بازی ترامپ، دیپلماسی تهران
دو دلیل برای گمانه بالا هست، نخست اینکه ایالات متحده باور کرده است که میان سلطهگری در جهان یک قطبی و رهبری قدرتمندانه در جهان چند قطبی، به اجبار باید به گزینه نخست تن دهد. تجربه همه سالهای پس از جنگ سرد این انتخاب را به واشنگتن تحمیل کرده است. شرکای اروپایی و آسیایی از جمله ژاپن، کره جنوبی، هند و نیز دیگر قدرتها مانند چین و روسیه حاضر به قبول وضعی نیستند که سیاستهای یکجانبهگرای واشنگتن به آنها و بالتبع جامعه بینالمللی تحمیل میکند. بنابراین دونالد ترامپ بهرغم همه تندگوییهایش علیه برجام، نمیتواند مخالفان خروج از برجام را ـ حتی در درون نظام سیاسی ایالات متحده ـ نادیده بگیرد.
دلیل دوم، ولع سوداگرانه ترامپ از نتایجی است که در تجربه شاخ و شانه کشیدن با “کیمجونگ اون” در کره شمالی حاصل شد. مروری بر سه تأئیدیه گذشته ترامپ درباره برجام و تکرار تهدیدهای ثابت در این باره یک هدف روشن را دنبال کرده است؛ بلاتکلیف کردن ایران و شرکای اروپایی ـ آسیایی آن در استمرار و گسترش همکاریهای اقتصادی و نیز ایجاد اخلال در اجرای برنامههای اقتصادی دولت ایران. در واقع واشنگتن میکوشد با تعقیب سیاست فرسودهسازی، تهران را در بهرهمندی از مزایای برجام باز دارد. علاوهبراین، درپی محدودسازی نفوذ و حضور ایران در منطقه دنبال در دستور کار قرار دارد.
اروپائیان، بهویژه فرانسه، بریتانیا و آلمان نیز علیرغم مخالفتها با خروج امریکا از برجام، تهدیدهای ترامپ را دراینباره به فرصتی برای وارد آوردن فشار بیشتر به ایران در توقف برنامههای موشکی و محدود سازی نفوذ منطقهای این کشور تبدیل کردهاند. آنها با ارائه شروطی خارج از توافقنامه برجام، نگرانیهای امنیتی ـ اقتصادی خود را درباره آینده منطقه در قالب پیشنهادهای مجابساز به ترامپ ارائه دادهاند. اگرچه ترامپ تاکنون به این پیشنهادها پاسخ موافق نداده اما همچنان به عنوان ابزار فشار روانی علیه تهران مورد استفاده قرار میگیرد.
شیوه عمل ترامپ، تکرار سیاستهای “دونالد ریگان” رئیس جمهور سابق ایالات متحده در دوران جنگ سرد است. این شیوه، سیاست “تهدید تا لبه پرتگاه” را دنبال میکند؛ همانگونه که در طرح جنگ ستارگان، اتحاد جماهیر شوروی سابق را دچار فرسودگی کرد.
ترامپ در آستانه دیدار و توافق احتمالی با “کیم جونگ اون” در باره توقف و تعطیل فعالیتهای هستهای کره شمالی به خطر خروج از برجام تن نمیدهد. اگرچه گفته میشود که او غیر قابل پیشبینی است، ولی اورا بیشتر تاجری میشناسند که هزینه و فایده را خوب میفهمد. ترامپ البته هدف مجابسازی شرکای خود را علیه برجام با قلدری دنبال میکند، اما اوضاع به تمامی آنگونه نیست که نظرات او تأمین شود. ایالاتمتحده به درستی دریافته است که عصر سلطهگری پایان یافته و باید “اجماع” را جایگزین یکسو نگری کند.
آنچه تهران باید در دستور کار دیپلماسی خود قرار دهد، خروج از وضع بلاتکلیفی است که ترامپ میکوشد نه تنها به برجام، بلکه اقتصاد ایران تحمیل کند. نگاه به تجربه گفتوگوهای هستهای و فرایند منجر به برجام، الگوی موفقی در این باره است؛ اگرچه دو عنصر زمان و برخی تغییرات در اوضاع، کار دیپلماسی را سختتر از گذشته کرده است.