اوج گرفتن افول اصلاح طلبان/بهراد ذاکری
تدبیرشرق/افول اصلاح طلبان و از دست رفتن بخش قابل توجهی از پایگاه اجتماعیشان نه در زمان دوری اجباریشان از نهاد قدرت، که درشرایطی که حداقل بخش قابل توجهی از لیست امید در مجلس شورای اسلامی و یا شورای شهرهای بزرگ بر اریکه قدرت تکیه زده در حال اوج گرفتن است.
اتفاقی که به نظر می رسد بیشتر از آنکه نتیجه برنامه ریزی و انسجام جریان رقیب و اصولگرایان باشد، محصول عملکرد خود اصلاح طلبان است.
اگر جریان را در بستر جامعه و اندیشه، به امری که به ظهور عینی تغییر در عمل جمعی مشترک،چه از روی اختیار و چه هدایت منجر شده تعریف کنیم، میتوان گفتمان ایجاد شده بعد از انتخابات سال هفتاد و شش را در همین چارچوب مورد بررسی قرار داد
گفتمانی که بیست سال قبل در بستر تئوریک بر پایه گسترش آزادی های اجتماعی در حول محور قانون و با شعار جامعه مدنی، رفته رفته شروع به جوانه زدن در لایه های مختلف اجتماعی کرده بود، هر چند هدایت شدگی خاصی را تحت یک رهبری فکری واحد در پشت سر نداشت ، اما در واقع با بستر سازی مناسب در قبال همین زمینه سازی ها در قالب انتخابات ریاست جمهوری عینیت یافت.
جریان اصلاح طلبی به لطف بهره گیری از رکن فرهنگ سازی با رویکرد جامعه شناختی مناسب و تحت لوای واژه«جامعه مدنی» توانست از هدف اجتناب ناپذیر دستیابی به قدرت برخوردار گردد.
اما این جهش ناگهانی از قالب تئوریک به بستر قدرت به علت عدم ساماندهی مناسب، با فاصله تدریجی از خاستگاه اولیه و حذف پدیدآورندگان خویش، سبب گردید تا این جریان با بدترین شرایط و بن بست در تاریخ بیست ساله خویش روبرو گردد
آرتور کوستلر در نقد کمونیسم و در مقاله ای که در سال ۱۹۵۰ منتشر شده میگوید:درست است که ما چشم بند به چشم داشتیم، ولی کور نبودیم و حتی متعصب ترین ما نیز ناگزیر در میافت که همه چیز در جنبش مناسب و مطلوب نیست، ولی از گفتن این موضوع به خودمان خسته نمیشدیم که حزب را تنها از درون میتوان تغییر داد نه از بیرون!
گفتمان اصلاح طلبی این روزها وضعی شبیه به همین گفته کوستلر را تجربه میکند.
تهی شدن جریان اصلاح طلبی از تولید محتوا و اندیشه مناسب به فراخور تغییر زمان، نسل و همسو با خاستگاه اجتماعی خود، سبب شده تا زمینهی مناسبی برای توجیه و جذب نیروهای جدید و تزریق انرژی جوانی به آن در جهت پویایی فراهم نگردد.
در بخش دیگر اما شیوع فساد، رانت و عدم پایبندی به باورها و اصول اولیه توسط بخشی از اصلاح طلبان خصوصا نسل اول، اعتماد عمومی به این جریان را با خدشه و آسیب اساسی همراه کرده است.
بی توجهی اصلاح طلبان به نیازهای روز لایه های گسترده ای از جامعه، از منظر مشکلات اقتصادی و توامان بی برنامگی همراه این عدم شناخت صحیح، امروز اصلاح طلبان را در منظر عمومی به سیاسیونی فرصت طلب تبدیل کرده که تنها با شعار و برای کسب قدرت بازی خویش را رقم می زنند.
گذر از خواسته های بدنه به منظور حضور بیشتر در قدرت در واقع پاشنه آشیل اصلاح طلبان در سالهای اخیر بوده است.
نیاز امروز جامعه و چیزی که بیش از هر چیز باید برای اصلاح طلبان «تکرار گردد»،در واقعه پوسته اندازی در جریانیست که خود امروز بیش از هرجریان بیرونی نیازمند به نقدو زایش جدی در عرصه معیشت، فرهنگ و دفاع از فضیلت انسانی است
زایش این جریان سوم که درقالب هیچکدام از گفتمانهای موجود فعلی قابلیت تطبیق را دارا نیست،میتوان به نوزادی ناخواسته در زایمان پرخطر تعبیر کرد که نیازمند تصمیم فوری و قاطع از سوی قیم خود است.
فرزندی ناخواسته در شرایط کنونی، مادری که بایدبین از دست رفتن قطعی بینایی خود در صورت عدم مصرف دارو و اما شانس بیشتر برای عدم معلولیت فرزندش یکی را انتخاب کند.
به نظر می رسد این جریان سوم ناگزیر متولد خواهد شد،جریانی که نه بر اساس سیاست زدگی و شعارهای «تکرار شونده» که بر پایه نیازهای روز مردم بر پایه اقتصاد و فرهنگ و …شکل خواهد گرفت.
میزان انس و علاقه و تاثیر پذیری آینده این جریان سوم از جریان اصلاح طلبی اما، مسلما به رفتار امروز مادر بستگی خواهد داشت.