درباره پیام پناهی به جشنواره کن ؛کشتن دوباره عباس کیارستمی/ او هرگز تن به بازی سیاست نداد
به گزارش تدبیر شرق احمد میراحسان، نویسنده، مستندساز و منتقد فیلم که در زمان حیات عباس کیارستمی از دوستان وی بود در یادداشتی از به میان کشیدن نام عباس کیارستمی در جشنواره فیلم کن توسط جعفر پناهی انتقاد کرد.
در این یادداشت آمده است: «بازی غیابی آقای پناهی بر صحنه جشنواره کن و به میان کشاندن پای عباس کیارستمی سراپای مرا به دهان معترض تبدیل کرده است.
کیارستمی برجستگی بزرگ و بی شبیهی در پافشاری بر مستقل بودن اش و گردن ننهادن هنرمند به مطامع و توقعات هر قدرتی، بویژه قدرت های جهانی در همدستی هنرش با سیاست ها و بازی ها و وانموده های آزمندانه شان داشت و حاضر نبود جز داوری زیبایی شناسانه، هیچ رویکرد سیاسی کارانه ای در مشارکت با وحشیگری آنها زیر نقاب داشته باشد.
کیارستمی نمردنی است. وقتی کشته می شود، کشته نمی شود، نمی میرد. یک بار در جراحی این اتفاق افتاد و حالا بر صحنه کن و در بازی ای که سعی شده کیارستمی مستقل و منزجر از سیاست بازی را بر صلیب با «گیم» خود بکشند!
آرزوی کن و همه جشنواره های غرب که از کیارستمی در بازی سیاسی سوءاستفاده کنند، با همراه باد رفتن او، برای همیشه بر باد رفت. حالا آنها با سوژه سیاسی کاری در جشنواره های سینمایی شان، با پا در میانی فردی می کوشند دست کم در غیاب کارگردانی که نمرده و منش و روش مستقل اش از خاطر زدودنی نیست، در حد یک وانموده و نمایش، خسرانشان را جبران کنند! و چهره نیالوده و مستقل کیارستمی را آلوده سیاست بازی خود سازند.
سال ها پیش، همان زمان که پناهی شروع کرد در بازی سیاسی غرب علیه ایران شرکت کند تمایلم را به ادامه دیدار و گفتگو با او از دست دادم. پیشنهاد نوشتن فیلمنامه برای یکی از فیلم هایی که معنای بارز «فیلمفروشی» داشت، شگرد مضحکی برای حق السکوت من بود. ماجرای چمخاله را بعید است از یاد برده باشد. همزمان با این گسست، کیارستمی معترض به او، بند مراوده با پناهی را پاره کرد.
***
هر اهل سینمایی در ایران، اگر نخواهد دروغ بگوید، یقین دارد، پناهی پس از ۸۸، نه تنها فیلم مهمی نساخت بلکه فیلم های بسیار بد و سطحی سر هم کرد و سر هم بندی در هر حال، کار یک هنرمند نیست بویژه که نه تنها این سر هم بندی بد است، بلکه بدتر انجام دادن آن طبق نیازهای قدرت های غربی در پروژه ی بی رحمانه خاورمیانه است. فیلم هایی که در مقام وانموده ها به دروغ آزادی خواهی وحشیانه که بوی نفت و سلاح آن را نمی توانند نهان سازند، در جشنواره های شان چون فسیلی هوا می شود و هیچ واجد ارزش زیبایی شناسانه نیستند و مسلماً با آثاری که در جشنواره های خارجی با ارزش های یکّه ساختاری و جهان اندیشگون زبانزد می شوند، فرق دارند.
من نمی گویم جشنواره های غربی مطلقاً سیاست باز هستند و هر فیلمی که جایزه می گیرد بی ارزش و صرفاً از منظر سیاسی است. من حتی «سه رخ» را ندیده ام تا ببینم به عنوان یک فیلم چه رخ دادی است و شاید فیلم برجسته ای باشد اما من به بازی پناهی، کاراکتر او وقوف دارم و به بازی او در وارد کردن کیارستمی معترضم. او حالا بازی دیگری را به صحنه کن برده است تا آنچه را وانمود کند که کیارستمی از آن منزجر بود!
***
اظهارات نماینده پناهی در مراسم اعطای جوایز کن از قول او و عطف پایانی نامه پناهی به کیارستمی، در بردارنده انبوهی از نادرستی ها و نمایش ارزان مایه ای بود که هیچ انصاف نیست رها شود تا چون حقیقتی در اذهان ثبت گردد. البته من مسئول وانموده های این و آن نیستم و نه مسئولیتی حقوقی در دفاع از حقیقت کیارستمی به عهده من است و نه می توانم مدعی در اختیار داشتن همه ی حقیقت او باشم ولی چهره ای از وجود وسیع و صورتی از آن باطن غنی و ژرف در تجربه ی دوستی من و او در وجودم بازتاب یافته و ثبت شده است از همین سو هم می توانم برای یادآوری آن چه که از او به یاد دارم، گواهی صادق باشم و البته در محضر حضرت دوست نمی توان سخن گفت که اگر بتوان همه کسان و مردمان را فریفت، خدا را نمی توان!
مقصدم جلوگیری از تنزل کیارستمی تا سطح و مرتبه ی کارگردان هایی است که تن می دهند ابزار گیم قدرتها باشند و این همان بازی مبتذلی بود که کیارستمی دوست نداشت در آن شرکت کند. البته بازماندگان، فرزندان و دوستان یک هنرآفرین یکّه، دوکار توانند کرد: یا خوشتنداری از تنزل او، زنده نگه داشتن یاد و آثارش چنان که بود و بدور از تمناهای میل و خواست و نیازها و نگاه دیگران و انواع سوءاستفاده از او به سود خود، چه دست اندازی های معنوی و چه منفعت جویی های مادی و تداوم نامش در مسیری معکوس و یا متفاوت از سیری که او داشت!
به نظرم رفتار پناهی و مطرح کردن کیارستمی و سابقه دوستی اش در مراسم «کن» یکی از بدترین سوءاستفاده ها از گذشته ی یک دوستی برای سرپوش نهادن به وجدان خود در پی شرکت در یک بازی قدرت است آن هم در شرایط کنونی بازی اروپایی که همه واقفیم و بوی نفت و بردگی از آن می آید.
پناهی در این اشاره به عباس کیارستمی چه چیزهایی را تحریف کرده و وارونه جلوه داده است؟
۱-او پنهان کرده، جز در روزهای آخر عمرش و عیادت دوستانه آخرین، مدتها کیارستمی رابطه ای سرد با او داشت. علت آن را هم خوب به یاد دارد. پناهی پذیرفته بود در بازی خاورمیانه سرمایه داریِ جهانی بغایت ارتجاعی شده و بغایت خونریزانه و وحشی شده، نقش یک همراه و یک رسانه هماهنگ را در جشنواره ها بازی کند. او دیگر فیلم نمی ساخت که فیلم بسازد «شو» اجرا می کرد و خود هم می دانست که اثر او یک فیلم نیست و عباس کیارستمی، خود بسیار روشن به من گفت که به پناهی پیغام داده تا زمانی که دست از این مشارکت در بازی سیاسی کارانه برنداشته به پیش او نیاید و هر گاه دوباره، تمایل پیدا کرده که در مقام یک فیلمساز مستقل از بازی قدرت ها و دروغ سیاست شان دور باشد، می تواند باز روی او چون یک دوست حساب کند.
عباس کیارستمی از زمان سارکوزی و بوش و تشدید پروژه خاورمیانه بزرگ و توقعات غربی ها در به کارگیری هنرمندان نامور ایرانی به عنوان سربازان مبلغ و همراه فرماندهی سرمایه داری غرب در بازی موحش نفت و اسلحه، علیه ایفای این نقش همان طور که از او انتظار می رفت مقاومت کرد. نتیجه سرد شدن رابطه او حتی با ژیل ژاکوب و لوور بود. عکس های لوور او را نخواستند و سالها و سالها این عکس ها که باید در لوور نمایش داده می شد، خاک خورد، سرمایه گذاران غربی از گردش پراکنده شدند، نام او را در سالهای پایانی عمرش، از یاد بردند، و کیارستمی به ژاپن و چین رو کرد زیرا نمی خواست استقلال اش را از دست بدهد. حتی روش VOA و BBC آن زمان و تبلیغ علیه او و بازی نیویورک تایمز نتوانست صبر بزرگش را مخدوش کند و نه حتی عَلَم کردن افراد میانمایه علیه او برای اتهاماتی که می توانست به طور قانونی پیگیری شود و ما با هم به این نتیجه رسیدیم که ارزشش را ندارد، سبب نشد او وقعی به سیاست بازانی بگذارد که اهمیتی برای آنان و دستهای خونین شان قائل نبود و از آنان کناره می گرفت.
کیارستمی ناسپاس نبود و ارزش جوایزی را که برای هنرش دریافت می کرد می دانست، امّا حاضر نبود برای جایزه، هنرش را بفروشد. کیارستمی بدون تردید منتقد بسیاری از وجوه زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشورش ایران بود امّا او بارها می گفت در سفرها هر وقت که وارد آسمان تهران می شود، احساس آرامش ژرفی به او دست می دهد، او تهران ِ اینهمه تحمل ناپذیر را دوست داشت! او آن قدر برای خود ارزش قایل بود که نقش «ژوکر» در بازی قدرتهای سلطه خواه جهانی را که دستان شان نامرفق به خون و بازی و وانموده ها و نفت و فروش سلاح آلوده است، ایفا نکند و خود را به جهل نزند و برای نفع پلید و دون و چرکی، برای شهرت و ثروت ننگینی، هنرش را نفروشد!
خلاصه کلام، حق نیست آنچه کیارستمی در حیاتش با چشم پوشی از منافع بزرگ مادی برای حفظ حقیقتِ مستقل و انسانی شخصیت خود و شخصیت هنرش، بشدت از آن دفاع کرد و از بازی قدرتها گرفت و در مقابل توقع جشنواره هایی که علیه ایران نهان کارانه دنبال سیاست ارتجاعی دولتهای رسوای خود هستند، ایستاد حالا پس از مرگش نادیده گرفت و او را نامنصفانه به این بازی آلوده ساخت.
کیارستمی بارها گفته بود ترجیح می دهد هرگز شکایت خانگی خویش را نزد غریبه هایی نبرد که مطامع شومسرانه ای دارند و دفاع شان از آزادی، بوی نفت و چپاول می دهد. او آزادی و عدالت مستقلی را می خواست که ملتی رشد یافته، خود به استقلال و با تلاش خویش بنا می نهد، نه آن که آمریکا و همدستانش و آقای ترامپ و مکرون و ترزا می و… برای چپاول آسان و ربوبیت وقیحانه همچون نقابی دروغین برای آنها به ارمغان می آوردند.
استهزای کیارستمی از سیمای دروغین سیاسی کارانه افراد حریص شهرت، همواره در خاطره ما مأوا داشت. کیارستمی از نابجایی، از آدم هایی حالش بد می شد که خودشان نیستند و ادای کس دیگری را در می آوردند و بین گفتار و کردارشان فاصله ای است بزرگ و بی هوده می کوشند نقش یک لیدر یا قهرمان در تنگنا را ایفا کنند در حالی که در اهوای خود فرو رفته اند و آدم های کوچکی اند!
لطفاً آن مرد بزرگ را در حد دنیای کوچک خود تنزل ندهیم و به انصاف و حق دوستی سپری شده، حرمت او را حفظ کنیم از او بازیگری در حد خود و در بازی ای که از آن منزجر بود، نسازیم.
در سیاست بازی نفرت انگیز و دروغین قدرتهای سلطه جو و آزمند و وانموده های آنان، کیارستمی جایی ندارد. کیارستمی یک هنرمند جهانی است و با گشاده رویی در جشنوراه های سینمایی همه جای دنیا، از شرق تا غرب شرکت می کرد اما به محض احساس ناخوشایند توقع و تقاضاهای نامشروع و بی ربط به هنر سینما و دعوت به بازی، لحظه ای در کناره گیری از پرتگاه سقوط هنرش، تردید روا نداشت.
آقای پناهی اگر به این پرنسیب ها پایبند نیست، حقی است مربوط به خود، اما حق ندارد کیارستمی را وارد این بازی کند که خود او از آن می گریخت و حتی یکبار حاضر نشد در صحنه جهانی و جشنواره های غربی نقش اپوزوسیون سیاست بازی را ایفا کند که پراه ای برای آن سرقفلی می دهند! کیارستمی اصالتاً و مستقلاً مدافع آزادی بود و نیازی برای آن که آزادی خواه شناخته شود به شرکت در بازی دروغین آزادی خواهی خونریز قدرت های غربی نداشت.