روزنامه ها دیگر رنگی نیستند، زندگی روزنامه نگاران هم !
سال ۹۸، سال سختی برای مطبوعات نوشتاری بود، قیمت کاغذ به یکباره چندین برابر شد و البته نایاب، هزینه های چاپ هم بعد از دو سه سال سکون، یادش آمد باید افزایشی سه چهار برابری داشته باشد.
یعنی اگر یک نشریه پنج هزار تیراژی محلی هشت صفحه با صفحات رنگی اول و آخر، پیش از این، بسته به نوع کاغذ، سه تا پنج میلیون تومان هزینه داشت، امروز باید بین هشت تا ده میلیون تومان هزینه کند تا همان نشریه را به دست مردم برساند.
این درحالی است که چرخ اقتصادی کارخانه های گیلان همچنان پنچر است و نمی توانند کمک چندانی به چرخ های اقتصادی روزنامه ها بکنند و سازمان های دولتی هم همچنان ماده و تبصره به رخ مدیران مطبوعات می کشند که معذور از هزینه کرد برای روزنامه ها هستند، مگر اینکه معدود مزایده و مناقصه ای پیش بیاید که آن هم اگر انتشار آن در پایگاه اینترنتی مزایده ها و مناقصه های کشور ناکافی بود، اقدام به انتشار در روزنامه های ابتدا سراسری و بعد محلی می کنند.
حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
از همین رو نشریات کاغذی – حتی سراسری – مدام هی صفحه کم کردند؛ از ۴۸ صفحه به ۳۲ صفحه، از ۳۲ صفحه به ۲۴ صفحه، از ۲۴ صفحه به ۱۶ صفحه و برخی ها هم به هشت صفحه رساندند و نشریات محلی ها هم اگر چاره داشته باشند یک فلت دو صفحه ای بیرون می دهند و تمام.
از تیراژ سخن نگو که شرمگینم.
با وجود گسترش روزافزون شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری و پیشرفت تکنولوژیهای نوین، بسیاری از مردم جهان همچنان ترجیح میدهند اخبار جهان را از طریق صفحات کاغذی روزنامهها دنبال کنند. در حالی که به باور برخیها یکی از علل اصلی کاهش تیراژ مطبوعات در ایران گسترش شبکههای اجتماعی است، در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان که اتفاقا خود متولی تکنولوژیهای نوین هستند، همچنان تیراژ روزنامهها به نسبت جمعیت کشورشان رقم بالا و قابل قبولی است. مثلا ” یومیوری ” به عنوان پرتیراژ ترین روزنامه جهان به تنهایی بیش از ده میلیون تیراژ دارد اما سال گذشته مجموع تیراژ همه روزنامه های کشور، از همشهری و ایران و جام جم گرفته تا خبرورزشی و گل و کیهان و غیره به سختی به یک میلیون نسخه می رسید و حال با شرایط سخت تر سال جدید یقینا این عدد کاهش چشمگیری را هم به خود دیده است.
از روزنامه های محلی نپرس که خروجی برخی از آنها در روز، به عددهای مضحکی چون ۵۷ نسخه، ۱۱۱ نسخه، ۷۸ نسخه و غیره می رسد؛ حتی شاید از ۲۴ نسخه هم سخن به میان آوردند؛ حق دارید باور نکنید لطفا سری به چاپخانه های گیلان بزنید تا مطمئن شوید.
حال که دیگر روزنامه ها رنگی نیستند، انتظاری هم نباید داشت که زندگی روزنامه نگاران و سفره هایشان رنگی باشد.
حتما اگه روزنامه نگاری را دیدید بپرسید شغلش چیست؟ چراکه یقینا نوشتن هنر اوست و شغلش شاید کافه داری و شاید مسافرکشی و شاید هم دکان داری باشد تا اندکی، اری فقط اندکی سفره اش خالی تر از خالی نباشد.
این است حال و روز کسانیکه حسن روحانی – به مناسبت روز خبرنگار – از آنها دعوت می کند: «بیلکنت از دولت انتقاد کنید. » تو رو خدا به حرفش گوش ندهید تا مثل نگارنده بابت انتقاد از بدنه دولت از نیمه دوم زندگیتان که اسمش شغل بود نیفتید.
صاحب مقصودی