آخرین خبرها

نوشته عبدالله اسفندیاری در واکنش به جوابیه حبیب کاوش

نوشته عبدالله اسفندیاری در واکنش به جوابیه حبیب کاوش

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عبدالله اسفندیاری از مدیران سینمایی ایران در دهه ۶۰ ، متنی را در پاسخ به جوابیه ای که حبیب کاوش چندی پیش در صفحه مجازی انجمن تهیه کنندگان نوشته بود در اختیار خبرآنلاین قرار داد.

اسفندیاری پیش از این به نامه حبیب کاوش به سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی واکنش نشان داده بود (اینجا) که کاوش این جوابیه‌ در پاسخ به آن نوشت.

نوشته اسفندیاری به این شرح است: «دوست دیرینه جناب آقای حبیب کاوش با سالم و تجدید مودت، جوابیه شما را دیشب در صفحه مجازی تهیه کنندگان مستقل خواندم و بدلیل مهری که در لا به لای سطور و جمالت وجود داشت و برطعنه های گزنده متن می چربید این جوابیه را مینویسم:

 ۱ -نوشته اید علت آشفتگی مرا نفهمیده اید من نامه شما به وزیر ارشاد را ابتدا بصورت گزینش شده در یک صفحه مجازی سینمایی که بیشتر هرزه نویسی میکند خواندم و نکاتی در آن برجسته شده بود که مرا بیاد نامه ها و بیانیه های تندوتیز و هیجان زده شما در دوران کودتا علیه خانه سینما انداخت و همانگونه که در همان روزهای سیاه و سیاست زده برآشفته بودم؛ اکنون نیز در نامه شما همان تحریکات را می دیدم و برآشفتم. علت این بود اهالی سینما تحرکات ایذایی آن روزها را بخشیده اند ولی فراموش نمی کنند؛ اینچنین بود که علیرغم دوستی دیرینه ای که با هم داشتیم حیرت زده شدم که چرا شما و دوستان شما اینقدر از دست ما عصبانی هستید چنانکه یکبار اتفاقی شما را در همان روزهای سیاه در فارابی دیدم و به تلخی گله کردم و حالا هم دست های تحریک کننده همان دوران را حس میکردم.

 ۲- در همان زمانیکه گزیده نامه شما به وزیر را خواندم ؛ خبرنگاری که نامش را بیاد ندارم زنگ زد و از من درباره نامه شما پرسید؛ من در گفته هایم به دوستی سابق با شما و اختلاف نظر شما با نوع فیلمسازی «جشنواره پسند» اشاره کردم و حتی از کتاب «فریب بزرگ» نوشته شما که با بودجه ارشاد چاپ و منتشر شد نیز نام بردم و سپس به ساختن چندین فیلم توسط شما اشاره کردم و تنها بر روی دو فیلم «آتش پنهان» و «امید» با اولین بازی علی مصفا بدلیل اینکه هردو با تشخیص کورکورانه بایدها و نبایدها بقول شما از وام حمایتی فارابی بهره برده بودند، تاکید کردم. و البته از بی انصافی شما در قضاوت آن دوران دهه شصت (۶۲تا۷۲) گلایه کردم و گفتم اگر کمک ها نبود شاید آن فیلمها ساخته نمی شد ولی در تلخیصی که خبرنگار ناهوشیار کرده بود جمله من اینگونه تغییر کرد «اگرکمک ها نبود او نمیتوانست در سینما کار کند» و من این تحریف را ناشی از بیدقتی و ناپختگی خبرنگار انگاشتم و پیگیر نشدم.

در حالیکه می دانم فیلم‌های «آب» و «پرواز در قفس» و «فصل خون» و «دادشاه» را قبلا ساخته بودید و من با همان عنوان چندین فیلم به آنها اشاره کرده بودم و نحوه تلخیص گفت وگوی تلفنی چنین سوء برداشتی را باعث شد. من حتی در آن گفت وگوی تلفنی با خبرنگار به فرازی از نامه شما که به داوری جشنواره فجر و «انفجار در اختتامیه» اشاره می کرد نیز پرداخته بودم ولی نمیدانم به چه دلیل صحبت های مرا در بخش داوری و در تحلیل آنچه شما «انفجار» نامیده بودید سانسور کردند. (چون نیک بنگری همه سانسور میکنند)؛ و البته بعدتر آقای صدرعاملی که خود یکی از داوران بود جوابی نوشت ولی سخن من چیزی دیگر بود: گفته بودم آنچه شما «انفجار در اختتامیه» نامیده بودید از قبیل همان غلاظ و شدادها و اغراق‌های فیلمفارسی و شبیه هیجان‌زدگی های دوران کودتا است. والا «انفجاری» درکار نبوده بلکه گلایه ای بوده که خیلی تلخ و متاسفانه با لحنی طلبکارانه بیان شده (وگرنه می‌توانست با بزرگواری بیان شود و اثرگذارتر هم باشد) چنانکه پیشترها به گوینده اش هشدار داده بودم که: آقا… مواظب خودت باش.

۳ -شما میدانید در همان مباحثی که در اواخر دهه شصت (۶۲تا۷۲) باهم داشتیم؛ دربخش‌هایی همدل بودیم و من در کنگره بین المللی فیلمسازان مسلمان به دبیری جناب مهدی فیروزان همزمان با جشنواره فجر ۱۳۷۲ که در خانه سینما برگزارمی‌شد؛ مقاله ای ارایه و برای حاضران قرائت کردم که در آن به بخشی از سینمای جشنواره‌ای انتقاد کرده و تحت عنوان «سینمای محفل نشین روشنفکری» آن را نکوهش کرده و توسعه آن را مضر قلمداد کردم. تقریبا تعدیل شده و اجمال آنچه شما در مقاله «فریب بزرگ» نوشته اید.

۴ -البته شما در زمان آقای شمقدری و سجادپور هم فیلمی ساختید با عنوان «محفل ایکس» که اجازه نمایش نگرفت و عجیب اینکه در نامه های خود به آن فیلم و هزینه هایی که تحمیل کرد هیچ اشاره ای نکردید و نام فیلم و سازنده اش را سانسور فرمودید (چون نیک بنگری همه سانسور میکنند.)

۵ -قضاوت منصفانه درباره سینمای دهه شصت (۶۲تا۷۲) لااقل به یک نگاه آماری نیاز دارد در آن دهه حدود ۵۰۰ فیلم ساخته شده و کمتر از بیست درصد آنها فیلم‌های مخاطب خاص (و به اصطالح امروزی هنروتجربه ای) بوده اند، مابقی و بیش از ۸۰ درصد آنها، برای مخاطب عام ساخته شده و حتی برخی از آنها مخاطب انبوه را جذب کرده اند که از میان همه آنهایی که برای مخاطب عمومی ساخته شدند می‌توان به تعدادی اشاره کرد (از جشنواده ۶۲ به بعد): «دادشاه» و «فصل خون» کاوش، «تفنگدار» حیدری، «سفیر» فریبرز صالح، «سناتور» صباغزاده، «پرچمدار» بحرانی، «گلهای داودی» صدرعاملی، «پایگاه جهنمی» اکبرصادقی، «کمال الملک» علی حاتمی، «سردار جنگل» امیرقویدل، «بایکوت» مخملباف، «اتوبوس» صمدی، «یوزپلنگ» خاچیکیان، « تشریفات» فخیم زاده، «جاده های سرد» جوزانی، «خط پایان» طالبی، «زنگها» هنرمند، «عقابها» خاچیکیان، «کفشهای میرزا نوروز» متوسلانی، «اجاره نشین ها» مهرجویی، «پرواز در شب» ملاقلی پور، «دست نوشته ها» مینویی، «شیرسنگی» جوزانی، «طلسم» داریوش فرهنگ، «گذرکاه» بحرانی، «میهمانی خصوصی» هدایت، «ناخدا خورشید» تقوایی، «شبح کژدم» عیاری، «پرنده کوچک خوشبختی» درخشنده، «تحفه ها» وحیدی، «ترن» قویدل، «خانه ای مثل شهر» سیفی، «شاید وقتی دیگر» بیضایی، «شکار» مجید جوانمرد، «کانی مانگا» سیف الله داد، «افق» ملاقلی پور، «بایسیکل ران» مخملباف، «در مسیر تندباد» جوزانی، «روز باشکوه» عیاری، «زرد قناری» بنی اعتماد، «سرب» کیمیایی، «عروسی خوبان» مخملباف، «فرار» حیدری، «کشتی آنجلیکا» بزرگنیا، «ای ایران» تقوایی، «جستجوگر» متوسلانی، «دندان مار» کیمیایی، «زیر بام های شهر» اصغر هاشمی، «ساوالان» صمدی، «مادر» علی حاتمی، «مهاجر» حاتمی کیا، «هامون» مهرجویی، «دو فیلم با یک بلیط» فرهنگ، «عروس» افخمی، «جیب بر ها» داودی، «دو نیمه سیب» عیاری، «دیگه چه خبر» میلانی، «مسافران» بیضایی، «ناصرالدین شاه آکتور سینما» مخملباف، «نرگس» بنی اعتماد، «هوردرآتش» حمید نژاد، «از کرخه تا راین» حاتمی کیا، «افعی» اعلامی، «خسوف» ملاقلی پور، «ردپای گرگ» کیمیایی، «گریز» مهدی پور، «هنرپیشه» مخملباف، «یکبار برای همیشه» الوند، «شهر موشها» طالبی، «دزد عروسکها» هنرمند، «بگذار زندگی کنم» شاپور قریب، «گلنار و گربه آوازه خوان» پرتوی، «همسر» فخیم زاده، «آخرین شناسایی» شاه حاتمی، «تاواریش» فخیم زاده، «حماسه مجنون» شورجه، «افسانه دمرل» صمدی، «روز فرشته» افخمی و … بسیاری دیگر که الان در خاطرم نیست؛ همگی این‌ها نمونه هایی است از کل سینمایی که در آن سال‌ها برای مخاطب عمومی ساخته شده و نشان می‌دهد که در همان دهه شصت (۶۲تا۷۲) بیش از ۸۰ درصد فیلم‌ها از جنس سینمای بدنه و برای مخاطب عام ساخته شده اند و اکثر آنها از حمایت فارابی برخوردار بوده اند.

پس سینمای گلخانه ای را هم منصفانه نقد کنید و تمام تولیدات دهه شصت (۶۲تا۷۲) را باب طبع جشنواره ها وکم مخاطب قلمداد نکنید. چنین تعبیری یک «توهم برساخته» از سوی طرفداران فیلمفارسی و سینمای مبتذل است که از شما آقای کاوش انتظار تکرار این توهم را ندارم.

۶ -اولین جوایز سینمای ایران در جشنواره های خارجی و حتی جشنواره فجر باعث برجسته تر کردن فیلم‌هایی از قبیل فیلم‌های کیارستمی و جلیلی و دیگرانی شد که این «توهم برساخته» را دامن زده است. ولی کل تولیدات سینمای ایران چیز دیگری بود. اگر خاطرتان باشد آن سالها دو بخش مسابقه و مرور سینمای ایران در جشنواره وجود داشت که در بخش مرور کل تولیدات سالانه سینمای ایران نمایش داده می‌شد. تنها تمرکز بر بخش مسابقه جشنواره که به قصد ارتقاء وجوه مختلف سینما جوایزی اهداء می‌کرد قضاوت درستی بدست نمی‌دهد، باید کل تولیدات سالانه را قضاوت کرد و فضای عمومی را در بخش مرور دید. ضمن اینکه تنها جشنواره فجر نبود که فیلم هایی را برجسته می‌کرد و به فیلم‌هایی کم توجهی می‌نمود، بلکه فضای نقد آن سال‌ها و خصوصا «مجله فیلم» به زعامت آقایان گلمکانی و یاری و محرابی و دیگران نیز بر تمرکز و برجسته نمودن فیلم های مخاطب خاص بسیار موثر بود.

۷ -همچنین باید بگویم اشتغال به تدریس برای هیچکس شانی کمتر از فیلمسازی ندارد و طعنه »حق التدریسی» شما به من، طعنه به همه معلمان زحمتکشی است که نسل آینده ما را پرورش می‌دهند و فیلمسازی اولیه شما مربوط به زمانیست که قبل از انقلاب بنده و بسیاری از دوستان آن موقع شما، در زندان‌های ساواک «حاکمان ظالم» بودیم و البته در کنار سفره «حکیمان محکومی» که هنوز هم محکومند

۸ -مثل شما من هم نفهمیدم چه کسی با «دادشاه» ساخته شما دشمنی کرده و در طول دوران کاری ام هرگز خبری از ممنوع کار بودن شما از کسی نشنیدم (گرچه این روزها رسمی برای کسب امتیاز و اعتبار شده است.)، حتی در مورد توقیف فیلم سینمایی «محفل ایکس» ساخته شما که در دوره آقای شمقدری و سجادپور تولید شد هم خبر دقیقی نداشته و از توقیف فیلمتان ناخشنود بوده و امیدوار به رفع توقیف بودم (خودتان هم احتمالا به یاد دارید.)

۹ -در پایان امیدوارم دلی را نسوزانده باشم و اگر چنین شده اعتذار میجویم و به کلام شیخ اجل تمسک می‌کنم که فرمود «به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود / نیرزد آنکه دلی را زخود بیازاری»

 ۱۰ -چون علاوه بر مصاحبه تلفنی صدرالذکر این نوشته، مصاحبه دیگری هم درباره جشنواره بین المللی فجر کرده بودم که آنهم سانسور شد (چون نیک بنگری همه سانسورمی‌کنند)، لذا تصریح می‌کنم این نوشته در ده بند و ۱۶۷۰ کلمه به قلم اینجانب غیرنظامی عبدالله اسفندیاری تابع جمهوری اسلامی ایران نوشته شده و به مطبوعات داده می‌شود مشروط بر اینکه یا هیچ یا همه اش را چاپ و منتشرکنند.

والسلام، ایام به کام

عبدالله اسفندیاری»

۵۸۲۴۳

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا