آخرین خبرهااسلایدرخبر داغیادداشت

آثاراحتمالی انتخاب بایدن برجامعه ایران

بایدندرروزهایی که هنوز سرنوشت انتخابات امریکا درهاله ای از ابهام است بخش عظیمی از جامعه ایران چشم به دریچه‌ای دوخته‌اند که شاید بتوانند از آن مسیر راهی برای غلبه بر مشکلات اقتصادی و برون رفت از اوضاع کنونی بیابند. مشکلاتی که در کنار خستگی ناشی از محدودیتها و مصائب کرونایی کمر مردم را شکسته است، کسب و کارهای ضعیف تر را به تعطیلی کشانده، ارزش پول ملی را به پایین ترین سطح ممکن رسانده و امکان تامین اساسی ترین نیازهای خانواده های ایرانی را به رویا بدل نموده است.

البته اینکه تا چه حد این دریچه بتواند تغییری در وضعیت فعلی ایران ایجاد کند محل مناقشه است. درحالیکه از یک طرف دولت و
هواداران آن که آمریکا و تحریمهای فلج کننده تحمیلی آن را مسبب اصلی مشکالت می دانند معتقدند با رفع این تحریمات کمرشکن
اوضاع به روزهای گذشته برمی گردد، ازطرفی دیگر مخالفان دولت که دولت و تیم همراهش را مقصر می خوانند معتقدند وابستگی
رییس جمهور و تیم دیپلماسی خارجی اش به غرب منجر به ضعف ایشان در ایستادگی ایران در برابر زورگوییهای آمریکا شده و
همین امر است که کشور را به چنین روزی دچارکرده و از این رو مصرانه اعلام می کنند نگاه مثبت داشتن به نتایج انتخابات آمریکا
یک بن بست است و چاره ای جز روی کارآمدن یک دولت جهادی برای غلبه بر مشکلات وجود ندارد. نگارنده معتقد است هر دو
دیدگاه دارای اشتباه و اشکالاتی است که باید قبل از هرگونه تصمیم نهایی دراین خصوص مورد مداقه قرار بگیرد. یعنی نه شکست
ترامپ و تعامل با دولت بعدی ایران را گلستان می کند و نه پیروزی بایدن در وضعیت ایران بی تاثیر است و نه مقابله با دولت آمریکا
جایگاه ما در جهان را ارتقا می دهد.

درتحلیل دیدگاه اول یعنی تعامل با آمریکا بعنوان کلید حل مشکلات کنونی ایران، نگاهی به پیشینه باورهای بنیادین جمهوری
اسلامی ایران ) نه شرقی، نه غربی ، جمهوری اسلامی( بوضوح نشان می دهد در واقع تحریمهای کنونی علت مشکل ایران با آمریکا
نیست بلکه معلول روابطی است که در طی سالیان، درست از همان ایتدای استقرار جمهوری اسلامی ایران بین دو کشور پایه ریزی
شد. ایران از همان روز نخست و برپایه تجربیات تاریخی و بد عهدیهای گذشته روابطش با ابر قدرتهای زمان را مرزبندی کرد و از
طریق اعلام استقلال بعنوان مسیر سعادت کشور به دنیا اعلام کرد که به هیچیک از دو بلوک شرق و غرب وابسته نخواهد بود و
دوستی نخواهد کرد زیرا به آنها اعتمادی ندارد ، اما با اشتباهات زودهنگام آمریکا مانند پناه دادن این کشور به شاه مخلوع و به زیر
سوال بردن مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ، و در مقابل اقدام واکنشی ایران یعنی تسخیر لانه جاسوسی، تقابلی جدی و آشکار بین دو کشور شکل گرفت و ایران را ناگزیر کرد که برای ابراز دلگیریهایش از مداخلات آمریکا در سیاستهای داخلی‌اش، دست به اتحاد استراتژیک با رقبای امریکا یعنی روسیه کنونی و چین بزند. البته این اتحاد تا حدی هم موثر افتاد ولی به تقابل جدی تر میان دو
دولت ایران و آمریکا انجامید و وضعیت را به حالت جنگ سرد میان ایران و آمریکا تغییر داد، طبیعی بود که ازآن پس هرچه از
دست هرکدام برآمد برعلیه آن دیگری انجام دهد تا پیروز میدان باشد.

اما الزم به ذکراست این نبرد نابرابر تا این لحظه هیچ برنده
قاطعی نداشته است. نه تنها ایران از این تقابل بهره ی مورد نظررا نبرده بلکه حتی برای رقیبان ایران در منطقه یعنی کشورهایی
که همیشه ایران مقتدر و صلح طلب را رقیبی بزرگ می دیدند مستمسکی فراهم آورده که با طرح پروژه ایران هراسی مدیریت
منطقه را از آن خود کنند، ازآنطرف، این رویارویی برای آمریکا هم نه تنها سودی بهمراه نداشته، بلکه برعکس خاورمیانه را برایش به
یک کابوس تمام نشدنی تبدیل کرده است.

براساس چنین سابقه ای در روابط دو کشور و با دانستن اینکه این تقابل یک شبه ایجاد نشده که با تغییر یک رییس جمهور در آمریکا ازبین برود ، طبیعی است که دیدگاه اول یعنی هرآنچه می کشیم از تحریمهاست و با رفع آن، همه مشکلات ما پایان می یابد بواقع نوعی آدرس غلط دادن است چه حتی اگر تحریمها برداشته شوند زخمهای ایجاد شده در وابط دو کشور آنقدر عمیق و دیوار بی اعتمادی موجود نسبت به هم آنقدربلند است که نگذارد این دو به زودی و به راحتی امیدی به خیر فوری یکدیگر داشته باشند.

بعلاوه، درکنار این مشکلات تاریخی برسرراه روابط این دو کشور ، میراث ترامپ برای بایدن یعنی پندمی لجام گسیخته، کسر بودجه بی سابقه، اقتصاد درحال فروپاشی ، بی عدالتی های نژادی،ناآرامیهای سراسری، بحران آب و هوا، فسادسیستمی، ازدست دادن جایگاه جهانی، دیوان عالی و سنای غیر همراه به اندازه کافی مشکل آفرین هستند که شاید تا مدتها تحریم ایران و برگشتن به برجام از اولویتهای نخست رییس جمهور آینده آمریکا نباشد. اما درعین حال تجربه نشان داده که می توان با اتخاذ سیاست و تدبیر درست هر تهدیدی را به فرصت بدل کرد.یعنی مشکالت کنونی آمریکا که تهدیدی برای موفقیت بایدن حداقل در منطقه خاورمیانه است برای بازیگری ایران در این عرصه فرصتی تاریخی و سرنوشت ساز است.

با توجه به سیاستهای رییس جدید دولت آمریکا یعنی سیاست چند جانبه گرایی، و اراده او برای بازگرداندن جایگاه آمریکا به وضعیت پیشین در معادالت جهانی ، و نظر به شناخت تیم بایدن از توانمندیهای ایران، دورازانتظار نیست که ایران بتواند امریکا را متقاعد سازد که کلید حل مشکالت منطقه رادردست بگیردو بعنوان یک بازیگرمهم استراتژیک در حل مشکالت مهم منطقه نقش آفرینی کند ، راهی که آنقدر برای ساکن جدید کاخ سفید وسوسه انگیز است که حتی بخواهد دوباره و بدون پ یش شرط به برجام بازگردد و به ایران فضایی دهد تا با بازپس گیری منابع مالی خود دست به بازسازی بزند.

و اما درمورد دیدگاه دوم یعنی دیدگاه تقابل با آمریکا باید گفته شود ازآنجاییکه هر دعوا اساسا” دو سر دارد که همیشه هر طرف
هم خودرا محق و دیگری را ناحق می خواند طبیعی است که ایران و آمریکا سهم خود از جدال کنونی بین دو دولت را نپذیرند و با
انتظار توبه از دیگری به رویارویی دربرابرهم ادامه دهند.

اما تجربه نشان داده حاصل این سیاست جز ادامه تنش و نا آرامی و بهره برداری رقیبان در منطقه عایدی بهمراه نخواهد داشت. اگر سیاست را آموخته و یا تاریخ را خوانده باشیم می دانیم به شهادت تاریخ جنگهای بزرگ عمدتا” ناشی از اشتباهات محاسبات ی از توانمندیها و اقدام در زمان نامناسب بوده که نتیجه اش فنای بی گناهان و حتی محو شدن برخی از کشورهای کوچکتر و ضعیف تر از نقشه جغرافیایی بوده است، قربانیانی که بواقع خود هیچ نقشی درتعیین سرنوشتشان نداشتند. از این رو به طرفداران دیدگاه تقابل باید یادآوری نمود دنیای امروز سیاست دنیای دادن و ستاندن نه ازطریق جنگ سنتی بلکه براساس تدبیرو سیاست مبتنی بر مذاکره، گفتگو و برنامه ریزی هوشمند است یعنی در این عرصه آنکس که
مذاکره کننده بهتری باشد و هوشمندانه تر عمل کند برنده و طرفی که بر پایه زور و تهدید بخواهد امتیازی یا جایگاهی را بستاند
بازنده است.

طرفداران نظریه تقابل دربرابر آمریکا ، که حتی تاآنجا به این گفته باور دارند که مخالفان خودرا ضعیف و وطن فروش می
خوانند باید بدانند هزینه هایی که این سیاست تاکنون بر ملت ایران تحمیل کرده است جبران ناشدنی است و منافع ملی را بیش از
پیش تهدید می کند. از یاد نبرده ایم که چگونه زمانیکه هنوز مرکب توافق بین المللی برجام که هم خواست نظام و رهبری و هم
خواست بسیاری از مردم بود خشک نشده بود ، اقدامات تحریک آمیز صاحبان این نظریه به ترامپ مجوز داد تا بدون ترس از عواقب
تصمیماتش همه تعهدات بین المللی رابا جسارت زیرپا بگذارد و با خروج از برجام فضای بیشتری برای اعمال زورگوییهای مخربش
بیابد.

این نمونه درکنار ده‌ها نمونه دیگر گواهی بر تاثیر نامطلوب چنین اشتباهاتی برمنافع ملی است که کار را تا بدانجا رسانده که
امروز بیشتر ایرانیان حتی در تامین اساسی ترین نیازهایش مانند دارو درمانده شده اند. در چنین شرایطی که تاب آوری مردم به
حداقل رسیده و شاید حضور بایدن درکاخ سفید که حتما” باکاهش تنشها برای ایران همراه خواهد بود فرصتی برای تنفس به ایران
بدست دهد ، تدبیر حکم می کند با هم همراه شویم تا در آرامشی که بدست می آید اوضاع کنونی کشور را بسامان کنیم ، درغیر
اینصورت و برای منافع ملی الزم است با تاسی به قانون اساسی ، مردم ایران رادرانتخاب مسیرمطلوب و تعیین سرنوشتشان دخالت
دهیم تا آگاهانه و آزادانه نظر شان را درخصوص اتخاذ سیاست تقابل یا تعامل با دولت جدید آمریکا بیان کنند و در عواقب تصمیمشانسهیم شوند.

یادداشت: ژاله حساسخواه_ دانشیار دانشگاه گیلان

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا