آخرین خبرهااسلایدرخبر داغفرهنگی و هنرییادداشت

درباره یک فیلم کلوزآپ با این ایده که سینما دروغ است می ستیزد

کلوزآپ

تدبیر شرق- احمد میراحسان : کلوز آپ به ما می آموزد به جای غرولند در باره اخلاق و جامعه شناسی خودمانی و ذکر مکرر و بیمارگونه و توهین آلود فلاکت خودمان و سرکوفت خصیصه های ایرانی، ظاهرسازی و نهان روشی و دروغگویی و خودنمایی و بی مسوولیتی، به مشاهده گری پرسشگر و اهل حکمت و تامل بدل شویم و به خود مجال تفکر بدهیم؛ چرا سبزیان می خواهد جای دیگری باشد؟ چرا از خانواده آهن خواه سوءاستفاده می کند؟ این نادرستکاری در کنه اش چه چیز نهان دارد؟ چگونه نابجایی و تولید جرم نطفه می بندد؟ و همه این پرسش ها رها از رمانتیسیسم و سانتی مانتالیسم و تایید بیجای سبزیان یا تطهیر یکسویه او و ندیدن رنج های خانواده آهنی و ضمن توجه به صداهای دیگر رخ می دهد.

فیلم چندلحنی و پرسشگر کیارستمی ما را به یاد سخن درست منتقد غربی مشهوری می اندازد که درک کرد کلوزآپ نه تنها با ما از نیازی انسانی برای رویا و قدرت عظیم افسون سینما برای رویاسازی حرف می زند بلکه با کاراکتر آسیب دیده و روانشناسی کسی که می خواهد جای «دیگری» باشد ما را با سوال بنیادینی آشنا می سازد که پرده از بحران عمیق زندگی اجتماعی مان برمی دارد اینکه ما تحت شرایطی بی ریشه و سرشار از نقش های دروغین و فقدان احترام واقعی به شخصیت انسانی و «نابجا» زندگی می کنیم.

سبزیان برای کسب احترام شخصی که نیاز طبیعی و فطری انسان است، ناگزیر است موقعیت نامحترم خود (یک کارگر بیکار چاپخانه) را نهان سازد و وانمود کند شخصی دیگر است؛ یک فیلمساز مسلمان و مشهور و محبوب آن سال های سینما مسلمان بودن و نامداری و احترام سه کلید مهم ماجراست. و در همان حال کیارستمی از نفی داوری قطعی در خصوص تناقضات شخصی سبزیان چشم نمی پوشد و تردیدهای دیگر و چراهای متناقض را پرده پوشی نمی کند و از او قهرمان ترحم انگیز صرف نمی سازد، یا شیطانی درمان نا پذیر .ضمنا اجازه بدهید با ژان لوک نانسی مخالفت کنم .کلوز آپ هر چند مثل هرفیلم ساختگی ست اما دروغ نیست وبا این ایده که سینما دروغ است می ستیزد .حتی اگر خود کیارستمی دچار خطا ی فلسفی دراین باره باشد .فرق است بین دروغ و امر ساخته شده .جهان ساخته شده‌ ی فیلم می تواند معطوف باشد به حقیقت یا دروغ .سینمای متقرب به حقیقت ومنزجر از وارو نشان دادن امر واقع ،سینمای دروغ نیست.سینمای کیارستمی سینمایی است بر اساس قواعد سینمایی بازنمایی فیلمیک ومثل هر فیلمی ساخته شده اما منزجر از افسون ودر چنگ گر فتن خرد سینماگر .این سینمایی کوچک وخرد است برای دعوت ما به تعقل در باره خودمان ،زندگی، درخت واجتماع انسانی وریشه های کنش انسانی مان وفاصله از گیری از اغوای فیلم وبرانگیختن قوه تفکر ومقابله با قضاوت های سطحی وخودمحور ….سینمای کیارستمی همواره با رؤیاهای کاذب سینمای هالیوود وسرگرمی در چاه ویل اوهام وفریب وخیالات واهیمخالفت کرد ، با عمل و سبک رویکردگرایانه فیلمسازیش !
در باره رخداد مستند ماجرای مخملباف وسبزیان باید گفت، مسلماً آن رخداد یک شیادی معمولی نبود، در کلوزآپ کیارستمی با سبک مستندگونی، ما را پرت می کند به زندگی اکنونی و در حال گذر تا بیش از هر چیز توجه ما را به وضعیتی برانگیزد که در گسست فرد از علایقش به قول «النا» که از سبزیان نقل قول می کند، او را به گوشتی بی اراده و جسمی بی روح بدل تواند ساخت حالا آماده است هر چه بخواهند با او بکنند، فضایی که نقد می شود، فضایی است که هویت آدم ها را از انتخاب و اختیار و فردیت شان و خود بودن استقلال رای و احترام به شخصیت شان، هر چه هست محروم می سازد و با تزریق هویتی جعلی و موافق نظم گفتار قدرت، آنان را به درون دروغ ها و ماجراها و نابجا بودن پرتاب می کند.

این نگاه کلوزآپ، حاوی تفکر و غنای سینمایی و گزینش و روایت بزرگی بود که در آن سال ها به نحو ژرفی در درون یک ماجرای واقعی کشف و متجسم شد و متاسفانه سطح ادراک اداره کنندگان جامعه آنقدر حساس نبود که خطر بزرگ هشدارها و تفکر روشنگر و آگاهی بخش فیلم کلوزآپ را حس کنند و دریابند. وقتی که ما جز چاپلوسی و وانمود به همه چیز عالی است، حاضر نیستیم هیچ صدایی را بشنویم، بدیهی است بیش از هر کس خود را محروم از تشخیص بیماری مرگباری که بر سر راهمان کمین کرده است کرده ایم. نتیجه آن روحیه حاکم، توسعه فاجعه در جامعه یی بود که آن زمان هنوز گسست بالایی ها و پایینی ها در آن رخ نداده بود. اما با آن همه جابه جایی که حتی فرزندان آهن خواه، قاضی دادگاه و همه و همه را در برمی گیرد (مخملباف هم آنجا از «مخملباف» بودن خسته است) آینده یی جز این می شد توقع داشت؟ اکنون که کلوزآپ را می بینم، آن را به مثابه یک اثر ماندگار حاوی قدرت خوانش نوبه نو می یابم و به یاد می آورم ۲۰ سال پیش چه حال و هوایی داشت زندگی و چگونه این ژرف ترین و از اجتماعی ترین آثار آوانگارد سینمای ما به درستی فهم نشد، و آنقدر این کژفهمی چه از سوی اداره کنندگان جامعه و چه منتقدان پرادعای هنر کیارستمی ادامه یافت تا سیلابی میلیونی سر رسید و صحت هشدار کلوزآپ را فریاد زد؛ ما می خواهیم خودمان باشیم، ما را در زیر سیماچه و نقاب دیگری و دلخواهتان به نمایش نگذارید. ما آرای مستقل، هویت مستقل و احترام و شخصیت گمشده خودمان را طلب می کنیم. فاجعه سبزیان آن بود که برای احراز هویت فردی خود و احترام شخصی اش اقدام نمی کرد بلکه می خواست با جعل هویت برای خود احترام و رویا بخرد.

چرا نام این فیلم کلوزآپ است؟ چرا کیارستمی این نام را برای فیلمش برگزیده؟ حتی اگر کیارستمی چیزی بگوید آیا همه دلالت نام منحصر به آن چیزی است که فیلمساز می خواسته؟ همان طور که دامنه تفسیر و تاویل فیلم از چارچوب ذهن مولف فرا می رود، نام ها هم روشنگر حقایقی دیگر توانند بود. آیا کلوزآپ صرفاً دعوت ماست برای دیدن سبزیان در نمای نزدیک و نزدیک شدن به پرسش او؟ یا نه نمای نزدیک چیزی دیگر؟ کلوزآپ از چه چیز؟ نمای نزدیک از روح و درون پدیده گزینش هویت جعلی؟ کلوزآپی از یک شیادی ساده؟ مثلاً چاپیدن و کندن پول از جیب آهن خواه ها؟ سبزیان بسیار اندک پول قرض می گیرد و فیلم این وجه را در مشاهداتش تایید نمی کند. شاید کلوزآپ و نمای نزدیکی است از هویت جعلی نه یک فرد بلکه نابجایی و در جای دیگری بودن و شیوع جای دیگری را غصب کردن در مقیاس اجتماعی؟ و شاید فیلم نمای درشتی است از نیاز انسان ها به احترام و دیده شدن، هویت داشتن و محترم بودن، بدون آنکه بخواهیم طبق یک الگوی ایدئولوژیک رسمی خود را به شکل دیگری درآوریم، و چه فرق می کند همگی نقش یک روشنفکر رادیکال چپ باشد؟ آیا این نمای نزدیک از وضعیتی است که اندک اندک به یک بیماری شایع، به یک بحران و به یک انفجار بدل تواند شد؟ یک سیلاب برای فائق آمدن بر هویت مجعول و اعتراض به خود نبودن و خواست سرکش خود بودن و طبق میل خود زیستن. و چه هوشی کیارستمی در ترسیم طبیبانه و مشاهده عالمانه و بی غرض و مرض این رخداد و تا حد مقدور تماشای منشور واقعیت از زوایای گوناگون بروز داده است در کلوزآپ،

زمانی کنجکاوی ام گل کرده بود تا درباره فیلمسازانی که خود اذعان دارند تحت تاثیر سینمای کیارستمی بوده اند سر و گوشی آب بدهم.

اینها جدا از سینماگران بزرگی چون کوروساوا، اسکورسیزی و گدار و دیگر بزرگان و غول ها بودند که بارها از کیارستمی به عنوان یک مبدع و بنانهنده سینمای پیشتاز و متفکر دهه های اخیر صحبت به میان آورده اند. می دانیم که جمله گدار زبانزد کتاب هایی است که درباره کیارستمی می نویسند؛ «فیلم با د. و گریفیث آغاز می شود و با عباس کیارستمی پایان می گیرد.» به هر رو نتیجه جست وجویم پی بردن به دامنه تاثیر باورنکردنی کیارستمی بر سینماگران مشهور و غیرنامدار در سراسر امریکا و فرانسه و انگلیس و آلمان و فنلاند و ژاپن و ترکیه و چین و کره جنوبی و کشورهای آسیای میانه و خاور نزدیک و مراکش و امریکای لاتین و کشورهایی بوده که از یادم گریخته اند. منظورم تنها کسانی نظیر هاندکه یا کوریسماکی نیستند بلکه کسانی چون خاچاطوریان و سازنده اوزاک است و لینچ داستان استریت که جای خود دارد. سینماگران فراوانی که بدون پرده پوشی بر این تاثیر وسیع و دیگرگون کننده گواهی داده اند، غالباً شروع توجه خود را بیشتر فیلم کلوزآپ دانسته اند. بگذریم که این «زندگی و دیگر هیچ» (زندگی ادامه دارد…) و «طعم گیلاس» و «باد ما را با خود خواهد برد» است که پرطرفدارترین آثار او در میان اهل فیلم و سینمای متفکر دنیا و سینماگران جوان به شمار می آید. از جمله کسانی که در این مورد به تفصیل نوشته، آلبرتو النا نویسنده کتاب سینمای عباس کیارستمی است.

کتاب به زبان اسپانیایی نوشته شده و بلیندا کومبز آن را به انگلیسی برگردانده است و همچنین مهم تر از همه اثر ژان لوک نانسی فیلسوف و فیلم شناس و نظریه پردازی است که در فلسفه و مطالعات فرهنگی نامدارتر از لیوتار و دلوز و استنلی کاول است و کلوزآپ و به ویژه زندگی ادامه دارد با تاویل او جایگاه خود را در جهان به درستی ثبت کرده اند.

می توانم به اندازه یک کتاب قطور درباره کلوزآپ سخن بگویم. درباره بداهت ساختاری و معنای این سادگی دشوار. در مورد ارزش های تماتیک و شگرد معناپردازی کیارستمی و به ویژه استفاده از استنادات غیرقابل انکار یک فیلم برای نفی همه اتهام ها و دروغ ها و اغراض و سطحی اندیشی ها و واروگویی ها درباره سینمای کیارستمی که وانمودند سینمای او از زندگی و اجتماع ما بیگانه است. و به ویژه درباره ارزش شهودی و ژرف نگاه کیارستمی به جامعه ایران از خلال روایت یک رویداد که پیشروتر از نگاه هر پژوهشگر و روشنفکری از بحران مرگباری پرده برداشت. کاش حسد و جزمیت و ابتذال مانع فهم عمیق ارزش های سینمای کیارستمی برای بالایی ها و پایینی های ما نمی شد و به جای ساختن فضایی غبارآلود اجازه می دادند بدون پیشداوری دیگران از سینمای کیارستمی نظیر همه آنان که آفاق تفکر سینمایش را می شناسند لذت ببرند

منبع:روزنامه اعتماد

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا