آخرین خبرها

۲ منطق متناقض یک دیپلماسی

آیا امید بازگشت آرامش پایدار به خلیج فارس هست؟

۲ منطق متناقض یک دیپلماسی

برای بسیاری از تحلیل گران سیاسی و امنیتی امورخاورمیانه ۲ پرسش مهم مطرح است.اول،چرا روابط ایران و عربستان خارج از مدار اختلافات معمول و جاری ۴ دهه اخیر ، طی ۴ سال گدشته به یکباره تا بدین حد روبه وخامت گذاشت؟.دوم،آیا در پس این وخامت احتمال رویارویی نظامی دو کشور دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد؟. مقام ارشد دستگاه دیپلماسی یک کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس که دولت متبوعش روابط میانه ولی کنترل شده یی با تهران دارد اما مایل به افشای هویت خود نیست می گوید””فکر کردن به فرض دوم دیوانه کننده خواهد بود. نه فقط برای خلیج فارس.آتش این اختلاف دامن کل خاورمیانه را خواهد گرفت.باید مکانیزمی پیدا کنیم که با اتکا به آن بتوان از تعمیق بیشتراختلافات جلو گیری کرد. دیپلماسی از عهده این کار بر می آید””.

آنچه این دیپلمات عرب با توجه به محیط متشنج خاورمیانه به آن اشاره می کند تا حدود زیادی درست به نظر می رسد . چراکه رهبران جدید عرب منطقه خلیج فارس به نظر میرسد عمیقا تحت تاثیر درکی غیر معمول ونا متعارف از سنت های شناخته شده دیپلماسی عربی منطقه قرار دارند. آنهاازسیاست های ۳ گانه به گفته خودشان “مدرن عربی” ، با تعابیری چون”” امت نو گرای عربی””؛ “”سیاست خارجی فعال”” و”” استراتژی دفاع تهاجمی”” یاد کرده و می گویند بی محابا هزینه های هنگفت آن را نیز پرداخت خواهند کرد.

از جنبه تئوریک این قبیل نگاه ها می توانند تامل برانگیز باشند. اما زمانی که قرار است تئوری هایی از این دست، از جنبه اجرایی با ترکیبی ازتعاملات و تاملات استراتژیک و اکت جاری سیاسی در جهان بهم پیوسته و متکثر عرب ممزوج و نهایتا عملیاتی شوند،پاسخ نهایی صورت مسئله تا حدود زیادی متفاوت خواهدشد. چراکه عمق عاقبت اندیشی،طول افق دید و نهایتا اطمینان از صحت تصمیم گیری و ارزیابی های عوامل محوری سیاست و دیپلماسی(رهبران حاکم) از اهمیت زیادی برخوردار خواهد شد.آیا اکنون ما با چنین افق دیدی روبرو هستیم؟.پاسخ مثبت چندان هوشمندانه نیست. عراق،سوریه،یمن، لبنان و این اواخر قطر را ببینید . به جز سوابق اقدامات فردی چون قذافی دیوانه، کجا سراغ داریم که یک کشور(آنهم در خلیج فارس) نخست وزیر یک کشور عرب دیگررا بازداشت و وادار به اعترافات تلویزیونی کند!؟. فقدان چنین افق دیدی به وضوح نشان می دهد مشکلات کنونی از کجا و چرا نشات می گیرد. اما چگونه می توان نسخه یی درمانگر و یا الگویی قابل قبول عمومی برای این معضل در جدول تناوب عناصر سیاست خاورمیانه پیدا کرد؟ این را فعلا نمی دانیم!.ما با شرایطی خلاف سنت های شناخته شده جهان عرب مواجه هستیم که بر مبنای آن پایتخت های عربی خلیج فارس برخلاف امروز،طی حدود ۶ دهه گذشته ترجیح داده بودند در حاشیه تحولات خاورمیانه قرار بگیرند .در این میان البته ملک فیصل پادشاه اسبق عربستان به دلیل نقشی که در تحریم نفتی سال ۱۹۷۳ از خود نشان داد یک استثنا بود. استثنایی که با ترور مشکوک او به دست برادر زاده اش در اواخر مارس سال ۱۹۷۵،موجب شد رهبران عرب خلیج فارس مجددا به مسیر سنتی خود بازگردند.امروز به هر دلیل، با شرایطی روبرو هستیم که فهم چرایی آن هوش زیادی نمی خواهد، ولی کنترل و مدیریت آن هوشمندی و ذکاوت زیادی را می طلبد.شرایط ساده و عادی نسیت .خاورمیانه و خلیج فارس ۶ جنگ خونین و ویرانگر طی ۴ دهه اخیر را تجربه کرده اند.(۳ جنگ اصلی خلیج فارس،جنگ سوریه ،جنگ با داعش در عراق و جنگ یمن). نباید زمینه های یک جنگ ویرانگر دیگر فراهم شود.

عجیب است رهبران عربستان تصور می کنند اولا قادر به ایجاد و مدیریت هر بحرانی در کل منطقه هستند.ثانیا در انتهای خط مشترک هر یک از بحران ها،قادرند با حذف ایران ومتعاقبا ایجاد کاریزمای رهبری امت عرب، هژمونی سیاسی ،امنیتی خودرا به منطقه تحمیل کند.عجیب تر آنکه نه ناصر،نه حافظ اسد و نه حتی قذافی(ویا بعدها جبهه امتناع عربی در دهه ۸۰) که مشروعیتی متزلزل و پوپولیستی هم داشتند هیچیک نتوانستند با اتکا به میلیون ها عرب به خیابان آمده به آن جامعه عمل بپوشانند.یک تحلیل گر ارشد عرب مقیم لندن که برای روزنامه فرامنطقه یی النهار مطلب می نویسد می گوید”” مشکل اصلی این دیدگاه و خواست عربستان تنها در این نیست که ایران را نادیده می گیرد . ایرانی ها حال به هر دلیل حداقل بیش از ۶۰ سال است در منطقه حضور موثر دارند.بله البته پس از انقلاب ۱۹۷۹ این حضور و تاثیر بیشتر و عمیق تر شده. اما به اعتقاد من مشکل اصلی این است که ریاض تصور می کند اگر بتواند با حذف ایران هژمونی خود را به منطقه تحمیل کند همه چیز تمام خواهد شد!. بسیار خب اما شما فکر می کنید مصر، اردن، لبنان ویا اکثر کشور های آفریقای عربی با این پدیده کنار خواهند آمد؟ محال است!از آلیس در سرزمین عجائب هم محال تر است!.””

دیدگاه درستی ست و موید این نکته می تواند باشد که ریشه اصلی منازعات چند سال اخیر در همین چارچوب مخاطره آمیز نهفته است.خواست ریاض محدود به ایران نمی شود.بی جهت نیست محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران همواره تاکید کرده”” عربستان باید بداند نمی تواند تنها بازیگر صحنه باشد””. اینکه رهبران جدید عربستان چه زمانی به چنین درک استراتژیکی خوهند رسید؟ تعیین کننده عنصراولیه حل بحران های منطقه خواهد بود.ممکن سیاست صبر و تحمل ایرانی ها ویا عواقب نگران کننده به کار گیری قمار گونه عناصر سخت که عربستان و متحدانش به دنبال آن هستند تکلیف همه چیز را روشن کند!؟. هنوز مشخص نیست!،اما در هر دو صورت راه بسیار طولانی و مخاطره آمیزی در پیش روداریم. تا آن زمان برای این دو پرسش نیز باید پاسخی پیدا کرد. پرسش هایی که فکر میکنم به عمده ترین علل گره در روابط دو سوی خلیج فارس تبدیل شده اند. ۱- ابتدا برداشتن قدم های عملی، ایجاد حسن نیت ملموس و رفع اختلافات،آنگاه آغاز مذاکرات ریاض و تهران .۲- یا ابتدا شروع مذاکرات پایه و حداقلی ،طرح مسائل ودغدغه های مشترک، تحقق شرایط نسبی حسن نیت،آنگاه شروع اقدامات عملی و ورود به مسیر اصلی دیپلماسی”. فعلا که مشخص نیست کدام منطق بر دیگری فائق خواهد آمد.
matinmos@gmail.com

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا