«خندوانه» یک سرمایه
شاهین امین: رامبد جوان در مصاحبه خود با روزنامه همشهری «خندوانه» را یک مهمانی توصیف کرد… که البته هست. خوشبختانه میزبانان این مهمانی تمام تلاش خود را میکنند که باسلیقه باشند و آدابدان؛ آنها سعی کردهاند برنامههای متنوعی را برای مهمانان (بخوانید بینندگان) خود تدارک ببینند. آنها به مهمانان خود احترام میگذارند؛ احترامی فراتر از تعارفات معمولی و زبانی که به هزینه و تدارک خاصی هم نیاز ندارد. آنها برای مهمانانشان یک «برنامه» پروپیمان تدارک دیدهاند.
*خندوانه بیاغراق تنها برنامه مفرح واقعی تلویزیون است؛ اگرچه تاکنون با هدف ساختن لحظات شاد و مفرح برای «بینندگان عزیز» چیزهای زیادی ساخته شده است که نام آنها هرچه باشد «برنامه» نیست. کنارهمگذاشتن یک یا دو مجری که اگر زن و شوهر باشند هم خیلی بهتر است، دعوت از چند مهمان تکراری، پرسیدن سؤالهای بیمزه و گاه بیربط و احتمالا اجرای چند خواننده خوشصدا و بدصدا یا کاملا بیصدا را نمیتوان برنامهسازی دانست که یعنی ایده، طراحی، تولید حرفهای و کارگردانی. این قسم تصاویر تلویزیونی را با یک مدیر تولید معمولی هم میشود سرهمبندی کرد؛ برنامههایی که متأسفانه در صداوسیمای ما بامناسبت و بیمناسبت پخش میشوند و بسیاری را دچار توهم برنامهسازبودن کردهاند. این شیوه تصویرسازی آنقدر سهل است که سالهاست همه در صداوسیما میخواهند تهیهکننده باشند.
برنامه یعنی ایدههای مشخص تصویری، اجرای آیتمهای پرکشش، تازگی و طراوت، بحث و گفتوگوی جذاب و پیشبینیناپذیر با آدمهای غیرتکراری و… برنامهسازی یعنی کارهای برادران صفاریانپور، عادل فردوسیپور، رضا شهیدیفر، منصور ضابطیان و رامبد جوان.
*خندوانه یک مهمانیاست اما بینندگانی که به این مهمانی میروند احتمالا بیش از خنده و ساز و آواز نصیبشان میشود. یکی از وجوه جذاب خندوانه که آن را از اغلب برنامههای مشابه متمایز میکند، توجه به کنشها و مسائل اجتماعیاست.
خندوانه در فصلهای مختلف تلاش داشته است که نسبت به مسائل و رویدادهای اجتماعی (در حد مقدورات یک برنامه تلویزیونی) بیتفاوت نباشد. باز هم نهفقط با کلام یا چند تکه دلخوشکنک بهاصطلاح انتقادی که هر روز میتوانیم در کوچه و خیابان از آدمهای مختلف بشنویم بلکه با راهاندازی جریانی که توجه مخاطب را به موضوعهایی خاص جلب میکند. برای مثال راهاندازی کمپین قطرهقطره، توجه به فقر غذایی کودکان، تدارک آیتمها و برنامههایی حتی خارج از استودیو برای مبتلایان به سندروم داون، دعوت از مهاجران افغانستانی به استودیو و دعوت از مهمانان برنامه به یک کنشمندی اجتماعی برای خوشحالکردن یک یا چند نفر و پیگیری قولها و وعدهها. درواقع دعوت از مهمانانی که شاید چهره و سلبریتی نباشند اما میتوانند برای بینندگان مختلف جذاب باشند، از مهمترین نکات خندوانه است؛ مثلا خانم دامپزشکی که رئیس فدراسیون چوگان بود و متأسفانه به روشی غیراخلاقی از این سمت برکنار شد یا رئیس اتحادیه کفاشان، متولیان انجمنهای مختلف بیماریهای خاصی که مردم هنوز آشنایی چندانی با آنها ندارند، خیرین و… .
این کنشمندی فکرشده خندوانه سطح آن را از یک برنامه جذاب و مفرح تلویزیونی فراتر برده و آن را به یک جریان مثبت و تعاملی در ارتباط دوسویه رسانهـاجتماع تبدیل کرده است. درواقع امروز خندوانه یک سرمایه رسانهایـاجتماعی قابل اتکاست؛ ظرفیتی که پیش از این عادل فردوسیپور با «۹۰» ایجاد کرده بود.
*سالها پیش در مطلبی برای همشهری ماه درباره دلایل موفقیت «۹۰» نوشته بودم: «مردم، فردوسیپور را باور کردهاند». اکنون در این سطور قصد ندارم از خندوانه برنامهای بدون ضعف و از رامبد جوان یک برنامهساز «همهچیزتمام» بسازم که قطعا «خندوانه» آیتمها و قسمتها و رامبد جوان کنشهای قابل انتقادی هم داشتهاند و خواهند داشت اما در هر شکل اکنون خندوانه تنها برنامه جذاب، مفرح، فکرشده و هدفمند تلویزیون است که خوشبختانه کیفیتی قابل دفاع هم دارد؛ برنامهای که درباره آن میتوان نوشت: «مردم خندوانه را و رامبد جوان را در آن باور کردهاند». باید قدر این باور را دانست و حفظش کرد.
*این یادداشت ۸خرداد ۹۷ در روزنامه همشهری چاپ شده است.
۵۸۵۸