عباس عبدی: حرف حجاریان را که میگوید رقیب اصلاحطلبان، براندازان هستند، قبول ندارم / رقیب اصلاحطلبان خودشانند
عباس عبدی به مباحثی که در باره تغییر نگاه جریان اصلاح طلب به مقولات سیاسی از جمله قدرت یافتن در حاکمیت پرداخت و به یکی از اظهارات حجاریان پاسخ داد.
تدبیرشرق/بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:
اصلیترین نیاز امروز جریان اصلاحات چیست؟ برخی تحلیلگران معتقد هستند که اصلاحطلبان باید رادیکالتر شوند. البته این توضیح را هم میدهند که منظور ریشهنگری است نه تندروی. شما با این ایده موافق هستید؟
من نمیتوانم به طور دقیق بگویم که بهتر است رادیکالتر بشوند یا محافظهکارتر زیرا این تعاریف نسبی و قراردادی است. آنچه اهمیت دارد این است که اصلاحطلبان باید دو نکته را روشن کنند. یکم؛ ایده آنها چیست و دوم؛ چه ارادهای پشت آن دارند. ایده به تنهایی کفایت نمیکند و در سیاست حتما باید ارادهای ضمیمه آن باشد. در شرایط کنونی بخش مهمی از ایده باید معطوف به تامین مطالبات اجتماعی و بخشی نیز معطوف به نشان دادن راه برای خروج از وضعیت بنبست باشد. اینکه بگوییم رادیکال، محافظهکار یا چیز دیگری بحث دیگری است.
به نظر شما تغییر نگاه چقدر به اصلاحطلبان کمک میکند؟
اگر منظورتان از تغییر نگاه، تغییر نگاه اصلاحطلبانه است که فکر نمیکنم مفید باشد یا اساسا از سوی اصلاحطلبان انجام شود. البته اصلاحطلبی شاخصههایی دارد که نباید از آنها عدول کرد و الان جای بحث آن نیست. مساله این است که شرایط کنونی ایران با سالهای گذشته خیلی فرق کرده و به همین خاطر باید نگاه اصلاحطلبانه را در چارچوب مسائل و شرایط فعلی شرح و بسط دهند و مسائل اصلی جامعه را بیان کنند. لازم است که به حکومت و مردم نشان دهند که تحلیل دارند و اراده سازمان یافته خود را نیز برای تحقق آن عرضه کنند. بنابراین تغییر نگاه از این منظر یک ضرورت است و میتواند علاوه بر اصلاحطلبان به کل جامعه و ایران و حکومت کمک کند. همه باید از منافع این تغییر نگاه بهرهمند شوند.
با توجه به نامه اخیر جوانان اصلاحطلب و تاکیدی که بر ضرورت استفاده از نیروهای متعهدتر داشتند، رادیکال شدن میتواند موجب تقویت پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات شود؟
نیروهای اصلاحطلب در شرایط کنونی از نظر مدیریتی با دو مشکل مواجه هستند؛ یکم نتوانستهاند بخشهای جوانتر را جایگزین نیروهای قدیمی کنند. بخشهایی که در گذشته جوان بودند، فعالیت خود را ادامه داده و هنوز هم توان کار دارند اما این کار درستی نیست که چون هنوز توان دارند به صورت تمام قد در عرصه بمانند و به دیگران فرصت داده نشود که وارد میدان شوند. اصلاحطلبان باید نسل بعد از خود را خیلی سریعتر وارد میدان کنند و اجازه دهند که آنها پرچم اصلاحات را در دست گرفته و با درک، فهم و بینش خودشان آن را جلو ببرند. طبیعی است که بخشهایی از نیروهای قبلی نیز در کنار آنها خواهند ماند.
نکته دوم این است که بخشهایی از اصلاحطلبان به دلیل ورود به قدرت، روحیه منفعتجویی پیدا کرده و در مقاطعی دست بالا را یافتهاند و این به نفع اصلاحطلبان نیست. البته اصل ورود به قدرت ایرادی ندارد و مثبت است. ولی مساله این است که اصلاحطلبان باید به اصلاحطلبانی که نگاه مردمیتر دارند بیشتر توجه کنند تا اصلاحات ایدهها و برنامههای خود را پیش ببرد. البته این به معنای آن نیست که با نیروهایی که در سطح قدرت فعال بودند، قطع رابطه کنند اما میخواهم بگویم که شرایط گذشته تغییر کرده و اصلاحطلبان باید ساختار و سازماندهی و همچنین تغییر نیروهای جدیدی را در دستور کار قرار دهند.
آقای حجاریان اخیرا در گفتوگویی گفته بودند که رقیب اصلی اصلاحطلبان، براندازان هستند، به نظر شما رادیکالتر شدن میتواند به اصلاحطلبان در مواجهه با این رقیب کمک کند؟
رقیب اصلی اصلاحطلبان به نظر من خودشان هستند. آنها نباید در درجه اول خیلی به حکومت، براندازان یا افراد دیگر نگاه کنند. البته باید در تحلیلهای خود آنها را وارد کرده و واقعیتهای آنان را ببینند اما مشکل اصلی اصلاحطلبان خودشان هستند و باید یک بازسازی جدی در درون خود صورت دهند. یک بازسازی همهجانبه به لحاظ تشکیلاتی، نیروی انسانی و ایدهها و تاکتیکهایی که برای تحقق آن ایدهها باید پیش بگیرند. اصلاحطلبان باید یک تعریف جدید از وضعیت خود در داخل و ارتباطشان با ساختار حکومت ارایه کنند تا اعتماد همه جلب شود.
فکر میکنید طیفهای مختلف اصلاحطلب چقدر با ایده رادیکالتر شدن همراهی میکنند؟
به طور قطع یک بخشی از نیروها همراهی نخواهند کرد. اما توجه داشته باشید که هر نیروی سیاسی باید بهترین نقطه اثرگذاری خود را انتخاب کند. اگر قرار باشد که آنقدر سکوت کند که بیفایده شود، ریزش از جاهای دیگر شروع میشود. اگر هم آنقدر تند و بیمنطق حرف بزند که یک عده کمی از آن حمایت کنند طبیعی است که کارایی و اثرگذاری نخواهد داشت. بنابراین اصلاحطلبان باید ضمن التزام به منشور اصلاحطلبانه خود خیلی روشن و شفاف حرف بزنند و فرض را بر همراهی اکثریت بگذارند. برداشت من این است که اگر درست عمل کنند بخش قابل توجهی از جامعه و نیروهای سیاسی از این ایده و ارادهای که معرف اصلاحطلبی باشد، حمایت خواهند کرد.