لطفاً سال را تحویل نگیرید آقای علیخانی
محدثه واعظیپور: چطور می توان منطق برنامه سازی برای سال نو در تلویزیون ایران را درک کرد؟ عید نوروز و لحظه تحویل سال برای همه ایرانیان، از هر قشر و جایگاهی، با هر دیدگاه سیاسی و مذهبی مهم و ویژه است. این طور که به نظر می رسد تولید برنامه های ویژه سال تحویل در چند شبکه قرار است پاسخی به نیاز اقشار و گروههای مختلف باشد تا متناسب با نیاز و حال و هوایشان یک برنامه را انتخاب کنند.
بخشی از ماجرا روشن است، این که تیم هایی برای ساخت این برنامه ها برگزیده می شوند که سابقه برنامه سازی دارند. پس هر سال معمولا نام هایی تکرار می شوند و فارغ از کیفیت کارشان دوباره و در سال بعد مقابل دوربین می روند. ماهیت برنامه ها هم شبیه است. جلب نظر ستاره های سینما، موسیقی و ورزش برای حضورشان در این برنامه ها برگ برنده آنهاست. بقیه ماجرا هم شبیه است. شوخی های خنک، اجرای چند قطعه موسیقی، شعارهای اخلاقی، پرسش های کلیشه ای و در نهایت تحویل سال. بعضی از این برنامه ها، گاهی با یک اتفاق جان می گیرند و خاص می شوند ولی معمولا فراتر از چارچوبی تعیین شده، نرفته و نمی روند.
علی ضیا، احسان علیخانی، فرزاد حسنی، احسان کرمی و … در این سالها برنامه های سال تحویل را اجرا کرده اند و کار هریک از آنها امتیازها و نقاط ضعفی داشته. امسال اما احسان علیخانی نقطه عطف و فصلی تازه در برنامه های سال تحویل رقم زد. در بهترین حالت اجرای چنین برنامه پر اشک و آهی را می توان محصول بی توجهی علیخانی به اهمیت سال نو برای مردمی دانست که زیر فشارهای اقتصادی، اجتماعی و مشکلات مختلف معیشتی هستند و چاره ای جز امیدوار بودن به روزهای بعد ندارند. این مردم بیشتر از بسیاری از آنهایی که در رفاه زندگی می کنند، طعم رنج و شوربختی را کشیده اند و حق دارند دقایقی آسوده خاطر باشند. گرفتن اشک و به جوش آوردن عواطف این مردم کار سختی نیست. همدردی با بخشی از جامعه که مشکلات فراوان دارند، پسندیده و انسانی است اما باز کردن پای این بحران ها به برنامه تحویل سال، جز تباه کردن این دقایق خاص چه دستاوردی دارد؟
احسان علیخانی در این سالها تلاش کرده سبک و شیوه خود را در اجرا داشته باشد. «ماه عسل» مهمترین برنامه او در مقاطعی تاثیرگذار بوده و مخاطب بالایی داشته. اما نوع نگاه و شیوه کاری که علیخانی در «ماه عسل» دنبال می کند مناسب سال تحویل نیست. ضمن این که نمایش آن میزان فقر و بدبختی در برنامه ماه رمضان هم پسندیده نیست. اما این یادداشت، فرصت پرداختن به «ماه عسل» و کارکردهایش نیست. بخش تحویل سال برنامه او که این روزها در فضای مجازی هم منتشر شده، نقطه اوج این احساسات گرایی است. این چه تفکری است که از شادی در آغاز یک سال تازه می گریزد و به دامن اندوه می آمیزد و خود را با هزار بهانه ملی و مذهبی توجیه می کند؟
تلویزیون در نمایش اندوه افراط می کند و آنسوی آبها دو شبکه پربیننده فارسی زبان یعنی بی بی سی فارسی و من و تو با ایده هایی تکراری و غیرجذاب، به زور می خواهند بیننده را شاد و خوشحال کنند. برنامه های شبکه های داخلی و خارجی به یک اندازه کسالت بارند و غیرخلاقانه. اگرچه نمی توان امکانات و منابع مالی شبکه های داخلی را با خارجی ها مقایسه کرد، اما آنچه مخاطب در مواجهه با این برنامه ها تجربه کرد نشان دهنده عقب گرد و شکست در برنامه سازی بود. با این همه در میان برنامه های شبکه های داخلی، استراتژی حاکم بر برنامه علیخانی آزاردهنده و اشتباه بود. و این مدیران صدا و سیما هستند که باید توضیح دهند کارکرد برنامه های تحویل سال چیست و قرار است چه حسی را در مخاطب برانگیزد؟
البته که گریه باید سهم بینندگانی باشد که نه مثل میهمانان برنامه های تلویزیون برای ساعتی حضور در استودیوها میلیون ها تومان به جیب می زنند و نه مانند بعضی مجری ها، برای اجرا در یک مراسم دستمزدهای نجومی می گیرند. کار خیر، اخلاق و دل همیشه غمگین سهم بینندگان و لبخندهای باسمه ای و ژست های انسان دوستانه سهم مجری ها و سلبریتی ها.
۵۸۵۸