خداحافظ رفیق
خداحافظ رفیق
درباره داریوش شایگان که از سلسله افلاطونیان بود
شریف بود؛ نادرالوجود بود؛ عمیق بود؛ منصف بود؛ مهربان بود؛ زندگی را و زیبایی را و تفکر را دوست داشت. از سلسلهی جلیلهی افلاطونیان بود؛ از ارسطوئیان با تجربه و عقل بود؛ ٱشنا با سهروردی و درخشش حکمت اشراقی بود؛ زمان و ارادهی آزاد برگسونی را به تجربه دریافته بود. زمان را دریافت گرچه زانو به زانوی پروست «زمان از دست رفته» را تجربه کرد؛ زمان به هر روی از دست میرود مگر بتوانی تا آخرین لحظهی زندگی، زشت و زیبای این جهان را از زبان پیامبران و شاعران و عارفان بشنوی و دریابی. با «شیوا» در معبدی به بزرگی هستی، چرخ زنان همچون چرخ مدام فلک بر محور نیروانا با بودا هم سخن شوی و او چنین کرد.
از پیش از سقراطیان، از صدای معبد دلفی، از حکمت و عدالت سقراطی گرفته تا حضور بر معابد عظیم هندی تا درک فضای کاتدرالهای اروپا، از معماری گوتیک و باروک تا معابد چینی و ژاپنی، از ٱتشکدههای استخر و آذرابادگان تا شراب سرخ حیرتافزای گرجستان، همه را به جان دریافت و به زبان بیان کرد و دست خرد و کلان دستکم دو نسل را گرفت و آنها را به سیاحت شهرستانهای جان و «قارههای گم شده روح» در صفحات رنگارنگ زمین و زمان به سیاحت برد. آخرین سخنان او درباره پروست و بودلر همان طعم کلماتی را داشت که با ٱنها عارفان بزرگ شرقی و متفکران عظیم غربی را در «مائده زمینی» و مٲدبه ٱسمانی مخاطبان خود در ایران و اروپا و آمریکا و هر جای دیگری که چراغ معرفت میسوزد با دست و دل بخشنده خود که بهره از «گنج شایگان» وجود او داشت بر محضر مخاطبان خود گستراند و فیض مدام این الطاف و نعمتها را بر لبان و جانهای سوختگان و تشنگان فرو بارید.
ما ایرانیان در این قحطسال فکر و ادب وجود لطیف مردی را از دست دادیم که به حق در باره او میتوان گفت: «به هر الفی الف قدی بر آید».
همنشینی با آزادگان و روشن دلان و مهربانان بر تو مبارک باد.
فردردین ۹۷