آخرین خبرهاملییادداشت

شجریان؛ نغمه‌ای در مقام «داد‌و‌بیداد»

تدبیرشرق/ حسین نقاشی

استاد محمدرضا شجریان، “خسرو آواز ایران”، زاده اول مهرماه 1319 در مشهد است که لحن خوشش از کودکی تحت آموزش‌های پدر وی را به سمت تلاوت قرآن کریم برد و در سال ۱۳۳۱ برای نخستین بار، صدای تلاوت قرآن او از رادیو خراسان پخش شد. شجریان با عزیمت به تهران و کسب تعلیم در محضر بزرگانی چون نورعلی‌خان برومند و عبدالله دوامی بر غنای آوازی خود افزود.حضور او رادیو و تلویزیون ایران و آشنایی او با محمدرضا لطفی و هوشنگ ابتهاج مسیر پیشتازی او در موسیقی ایرانی را سرعت بخشید.
توجه ویژه او به اصالت و پرهیزازابتذال وهم آشنایی او با شخصیت‌ها و محافل ادبی باعث شد که درانتخاب شعرهایش برای تصانیف و آوازها، دقت نظر ویژه‌ای به خرج دهد وهمین شاخصه باعث شد اشعار بزرگان ادبیات کلاسیک ایران چون حافظ، سعدی،مولوی،عطارنیشابوری،خیام،فخرالدین عراقی و… از یک‌سو و نامداران شعرمعاصرایرانی چون نیما یوشیج، اخوان ثالث،هوشنگ ابتهاج و فریدون مشیری درگوش و زبانها رخنه کرده و روح معنویت وعشق درموسیقی ایرانی جاودانه شود.
این چنین است که هوشنگ ابتهاج در مصاحبه ای با اشاره به بیتی از حافظ – مفلسانیم و هوای می مطرب داریم/آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند-که در آلبوم “عشق داند”(کنسرت ابوعطا) توسط شجریان خوانده شده بود، گفت: «اگر حافظ زنده بود،شجریان را غرق بوسه میکرد»

چنانکه شجریان خود پیش‌تر درمصاحبه‌ای مشترک با لطفی و علیزاده درفروردین58 گفته بود:

«می‌خواستیم موسیقی را از وضعی که پیدا می‌کرد، نجات بدهیم…من بایست بگویم در این سی ساله خیلی از کسانی که سنگ موسیقی ایرانی را به سینه می‌زدند،موسیقی را به آن نوع موسیقی بزمی و حال که از قدیم همیشه در مجالس درباریان و اشراف اجرا می‌شد، کشاندند.موسیقی می‌بایست میان مردم می‌ماند،موسیقی روحانی را عرض می‌کنم-موسیقی‌ای که به آدم خلوصی می‌دهد وانسان را به تفکروتعمق وامی‌دارد-… این افتضاحی که در موسیقی‌مان درآمد به خاطر همین مجالسی بود که هنرمند ما را منحرف می‌کرد.هنرمند به جای آنکه خودش اصالتی داشته باشد وهنر خودش را،آنچه خودش دوست دارد،ارائه بدهد آن چیزی را که شنوندگان آن مجالس می‌خواستند،ارائه می‌داد»

این نگاه توامان به اصالت و مردم در چهاردهه اخیر فعالیت هنری محمدرضا شجریان ظهو و بروز روزافزونی یافت. شاید نقطه عطف این توامانی،خروج ازرادیو وانصراف ازاجرای کنسرت در شوروی به دلایلی چون «پخش آهنگ‌های مبتذل و تشویق به فرهنگ کاباره‌ای» و فضای سیاسی ملتهب و غم‌بار بعد ازکشتار میدان ژاله و سینما رکس آبادان باشد.

بعد ازاین، فعالیت هنری شجریان به همراه لطفی، ابتهاج، علیزاده و دیگران به زیرزمین خانه لطفی منتقل میشود و کانون چاووش اینگونه و با حضور اعضای گروه شیدا و عارف شکل میگیرد که تصانیف و آوازهایی با توجه به حال وشورانقلابی حاکم بر فضای جامعه ایران تولید و خود سازندگان درمیان مردم توزیع و پخش میکردند. تصنیف شب نورد(شب است و چهرهٔ میهن سیاهه)، تصنیف سپیده(ایران ای سرای امید…) و تصنیف همراه شوعزیز شاید ازبه یادماندنی‌ترین تصانیف این دوره باشد که با صدای محمدرضا شجریان خوانده شد.
این نگاه و رویکرد شجریان به برهه انقلاب اسلامی57 ختم نمی‌شود.وی در سال64 و پس از چند سال سکوت با انتشار آلبوم “بیداد” که یک روی آن با آهنگ‌سازی پرویزمشکاتیان و روی دیگر آن با تارنوازی استاد غلامحسین بیگجه‌خانی منتشر شد،با انتخاب غزلی ازحافظ  با مطلع «یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد»موضعی انتقادی به وضع موجود می‌گیرد.
بخصوص این دوبیت موجب میشود مورد خطاب و عتاب نیز قرار بگیرد؛

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

این غزل و به خصوص بیت اول مورد اشاره، طعنه به حکومت وقت و ارائه تصویری نوستالژیک از حکومت سابق تعبیر شد و موجب احضار و ادای توضیح از سوی استاد شجریان به نهادهای پیگیر ماجرا، ختم شد.

محمدرضا شجریان در سال1374 با همراهی پرویزمشکاتیان در نقاط مختلفی در خارج از کشور کنسرت‌هایی برگزار کرد که در قالب آلبوم قاصدک آماده انتشار شد ولی هرگز در ایران مجوز نگرفت. این اجراها که مضامینی به شدت سیاسی و انتقادی داشت، طبیعتا به دلیل شرایط سیاسی و فرهنگی حاکم بر کشور و غلبه سانسور، امکان انتشار نیافت و چنانکه به یاد علاقه‌مندان آثار شجریان هست،کاستی نود دقیقه‌ای با کیفیتی نه چندان مطلوب، بصورت زیرزمینی به بازار راه یافت. هرچند بعدتر این آلبوم در سال1394 در خارج از کشور(که شامل دو اجرای پاریس و گوتنبرگ است)منتشر شد.

تضنیف “قاصدک” با شعری از مهدی اخوان‌ثالث با مطلع «قاصدک هان، چه خبرآوردی؟ از کجا وز که خبر آوردی؟» و تصنیف “هست شب…” با مطلع «هست شب، یک شب ِدم کرده وخاک،رنگ رخ باخته است…» از نیما یوشیج، با مضامین انتقادی و اعتراضی به وضع موجود قلمداد میشد. همچنین غزلی ازسعدی با این دو بیت،بر فضای انتقادی این آلبوم افزود؛

جماعتی که نظر را حرام میگویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حرام
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدرآب زلال

به غیراز بیت اول که می‌توانست اشاره‌ای به رویکردهای تنگ‌نظرانه فرهنگی و انتظامی به مقوله روابط زنان و مردان و حتی “حجاب” در برابر گشاده‌دستی در مواجهه با مخالفان سیاسی تعبیر شود، بیت دوم نیزمی‌توانست چنین تعبیر شود که شجریان در مقام اعتراض به وضعیت موجود به مخاطبانش در کنسرت که عمدتا خارج از کشوراقامت دارند، گلایه می‌کند که شمایانی که در امن و آسایش‌ِ “فرات” و “آب زلال”اید چه خبر از احوال در “بادیه” افتادگانِ  تلاطم و تنگنا دارید!

او درپایان دهه هفتاد(سال79) نیز با اجرای کنسرت “زمستان است”وانتشار آلبوم آن درسال80، برگی دیگر بر کارنامه اجراهای سیاسی-انتقادی خود افزود.این اجرا سرآغاز همکاری مشترک استاد شجریان،کیهان کلهر، حسین علیزاده و همایون شجریان بود.اخوان ثالث این شعررا درتوصیف فضای سیاسی-اجتماعی سخت و بسته سال1332وسقوط دولت ملی مصدق سروده بود.

«…هوا دلگیر،درها بسته،سرها درگریبان،دست‌ها پنهان
نفس‌ها ابر،دل‌ها خسته وغمگین
درختان اسکلت‌های بلورآجین
زمین دل‌مرده،سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهروماه
زمستان است…»

اجرایی که در دوره اصلاحات والبته پس ازوقایع‌ سختی چون افشای قتل‌های زنجیره‌ای،وقایع کوی دانشگاه تهران وتبریز و توقیف گسترده مطبوعات ومسایلی ازاین دست،نسبت به فضای موجود موضعی انتقادی گرفت.
ادامه همکاری این گروه در قالب کنسرت “فریاد” در لس‌آنجلسِ آمریکا در سال 1381 بوقوع پیوست که یک‌سال بعد در قالب آلبوم وارد بازار شد. در این اجرا نیز باز شجریان با انتخاب شعری از “مهدی اخوان‌ثالث” به تصنیف، «فریاد» زد؛

«خانه‌ام آتش گرفته ست، آتشی جانسوز
هر طرف می‌سوزد این آتش،
پرده‌ها و فرشها را، تارشان با پود.
من به هر سو می‌دوم گریان،
در لهیب آتش پر دود؛
وز میان خنده‌هایم، تلخ،
و خروش گریه‌‌ام، ناشاد،
از درون خسته‌ی سوزان،
می‌کنم فریاد! ای فریاد!
.
.
.
من به هر سو می‌دوم، گریان از این بیداد.
می‌کنم فریاد! ای فریاد! ای فریاد…»

در همین اجرا علاوه بر این تصنیف، غزلی از حافظ نیز به آواز خوانده شده که باز دارای مضامینی اجتماعی و انتقادی است؛

بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی
ببین در آینه جام نقش بندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب ز منی
از این سَموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
ز تند باد حوادث نمی‌توان دیدن
در این چمن که گلی بوده‌است یا، سمنی
به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی

محمدرضا شجریان با همراهی کیهان کلهر درسال1384(2005 میلادی)کنسرتی در تورنتو کانادا برگزار کرد که دراین کنسرت نیز با اجرای شعری ازاخوان‌ثالث با عنوان «ره‌ توشه»خواند؛

«…من اينجا بس دلم تنگ‌ست
وهرسازی که می‌بينم بدآهنگ‌ست
بيا ره‌توشه برداريم،
قدم درراه بی‌برگشت بگذاريم،
ببينيم آسمانِ “هر کجا” آيا همين رنگ‌ست؟
….من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم!
زسیلی زن، زسیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم…»

علاقه مندان به هنرشجریان، آشنا به مضامین آواز او چه درابعاد تغزلی و چه سیاسی و انتقادی، هستند اما شاید آنچه مضامین سیاسی و انتقادی آوازهای او را بیشتر بر سر زبان‌ها انداخت و به طیف‌ وسیعی‌تری از جامعه شناساند،دو تصنیف “زبان آتش”-تفنگت را زمین بگذار- با شعری از فریدون مشیری و “ای شادی آزادی…” از هوشنگ ابتهاج بود که در هنگامه اعتراضات انتخاباتی سال 88 در فضای مجازی منتشر شد.
انتشار این دو تصنیف و نامه او به صدا و سیما جهت ممانعت از انتشار آثار حماسیش که مرتبط با فضای سالهای 57 و 58 بود و طرح این سخن در واکنش به سخنان محمود احمدی‌نژاد که «صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود»، رویکرد انتقادی او به وضع موجود را بیش از پیش، هویدا کرد.

در کنارهمه این اجراها، محمدرضا شجریان در اغلب کنسرتهای دیگرش نیزبا خواندن تصنیف”مرغ سحر”به اجراهایش رنگ و بویی انتقادی می‌بخشید.

مرغ سحر نام تصنیف مشهوری از ساخته‌های مرتضی نی‌داوود با شعرملک‌الشعرای بهار است.این تصنیف به لحاظ داشتن مضمونی سیاسی- اجتماعی و نیز ارزش‌های موسیقایی وادبی یکی ازماندگارترین تصنیف‌های موسیقی معاصر ایران به‌شمار می‌رود وشاید “مرغ سحر”را بتوان تصنیفی دررثای آرمانهای بر باد رفته مشروطه دانست.
در پایان باید گفت هنربزرگی است که خواننده و موسیقیدانی، اینچنین شعر فارسی را با صدای خوش خود در ذهن و ضمیر بخش بزرگی از ایرانیان جا دهد.این اهتمام ویژه دربکارگیری اشعار بزرگان ادب فارسی درکناراین میزان هوش اجتماعی شجریان، وی و آثارش را در زمره یکی از برجسته ترین مصادیق میراث فرهنگی و معنوی ایرانیان قرار داده است.سلوکی که هنر را با تعهد اجتماعی درآمیخت و به جای شعار فخورانه “هنر برای هنر”، “هنر برای مردم” را برگزید.

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا