آخرین خبرهافرهنگی و هنریملی

حواشی «پایتخت» سیاسی است | سانسور زیاد بود ولی نمی‌خواهم درباره‌اش صحبت کنم

فصل تازه سریال «پایتخت» امسال با شکل‌وشمایل تازه‌ای روی آنتن رفت؛ سریالی که بخش زیادی از کنجکاوی‌ها به ورود سازمان اوج در مراحل ساختش مربوط می‌شد و همین موضوع تا حد زیادی توجه مخاطبان را به قصه‌ای که در این فصل روایت می‌شود جلب کرد.

به گزارش تدبیرشرق به نقل از روزنامه شرق، فصل تازه سریال «پایتخت» امسال با شکل‌ و شمایل تازه‌ای روی آنتن رفت؛ سریالی که بخش زیادی از کنجکاوی‌ها به ورود سازمان اوج در مراحل ساختش مربوط می‌شد و همین موضوع تا حد زیادی توجه مخاطبان را به قصه‌ای که در این فصل روایت می‌شود جلب کرد، هرچند که از ابتدای پخش نوروزی سریال، حواشی ریزودرشت بسیاری درباره «پایتخت» مطرح شد و البته از سمت سازندگانش پاسخ‌های متعددی داشت. محسن تنابنده، سرپرست نویسندگان و بازیگر این مجموعه، با «شرق» درباره این حواشی و چگونگی ساخت سریال صحبت کرد و البته بخشی از این گفت‌وگو به حضورش در فیلم «فراری» هم اختصاص داشت که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

سال‌هاست که مخاطبان تلویزیون به پخش سریال «پایتخت» در ایام نوروز عادت کرده‌اند و این مجموعه جای خودش را در بین مخاطبانش باز کرد، اما تقریبا همه این سال‌ها پخش این سریال با حواشی متعددی گره خورده؛ از جنجال‌های مباحث مالی گرفته تا اختلافاتی مثل جایگزینی نویسنده و… . این حواشی تا چه حد به دلیل فضای سریال و در معرض دید قرارگرفتنش است یا ناخواسته اتفاق می‌افتد؟

فکر می‌کنم این ماجرا فقط به سریال «پایتخت» مربوط نیست. اساسا فضا به‌گونه‌ای است که بسیاری از واکنش‌ها ربطی به مردم پیدا نمی‌کند. بازخورد سریال در رویارویی با مردم بسیار عالی یا حتی بیش از حد انتظار بوده است. باید این نکته را هم مدنظر داشت که صرفا این سریال برای مردم ساخته می‌شود و حالا به دلیل فضای مسموم سیاسی، سودجویان دنبال این هستند که چه چیزی در کانون توجه قرار دارد که دقیقا آن را دستاویز قرار بدهند و بهانه‌ای شود که کسی را زیر سؤال ببرند. این حواشی مختص سریال «پایتخت» نیست. به نظر من هر اثر هنری یا پدیده اجتماعی که فراگیر شود، طعمه این فضاهای سیاسی می‌شود.

 آقای تنابنده! آیا شما آزادی‌های بیش از اندازه برای ساخت این سریال در اختیارتان بود؟

جالب است که این تنها کاری است که اصلاح‌طلب و اصولگرا درباره‌اش حرف می‌زنند و نقدش می‌کنند و تصور می‌کنم دلیلش بیش از حد دیده‌شدنش است. عمدتا این نوع طرز فکرها توسط همین دوستان سوءاستفاده‌گر سیاسی اتفاق افتاده است وگرنه این سریال هیچ‌جا حدود اخلاقی را زیر پا نمی‌گذارد. به هیچ‌چیز حمله نمی‌کند و معنویات را زیر سؤال نمی‌برد، هیچ کار خطایی نمی‌کند، ولی این طبیعی است که شما از هر پدیده‌ای بتوانی از زاویه دید خودت وارد شوی برای اینکه بتوانی به نتیجه دلخواهت برسی. عمده حواشی «پایتخت» فرامتنی است. از این جهت برایم جالب است در کشوری زندگی می‌کنیم که همیشه قصاص قبل از جنایت می‌کنیم، انگار اصول ساده نقد را بلد نیستیم. هیچ ایرادی ندارد که با اثر مخالف باشیم، ولی الزاما باید دست نگه داریم تا کلام منعقد شود و پخش سریال به اتمام برسد تا درباره کلیت آن صحبت شود. دقیقا از قسمت اول و دوم سری جدید «پایتخت» نقدها شروع شد، اینکه ما ماجرای ازدواج دختران کم‌سن‌وسال را ترویج کرده‌ایم! اتفاقا ما به این ماجرا نقد صریح داشتیم و برای اینکه چیزی را نقد کنید، ابتدا باید آن را ارائه کنید و بعد از آن طرز تلقی آدم‌های قصه را نسبت به آن ماجرا ببینیم. بسیاری که ما را در این مورد خاص نقد کردند، از اینکه قضاوت عجولانه‌ای داشتند عذرخواهی کردند. با شیوه‌ای که ما از نقدکردن در ذهن داریم به مرور به سمتی می‌رویم که آثار سینما و تلویزیون ما کارهای بدون دردسر، لاغر و بی‌خاصیتی باقی بمانند.

استعمال دخانیات و شیوه مصرف حشیش شاید نخستین‌بار بود به این شکل در تلویزیون نشان داده شد، این از جمله ده‌ها مواردی است که بدون ممیزی روی آنتن رفت و واکنش‌های متفاوتی به همراه داشت.

لحظه استعمال هیچ‌وقت دیده نشده و در کار ما هم دیده نمی‌شود. معتقدم کار هنرمند نسخه‌پیچیدن نیست، بلکه یک رادیولوژی  یا یک سونوگرافی است که شما فقط ماجرا را عکس‌برداری کنید و نمایش دهید، تشخیص کار دیگران است. در تمام این سال‌ها از نشان‌دادن چیزهایی ترسیدیم و معضلاتمان چندین برابر شده است. اگر معضلات را نشان ندهیم و مقابل چشم تماشاگر نگذاریم، قطعا درباره آن تصمیمی هم گرفته نمی‌شود. جای شخصیتی مثل بهتاش در سریال خالی بود، چراکه نماینده قشر عظیمی است که در جامعه به‌طور گسترده می‌بینیم و به‌لحاظ اخلاقی ملزم هستیم چنین شخصیتی در «پایتخت» داشته باشیم و درباره‌اش  حرف زده شود. این مجموعه از ابتدا هم سعی کرد درباره همه اقشار صحبت کند و با عموم مردم ارتباط برقرار کنیم. همان‌طور که گفتم، جای شخصیتی مثل بهتاش خالی بود و حضور این شخصیت در بین مخاطبان بازخوردهای خوبی دارد.

پس شاید بتوان چنین برداشتی کرد که امیدوار بودیم از این پس فضا برای نشان‌دادن محدودیت‌هایی که در تلویزیون با آن روبه‌رو هستیم بازتر شود و بتوانیم امکانات بیشتری به سریال‌سازی اضافه کنیم و فضاهای جدید‌تر و نو‌تری را به مخاطب نشان بدهیم…

قطعا یک رابطه طولانی بین نویسنده با تلویزیون یا سینما وجود دارد. سابقه کاری آدم‌ها این اعتماد را به وجود می‌آورد که این پس از گذشت سال‌ها نویسنده‌ای، حد و حدود تلویزیون و قوانین کشورش را می‌د‌اند و می‌تواند کمک‌کننده باشد، اما این‌طور نیست که برای شما جاده میان‌بر بگذارند. همیشه قوانین وجود دارد و این قوانین با تغییر مدیریت‌ها معمولا سخت‌تر می‌شود.

 واکنش شما به انتقادی که درباره نشان‌دادن جاذبه‌های توریستی ترکیه به سریال وارد شد جالب بود، اینکه گفتید «رجب طیب اردوغان پولی را قبل از ساخت این فصل از سریال به من داد و از من خواهش کرد جاذبه‌های توریستی ترکیه را معرفی کنم، او به من گفت خواهشا مملکت ما را به ایران و جهان بشناسان چون داریم بیچاره می‌شویم!» اصلا چرا وارد این مبحث شدید، قبل از ساخت سریال و راهی‌شدن به ترکیه تصور چنین انتقادهایی را نداشتید؟

چه بخواهیم چه نخواهیم ترکیه زیباست. باید باور کنیم به دلیل اینکه نتوانستیم جذابیت‌هایی برای مردم کشورمان ایجاد کنیم، این پول در ترکیه و کشور همسایه خرج می‌شود. بار دیگر دوستان از منظر خودشان به این موضوع نگاه کردند. اجازه بدهید بتوانیم واقعیت‌ها را با مردم در میان بگذاریم و نتیجه بهتری حاصل شود، آن‌قدر همه‌چیز را پنهان نکنیم. اینکه پنهان کنیم مردم کشور ما ترکیه نمی‌روند به سود کیست؟ به‌جای اینها روی خودمان کار کنیم و شرایط را بهتر کنیم. واکنش من به این دلیل بود که واقعا ماجرای خنده‌داری بود، یعنی ترکیه این‌قدر معطل است که به ازای  دریافت پولی از ما بخواهد زیبایی‌های کشورش را نشان بدهیم؟! بهتر است از خواب غفلت بیدار شویم. بخش عمده‌ای از مردم کشور شبکه‌ها و سریال‌های ترکیه را نگاه می‌کنند و برخلاف ما که می‌گویند در سریال‌ها چیزهای زیبا نشان ندهیم و خیلی تجمل نباشد، آنها همه این چیزها را غیرواقعی‌تر و زیبا‌تر از آنچه وجود دارد نشان می‌دهند و توریست‌شان را به اندازه کافی جذب کردند. ما باید فکری به حال خودمان کنیم. ما اصلا شهر «ادنا» را تبلیغ نکردیم، همه پلان‌هایمان را در نوشهر گرفتیم، بعد به ما می‌گویند چرا نگفتی این پلان‌ها را در نوشهر گرفتید؟ یعنی واقعا باید چنین چیزی را مطرح می‌کردیم؟! چرا دوست داریم تحلیل‌های ساده‌ای که پایتخت نشان می‌دهد را نادیده بگیریم و الکی پشت آن جریان‌سازی کنیم. در پایتخت مسائلی را مطرح کردیم مثل اینکه برای قاچاق کالا به ترکیه می‌روند، یعنی یک نقد به شرایط حاکم در کشور، یا اینکه آنجا آن‌قدر ناامنی وجود دارد که هواپیما قادر به فرود در فرودگاه استانبول نیست، این یک نقد است به آنهایی که امنیت کشور را نمی‌بینند. جوان‌هایی که با چشم بسته راهی غربت می‌شوند و می‌بینیم چطور کتک می‌خورند و پولشان را می‌برند و… یادمان می‌رود که ارسطو یک نقد صریح مطرح می‌کند به اینکه این‌قدر شرایط بد است که تولید داخلی‌مان را باید به اسم ترک بفروشیم. اینها چیزهایی است که دوستان تلاش می‌کنند نبینند و موضوعات و حواشی فرامتنی به وجود بیاورند و به‌اصطلاح از این نمد برای خودشان کلاهی درست کنند.

 در سال‌های اخیر از تولیدات مستقل زیاد صحبت شده است و درباره «پایتخت» که هر سال حضور اسپانسرها برای ادامه حیاتش حواشی متعددی را به وجود آورده است، با وجود همراهی سازمان اوج در ساخت این فصل از سریال، چه کردید که به استقلال سریال کمتر آسیب برسد؟

چیزی که در این فصل زیاد می‌شنویم، این است که چقدر همه‌چیز باز است و راحت همه‌چیز گفته می‌شود. ما خودمان هم از اینکه نقد مردم دقیقا به چه بخشی از سریال است، حیرت کرده‌ایم. اینکه اوج کمک کرده یا جلوی ما را گرفته است، همه اینها به جبهه‌های سیاسی‌ الکی که نسبت به ماجرا گرفتند، برمی‌گردد. ما یک‌سال‌ونیم پیش قرار بود اثر سینمایی «پایتخت» را بسازیم و با داغ‌شدن ماجرای داعش، ایده جدیدی به ذهنمان رسید. این چیز عجیبی نیست. برای «پایتخت» واجب بود که وارد یک محیط جدید و جذاب شود و از‌آنجایی‌که خانواده مبحث «پایتخت» است، خانواده را در موقعیت‌های مختلف گذاشتیم و چه موقعیتی جذاب‌تر از اینکه آنها ناخودآگاه وسط جنگ گرفتار شوند. به دلیل نوع قصه‌ای که داشتیم، به سراغ سازمان اوج رفتیم و انصافا هیچ گروهی در کار ما دخالت نکرد که به قصه سریال سمت و سوی دیگری بدهد. هرچند که براساس فشارهایی که دلواپسان داشتند، بخش‌هایی از سریال سانسور شد؛ اما فشاری از جانب تلویزیون و اوج روی ما نبود.

 پس سانسور هم زیاد بود؟

بله. ولی نمی‌خواهم درباره‌اش صحبت کنم. یک نکته مهم وجود دارد و آن این است که خانواده نقی معمولی برای جنگ به سوریه نمی‌روند یا حتی برای حمایت از کسی به جنگ نمی‌روند. اینها بر حسب شرایط و موقعیتی وسط جنگ قرار می‌گیرند، نمی‌خواهند بجنگند؛ اما حالا که در فضای جنگی هستند، باید برای حفظ جانشان دفاع کنند. این موقعیت در قسمت‌هایی که دیده شد، به لحاظ تولیدی، اجرائی و حتی فیلم‌نامه بسیار سنگین بود؛ چراکه در شرایط سخت، باید کمدی ایجاد می‌کردیم. پیش‌از‌این کارهایی به این شکل انجام شده بود؛ ولی با این حجم و گستردگی و با این تعداد شخصیت انجام نشده بود. پس این ماجرای سفارش کاملا ساختگی است؛ چون قصه جواب می‌دهد.
اما نکته‌ای وجود دارد و این است که از فصل اول سریال تا به امروز حفظ شخصیت یک زن قدرتمند و عقل‌گرا در روند سریال حفظ شده است و این تحسین‌برانگیز است.
بله. ممنونم که به این نکته اشاره کردید؛ چون برای ما هم مهم بود.

 اما در کنار «پایتخت» باید به اکران فیلمی از شما بعد از دو سال از زمان ساخت و اکران‌شدنش در نوروز اشاره کنیم. حضور شما در فیلم «فراری» و بازی شما که هم در نمایش در جشنواره و هم این روزها که فیلم اکران عمومی است، تحسین بسیاری را به همراه داشته است، از شخصیت‌پردازی «نادر» فیلم فراری صحبت کنیم. اینکه چطور به این شمایل از قهرمان قصه رسیدید و لهجه‌ای که به پرداخت بهتر شخصیت کمک کرد، اصلا کار با علیرضا داوودنژاد چطور بود؟

علیرضا داوودنژاد از معدود آدم‌هایی است که بازیگری برایش از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. نمی‌گویم دیگران این‌طور نیستند. شاید شیوه برخورد متفاوت است. خاطرم هست قبل از هر چیزی برای آقای داوودنژاد مهم بود محسن تنابنده را بهتر بشناسد و خودش را بیشتر به محسن تنابنده بشناساند. به‌همین‌خاطر زمان ضبط «پایتخت ۴» وقتی در شمال کار می‌کردیم، چند روز پیش ما و محل فیلم‌برداری آمد و درباره کار حرف می‌زدیم و نقطه‌نظراتمان را بیان کردیم. او آمده بود که شناخت بهتری از من داشته باشد و این برای من جذاب بود. شخصیت «نادر» در فیلم‌نامه به این شکل نبود، به‌ لحاظ دیالوگ همین بود؛ اما در برخورد با شخصیت با آقای داوودنژاد به این نتیجه رسیدیم که چون ٧۵ درصد فیلم در ماشین می‌گذرد و مدیوم‌شات هست و پرده عریض سینما را خواهیم داشت، به این فکر کردیم که چه کار کنیم که دختر که آن همه بار قصه به دوشش هست، متکلم‌ وحده نشود و قصه جذاب روایت شود. برای همین به این فکر کردیم که کمی این آدم را شیرین‌تر بگیریم و به آن جدیتی که در فیلم‌نامه هست، نباشد. به دلیل قرابتی که آقای داوودنژاد با قم داشتند و عمو و عمه من در آنجا زندگی می‌کنند، فتح بابی شد که بیشتر درباره لهجه نرم و نازک قمی حرف بزنیم که در فیلم‌های زیادی هم استفاده نشده است. آقای داوودنژاد با لهجه موافقت کرد؛ اما از‌آنجا‌که لهجه از حدی بگذرد، شخصیت تیپیک می‌شود، سعی کردیم حدومرزی را نگه داریم که فقط آهنگی داشته باشد. برای همین تمرین‌های زیادی داشتیم و با اینکه به قمی مسلط بودم؛ اما با آدم‌های آن خطه معاشرت کردم و لهجه بهتر شد. ضمن اینکه آن شخصیت جای شیرینی بیشتری داشت؛ ولی نگه‌داشتن حد‌و‌مرز خیلی سخت بود و همیشه قبل از اینکه فیلم‌برداری شروع شود، شخصیت را با تمام حواشی و شیرینی‌هایی که در ذهنم بود، بازی می‌کردم و حسابی می‌خندیدیم. بعد که از تب‌وتاب می‌افتاد، می‌رسیدیم، فیلم‌برداری شروع می‌شد و به آدم شسته رفته‌تری که در فیلم می‌بینید، می‌رسیدیم.

 برخی گذر زمان را یکی از عوامل دیده‌نشدن «فراری» می‌دانند. نظر شما چیست؟

غذا هم که درست می‌کنید، زمانی باید آن را از روی گاز بردارید؛ چون بیش‌از‌آن خراب می‌شود. این فیلم دو‌سال‌و‌نیم و شاید هم بیشتر از زمان ساختش می‌گذرد و مرتب خبر اکرانش در فضا‌های مجازی پیچید، آن‌قدر به گوش آشنا بود که این توهم بود که انگار دیده هم شده است. این فیلم متأسفانه مقادیر زیادی در بحث‌های مالکیت دچار صدمه شد و اکرانش به تعویق افتاد، نکته بعد این است که در نوروز بسیاری به دنبال دیدن فیلم‌های کمدی هستند، این هم مزید بر علت بود و تبلیغات بسیار ضعیف فیلم که به آن آسیب زد. به نظرم اگر یک فیلم کمدی دو بیلبورد برای تبلیغات نیاز دارد، این فیلم به سه بیلبورد نیاز دارد.

 تعداد درخور‌‌ توجهی از فیلم‌سازان، به سمت ساخت فیلم کمدی رفته‌اند. شما قصد ساخت فیلم کمدی ندارید؟

درحال‌حاضر کمی سبک و سنگین می‌کنم؛ اما تصمیم قطعی نگرفته‌ام.

 حرفی درباره حواشی متعدد سریال «پایتخت» ناگفته مانده است؟

خیلی ساده است پشت میزهای‌مان بنشینیم و منتظر پدیده‌ای باشیم که آن را بکوبیم؛ اما سخت است کاری کنیم که این حجم از مخاطب را به دنبال داشته باشد. کمی با هم مهربان باشیم. آن‌قدر منتظر نباشیم دیگران بسازند و آزارش بدهیم. اگر خودمان بلدیم، بیاییم وسط کار کنیم. اگر نه، به دیگران حسادت نکنیم. فضای کار برای همه به اندازه کافی وجود دارد. اینکه فضا به‌گونه‌ای شده است که دیگر برای لذت‌بردن به جایی نمی‌رویم، تلخ است. متأسفانه این به تماشاچی هم سرایت پیدا کرده است. این فضا آزار‌دهنده است.

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا