آثار بيژن نجدي و منيره فرمانفرمايان استاد مطهري و… نمونه‌هاي خدمت به صاحب اثر محسوب مي‌شوند كه بي‌حاشيه و به ميان كشيدن خودخواهي‌ها و منافع نهان و آشكار وراه‌هاي بي‌خردانه خود، بيشترين سود را براي بقاي آثار هنرمند از دنيا رفته كه دستش كوتاه است به بار نشاندند.
در اينجا اما اغلب رفتار نامعقول اختلافاتي را سبب مي‌شود كه با فراموشي وظيفه اصلي وخود را كسي حساب كردن و دنبال منافع مادي معنوي براي خود بودن، پديد مي‌آيد.
ميراث‌دار به مثابه كنشگر اجتماعي بايد شعور درك نقش خود را داشته باشد و بداند به جاي ابزارهاي ايجاد دافعه و حذف بايد از ساز و كارهاي همباز بودن و همسازي استفاده كند و هر چه بهتر عمل احيا و تداوم زندگي آثار را فراهم آورد و از نشر حيات آن شادمان باشد. براي اين كار هر يك از ميراث‌داران بهتر است از تحليل وضع خود، موقعيت خود، مطامع مادي و معنوي خودشروع كند. اينها بر مردم پوشيده نمي‌ماند. اين روش كه در علوم اجتماعي بازتابندگي نام دارد، سبب مي‌شود منابع آسيب‌زايي در خود ميراث‌دار برايش شناخته شود و مطمئن باشد داوري عمومي آن را طرد خواهد كرد. پس بهتر است پيشاپيش خود از تكرار عمل مطرود بر حذر باشد و خويشتنداري پيشه كند و پيش و بيش از آنكه به فكر مطامع نام و مال خودپرستي و كبر مخرب خويش باشد و هنرمند را تا سرحد اين مطامع تنزل داده و ميراث او را آلت دست كند، به فكر انجام وظيفه عقلاني و اخلاقي خود باشد و اهميت آن را درست ادراك كند. مقابله با خود و در نظر داشتن وظيفه سازماندهي زندگي آثار كه ارث همگاني نسل‌هاست راه‌حل گريز از تفرقه و تخريب و اتلاف آثار هنرمند است.
در جامعه سالم كه به حفظ ذخاير معنوي هنرمندان اهميت مي‌دهند اين سنت عقلاني سبب فشار بر ميراث‌خواران كژرفتار و اعمال سطحي و كودكانه يا حريصانه‌شان مطرود و ناشايست تلقي مي‌شود. در جامعه بلبشو، اين روحيه به كنش پر هرج و مرج ميراث‌خواران تربيت نشده و وظيفه‌نشناس ياري مي‌رساند و اغلب جدل و تفرقه و رها كردن كار تشويق مي‌شود.
ميراث‌داران مرحوم كيارستمي خوب است از سيف‌الله صمديان راه تلاش ثمربخش و گريز از اتلاف كار و ميراث را ياد بگيرند ويا دست‌كم از پروانه محسني‌آزاد همسر بيژن نجدي چيزي بياموزند كه به درد تاسيس بنياد تاسيس نشده‌اي بخورد كه در همان آغاز گفتم تنها راه اگر نباشد بهترين راه سازمان‌مندكردن ادامه زندگي هنري كيارستمي در ايران و فعاليت آن در جهان است. بنيادي كه خيلي كارها مي‌تواند بكند و اتفاقا بهترين كار، عمل مشترك دو پسر كيارستمي و صمديان در هيات امناي آن است و هر كس كه خود در ايران و جهان مفيد براي كار امنايي تشخيص دهند. تفرقه سبب مي‌شود هركس از آشوب و جنگ‌شان به دنبال تكه گوشت غنيمتي از پيكره تكه پاره شده ميراث كيارستمي باشد و مسيري كه به زوال و دلزدگي و وادادگي و دعواي ابدي مي‌انجامد. غرض من تنها و تنها تذكر راه بخردانه و دست شستن از جدل و نشستني محترم و حل مساله با نيت خير و انجام وظيفه پسران براي حفظ ميراث پدر است ولاغير. چون در هر حال مطلقا نه من توانا براي شركت دراين قبيل امورم و نه علاقه‌اي دارم و نه مجالش را. پس بهتر است بدون سوءنيت اين نوشته خوانده شود و پند بپذيرند كه جاي ضرر را از هر جا بگيري منفعت است. قانون و حقوق مي‌تواند ميراث را تقسيم كند اما عقل و شعور و روياي زندگي هنر و تمنا و شور و خواست حيات آثار پدر بايد در دل پسران باشد چيزي نيست كه با حكم دادگاه ‌زاده شود و مايه كار براي تداوم حيات ميراث بزرگ هنري شود. نه آدم آدم است و نه هر ميراث‌داري، ميراث‌دار شايسته‌اي است اينها به جان و آدم بودن آدم‌ها و ميراث‌داران بستگي تام دارد. والسلام.

احمد مير احسان

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا