نقد یا توهین؟ مسئله این نیست
برخی حواشی جشنواره فیلم فجر امسال از جمله اعتراض یکی از فیلمسازان در مراسم اختتامیه و واکنش به برخورد برخی منتقدان با فیلمش، موضوع نقد و منتقد را در صدر اخبار سینمایی قرار داد. البته این بحث به جمع علاقهمندان سینما و تماشاگران فیلمهای جشنواره محدود نماند و به مدد شبکههای اجتماعی در سطحی گسترده در میان کاربران و مردم داغ شد. اعتراض فیلمساز به منتقدان فیلمش به همراه چند ویدیو کوتاه از نقد شفاهی منتقدان بارها دیده شد و این بار کاربران بودند که با اظهار نظر، قضاوتشان را از این رویارویی به اشتراک گذاشتند.
در تقسیمبندی کیفی فیلمها از دیدگاه منتقدین سینما، دو نوع فیلم بیشتر وجود ندارد؛ فیلم خوب و فیلم بد. نتیجه انواع نگرههای نقد فیلم در نهایت به همین تقسیمبندی ساده و قابل فهم میرسد. واژههایی همچون شریف، صادق، انسانی و … که به عنوان صفتی برای فیلم و بیشتر در سینمای ایران مرسوم شده است، ابتدا شاید با نیت خیر و به منظور صورتبندی تازههای سینمای نوپای پس از انقلاب به کار گرفته شدند، اما به تدریج به ابزار مناسبی برای پنهان کردن ضعفهای برخی فیلمهای بد و دادن امتیاز به سازندگان آنها تبدیل شد. بهخصوص هنگامیکه موضوع فیلم به ساحت برخی ارزشهای رسمی مرتبط بود، بهکارگیری این واژهها برای توصیف فیلم منتقدان را خلع سلاح و به محافظهکاری در برابر فیلم وادار میکرد.
واکنش مرسوم برخی فیلمسازان وطنی که فیلمشان با نقد منفی منتقدان روبرو میشود، اغلب اوقات این است که آن را توهین به فیلم و فیلمساز تلقی میکنند. البته چنین واکنشی بیش از هر چیز نشان دهنده یک رفتار اپیدمی در جامغه ماست، جامعهای که آستانه تحملش در برابر نقد بسیار پائین است و هر کسی در هر جایگاهی علاقه دارد همواره تمجید و تأیید شود و تا پای نقد به میان میآید، رفتارش زمین تا آسمان متفاوت میشود. اما واقعا مرز بین نقد و توهین کجاست؟ آیا برخورد تند با فیلمی که با دست کم گرفتن شعور مخاطب و هدر دادن سرمایههای عمومی آغاز کننده اصلی این رویارویی است، توهینآمیزتر از خود فیلم است؟ نقد تند و تلخ یک منتقد در مقام راهنمای تماشاگر اول از همه قصد دارد از مخاطب در برابر این هجوم دفاع و محافظت کند.
از آنجاییکه سینما یک پدیده وارداتی است و نقد و واکنش منتقدان نسبت به فیلمها هم بسیار پیشتر و بیشتر در آنسوی آبها انجام و تجربه شده است، شاید نگاه مصداقی به یکی از همین رویاروییها جالب و آموزنده باشد. از قضا آنچه نقل میشود چند سال پیش در یکی از دورههای جشنواره فیلم کن اتفاق افتاده است. راجر ایبرت، منتقد فقید و مشهور آمریکایی پس از نمایش یکی از فیلمهای آن دوره جشنواره درباره آن چنین مینویسد: «دکترم یک بار با دوربین توی روده بزرگم را به من نشان داد، تماشای آن تصاویر از تماشای این فیلم جذابتر بود.» یک لحظه تصور کنید اگر نیش و کنایهای که در همین چند جمله واکنش این منتقد مشهور که از فیلم به هر دلیلی خوشش نیامده و آن را فیلم بدی میدانسته در واکنش منتقدان اینجا نسبت به فیلمی وجود داشت، با چه بلوایی مواجه میشدیم. قصد از نقل این اتفاق توصیه و تجویز چنین برخوردهایی نیست، بلکه بیشتر توجه دادن به این نکته است که در فضایی که نقد جدی گرفته میشود تا چه میزان منتقدان در مقابل فیلمهای بد مماشات و تعارف ندارند. البته این در شرایطی است که حساب و کتاب بودجه فیلمها شفاف و منبع تأمین آنها مشخص است و اغلب به بودجههای عمومی هم ربطی ندارد وگرنه اگر پای مصرف بودجههای عمومی درمیان باشد، واکنشها بسیار تندتر هم خواهند بود.
این نوشته را با فرجام جدال بین آن فیلمساز و منتقد به پایان میبرم، از آنجاییکه به قول معروف جواب های، هوی است! پس از یادداشت تند راجر ایبرت، کارگردان فیلم، او را به یک خوک چاق تشبیه میکند و اما پاسخ راجر ایبرت با طنز گزندهای که دارد بیش از همه واقعیتی را یادآور میشود که میتواند درس بزرگی برای آن دسته از فیلمسازان وطنی باشد که هیچگونه نقدی را بر آثارشان برنمیتابند و سعی دارند با انتصاب نقد و منتقد به مواردی خارج از سینما و یا با بیسواد و پاپارتزی خواندن، منتقد را تحقیر کنند و توجه را از موضوع اصلی یعنی همان کیفیت فیلم روی پرده به حواشی جلب کنند. اما پس از فروکش این جنجالها، آنچه به عنوان یک سند همیشه در برابر قضاوت همگان قرار خواهد داشت، فیلمی است که به نام کارگردان ثبت شده است. و اما پاسخ ابیرت به کارگردانی که او را خوک چاق نامید، این بود: «درسته که من چاقم اما روزی لاغر خواهم شد ولی تو تا ابد کارگردان این فیلم افتضاح باقی خواهی ماند.»
۵۷۲۴۳